اختلال اسکیزوفرنی بیماری شایعی است که 1٪ مردم جهان در طول عمر به آن مبتلا میشوند و در حال حاضر 0.5٪ جامعه به این بیماری مبتلا هستند. درصورتی که جمعیت ایران 70 میلین نفر باشد، حدوداً 350/000 نفر به این بیماری مبتلا میباشند. اگر سایر اختلالات مشابه به اختلال اسکیزوفرنی را نیز درنظر بگیریم این رقم به حدود دو برابر افزایش مییابد. این بیماری افراد را در تمام سنین میتواند مبتلا کند ولی در افراد جوان بین 15 تا 25 بیشتر دیده میشود و زن و مرد به یک نسبت مبتلا میسازد. در این مقاله از مهرآفرین به بررسی علل ابتلا و درمان اسکیزوفرنیا به طور مفصل میپردازیم.
چکیده مقاله
اختلال اسکیزوفرنی چیست؟
اسکیزوفرنی یا روان گسیختگی یک اختلال روانی جدی است که در آن افراد به طور غریزی واقعیت را غیرعادی تفسیر میکنند. درواقع اسکیزوفرنی یک اختلال مغزی است که بر روی فکر، احساس و ادراک فرد تاثیر میگذارد و ممکن است منجر به توهم، هذیان و اختلالات فکری و رفتاری شدید شود که عملکرد روزانه را مختل کند و میتواند برای فرد ناتوان کننده باشد.
اختلال اسکیزوفرنی بر جامعه و بهویژه خانواده فرد مبتلا تأثیرات فراوانی میگذارد، زیرا این افراد بسیاری از توانایی های خود را از دست میدهند، این افراد در یافتن شغل و حتی مراقبت از خود دچار مشکل میشوند، از طرفی باورهای اشتباهی درباره اسکیزوفرنی شایع است و مردم رغبتی برای صحبت کردن و یا همراهی در درمان این اختلال پیدا نمیکنند.
علائم اختلال اسکیزوفرنی
• هذیان: باورهای غلطی که بیمار بر آن اصرار دارد و با دلیل و برهان نیز نمیتوان او را قانع کرد بهعنوانمثال فرد بیمار باور دارد که میتواند ستارهها را کنترل کند
• توهم دیداری یا شنیدار: در اغلب موارد بیماران صداهایی را میشوند یا تصاویری میبینند که وجود خارجی ندارد
• گفتار درهم: فرد نمیتواند صحیح هدف، منظور و یا خواستهاش را بیان کند
• انزوای اجتماعی: دوری از محیطهای اجتماعی مثل محل کار یا تحصیل
• رفتار آشفته: مانند نامرتب لباس پوشیدن، گریه کردن
• بیاحساسی: توانایی خود در بروز احساسات و عواطف را از دست میدهند
دلایل ابتلا به اسکیزوفرنی
دلیل خاص و مشخصی برای اسکیزوفرنی پیدا نشده و محققین عوامل ژنتیکی و زیست محیطی را در بروز و پیشرفت اسکیزوفرنی موثر می دانند.
ژنتیک
ژنتیک یکی از عوامل مهم در ابتلا به این بیماری است تا حدی که برخی پزشکان معتقدند که بزرگترین خطر برای پیشرفت این اختلال داشتن فامیل درجه اول مبتلا به اسکیزوفرنی است.
عوامل زیست محیطی
عوامل زیست محیطی متفاوتی باعث بروز و یا پیشرفت این بیماری میشود مانند محیط زندگی فرد، مصرف مواد اعتیادآور و عوامل استرسزا قبل از تولد. همچنین زندگی در محیط شهری و شلوغ خطر ابتلا به اسکیزوفرنی را افزایش میدهد. حالا این علائم زیست محیطی شامل چه مواردی میشود که نقش مهمی در بروز علائم و اختلال اسکیزوفرنی ایفا میکند:
انزوای اجتماعی، مهاجرت مرتبط با سختیهای اجتماعی، تبعیض نژادی، اختلال در خانواده، مشاهده خشونت والدین، سوء استفاده بدنی، عاطفی و جنسی، مصرف مواد اعتیاد آور، بیکاری، کمبود شرایط مسکن، مصرف مواد اعتیادآور
طبق برخی مشاهدات مصرف برخی از مواد اعتیادآور مانند ماری جوانا و حشیش، کوکائین، شیشه، ال اس دی میتواند ریسک ابتلا یا پیشرفت اسکیزوفرنی را بیشتر کند.
طبق مطالعات و تحقیقاتی که در این زمینه شده حدود نیمی از افرادی که به این بیماری مبتلا شدهاند بیشازحد مواد مخدر یا الکل مصرف کردهاند.
پیشگیری از اسکیزوفرنی
هیچ راهی برای جلوگیری از اسکیزوفرنی وجود ندارد. با این وجود، شناسایی افراد در معرض خطر و چگونگی جلوگیری از بروز اختلال در افراد در معرض خطر مورد توجه محققان در سالهای اخیر بوده است. علائم اسکیزوفرنی میتوانند برای مدتی از بین بروند و سپس دوباره برگردند. پیروی از توصیههای پزشک پیش آگهی فرد را بهبود میبخشد. طبق مطالعات روانپزشکان، از هر 5 نفری که به اسکیزوفرنی تشخیص داده میشود، 3 نفر با درمان بهتر میشوند
درمان اختلال اسکیزوفرنی
زمان مراجعه به روانپزشک و شروع درمان بسیار مهم است. در صورتی که اقدام به موقع انجام شود بیمار بهبود می یابد و علائم آن ناپدید می شود و می توانند به زندگی عادی خود باز گردند . اما در صورتی که اسکیزوفرنی شدید باشد نیاز به بستری در بیمارستان و مصرف دارو می باشد . در موارد زیادی با درمان نیز به عملکرد عادی خود باز نمی گردند و علائم زمینه ای تا سالیان زیادی باقی می ماند . بهترین درمان این بیماران مصرف دارو است. 3 الی 4 هفته بعد از مصرف دارو، هذیان ها و توهمات فروکش می کند و فرد بیمار به آرامش نسبی می رسد و می پذیرد که تا سالیان سال دارو مصرف کند. طبق آمارهای موجود 20 تا 30 درصد بیماران اسکیزوفرنیک می توانند زندگی نرمالی داشته باشند .
اختلال اسکیزوفرنی به علت آغاز در دوران جوانی و سیر عموماً پیشرونده و نشانههای شدید، بیشتر تختهای بیمارستان روانپزشکی را اشغال میکند. هزینههای زیادی صرف درمان، توانبخشی و نگهداری بیماران میشود.
درمانهای جسمی (بهطور عمده درمان دارویی) هرچند در اکثریت بیماران سبب بهبود چشمگیری میشود اما نمیتواند همه نیازهای درمانی آنان را برآورده کند، برای درمان و توانبخشی روانی اجتماعی این بیماران روشهای زیادی پیشنهاد شده است، ازجمله رواندرمانی فردی، گروه درمانی، خانواده درمانی، توانبخشی و آموزش مهارتهای اجتماعی.
هرگونه اقدامی در جهت رفع یا کاهش نشانههای اولیه یا ثانویه این بیماری نهتنها ممکن است در درمان و ترخیص آنان از بیمارستان مفید باشد، بلکه میتواند کیفیت زندگی آنان را بهبود بخشد. بیماران بستری در بیمارستان علاوه بر تحمل رنج بیماری و واکنش به این بیماری و نشانههای هراسآور آن، با دوری از خانواده، بستگان و اجتماع نیز روبهرو میشوند و این وضعیت در بروز نشانههای عاطفی در آنان مؤثر است.
اختلال اسکیزوفرنی یکی از اختلالات روانپزشکی است که در تمام جوامع و فرهنگها و مناطق مختلف جغرافیایی دیده میشود. متأسفانه تاکنون نام مناسبی به زبان فارسی برای آن انتخاب نشده است در منابع مختلف فارسی از کلمه «روانپریش» استفاده شده است که شامل مجموعهای از اختلالات شدید روانپزشکی است که اسکیزوفرنیا نیز جزو آنان محسوب میگردد. از اینرو در این کتابچه از نام «اسکیزوفرنیا» استفاده شده است.
علت بیماری دقیقاً شناخته نشده است اما در این خصوص نظریههای مختلف مطرح شده است که به اختصار به مهمترین آنها اشاره میشود.
الگوی فشار روانی- آسیبپذیری عصبی تلفیقی عوامل زیستی، روانی- اجتماعی و محیطی را ارائه میکند. هرکس ممکن است آسیبپذیری عصبی خاصی داشته باشد که با اثر فشارهای روانی بر آن علایم اسکیزوفرنیا ظاهر میشوند. در این الگو سیستم عصبی (مغز) فرد در دوران جنینی و یا پس از تولد به گونهای رشد و تکامل مییابد که مستعد ابتلاء به این بیماری میشود. در این رشد و تکامل نواقصی در نواحی ویژهای از مغز بهوجود میآید که پس از تولد بهخصوص در سنین نوجوانی، هنگامی که فرد با فشارهای متعدد اجتماعی، روانی، خانوادگی، تحصیلی، بلوغ جسمانی و جنسی مواجه میگردد، سیستم عصبی وی تحمل این فشارها را نداشته و به بیماری اسکیزوفرنیا دچار شده و علایم بیماری بروز میکند.
بدین ترتیب از یک طرف شرایط مغزی بیمار مستعد این بیماری است و از سوی دیگر فشارهای روانی که بر فرد وارد میگردد، باعث آغاز بیماری میشود. اگر پرسیده شود چرا مغز این بیماران مستعد این بیماری است؟ در پاسخ ميتوان گفت که مهمترین علت آن شرایط وراثتی بیمار است. در زیر احتمال انتقال وراثتی بیماری آورده شده است.
عدهای از دانشمندان معتقدند که مهمترین عامل اسکیزوفرنیا، ارثی بودن بیماری در خانواده است. طیف وسیعی از مطالعات وجود دارند که قویاً وراثتی بودن اسکیزوفرنیا را مطرح میکنند. طبق بررسیهای انجام شده در زمینه وراثتشناسی اسکیزوفرنیا معلوم شده است که اگر کسی از اعضای خانواده دچار اسکیزوفرنیا باشد احتمال ابتلای دیگر اعضای خانواده نسبت به جمعیت عمومی بیشتر میشود.
تغییرات مغزی در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا کدام است؟
در دهههای گذشته تعداد زیادی از پژوهشها اختلالات مغزی بیماران اسکیزوفرنیا را نشان دادهاند. این تحقیقات اختلالات در برخی نواحی مغز از جمله دستگاه لیمبیک، قشر پیشانی، مخچه و عقدههای قاعدهای مغز و نیز مواد شیمیایی مغز که سلولهای مغز را به یکدیگر متصل میسازد، نشان دادهاند.
در مغز مواد شیمیایی فراوانی وجود دارند و هریک از آنها در فعالیتهای روانی بشر نقش مشخصی دارد. این مواد سلولهای عصبی را به یکدیگر متصل میسازد و پیام را از یک سلول به سلول بعدی منتقل میکند. در بروز اسکیزوفرنیا مواد شیمیایی متعددی مؤثر هستند.
مهمترین آنها که تاکنون اثرات آنان مشخص شده است دوپامین، سروتونین، گلوتامات، گابا و نوراپی نفرین میباشد. با شناخت مواد شیمیایی مؤثر در بیماری اسکیزوفرنیا دانشمندان سعی دارند داروهای جدیدی را بسازند که بهطور مشخص بر این مواد اثر کرده و درمان اسکیزوفرنیا اتفاق بیفتد.
از اینرو مناطق مشخصی از مغز نیز در بروز این بیماری دچار اختلال عملکرد میشوند که مهمترین آنها قسمت پیشانی مغز، منطقه لیمبیک و هستههای قاعدهی مغز میباشند که به اختصار به برخی از آنها اشاره میشود.
قسمت پیشانی مغز در این بیماران کمککار میشود. در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا میزان مصرف قند و اکسیژن در قسمت پیشانی مغز کمتر از افراد سالم است. مغز، هیپوکامپ، گشاد شدن بطنهای مغزی از دیگر تغییرات مغزی در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا است.
هستههای قاعدهای در این بیماران کوچکتر از افراد سالم است. در مقایسه با افراد نرمال حفرههای بطنی مغز که مایع مغزی نخاعی در آن جریان دارد گشادتر از افراد سالم است.
دو مسیر دوپامینی نشان داده شده است. هر دو از هستههای قاعدهای مغز منشأ گرفته و به دو ناحیه مختلف مغز وارد میشوند. یک مسیر به قسمت لیمبیک و دیگری به لب پیشانی منتهی میشود. در بیمار مبتلا به اسکیزوفرنیا مسیر لیمبیک پرکار تر میشود و ریزش دوپامین به این قسمت مغز افزایش مییابد و در گروهی از بیماران ریزش دوپامینی به قسمت لب پیشانی مغز کمتر از افراد طبیعی میگردد.
افزایش فعالیت دوپامینی در قسمت لیمبیک باعث بروز علایم مثبت بیماری میشود. مهمترین این علایم عبارتند از توهم، هذیان، بیقراری و اختلال خواب.
کاهش فعالیت دوپایمینی در قسمت پیشانی مغز علایم منفی بیماری و نیز افسردگی را ایجاد میکند. از علایم منفی میتوان تمرکز فکر ضعیف، اختلال حافظه، فقدان انگیزه برای فعالیت روزمره، گوشهگیری، عدم رسیدگی به بهداشت فردی را نام برد.
کوچک شدن برخی از مناطق مغز مانند هیپوکامپ در برخی از بیماران باعث کاهش قوای حافظه و یادگیری میشود.
از دیگر مواد شیمیایی مؤثر در این بیماران سرتونین است. داروهای جدیدتر باعث کاهش این مواد در قسمت پیشانی مغز باعث میشوند که برخی دیگر از علایم بیماری بهبود مییابند. کاهش افسردگی و گوشهگیری، افزایش انگیزه و رسیدگی بیشتر به بهداشت فردی از جمله این علایم میباشند.
قسمت پیشانی مغز به علت کاهش دوپامین آن کمکار میشود، بالعکس قسمت لیمبیک به علت ورود فراوان دوپامین پرکار شده و علایمی مانند خشم، بیقراری، هیجان زیاد، توهم و هذیان را ایجاد میکند. فلشهای سیاه پررنگ در قسمتهای لیمبیک نشان میدهد که میزان ورود دوپامین نسبت به قسمت پیشانی مغز که فلشهای کمرنگ دارند، افزایش یافته است.
کوچک شدن و اختلال عملکرد برخی از هستههای قاعدهای مغز میتواند باعث بروز حرکات غیر ارادی اندامها گردد حرکات اضافی در صورت یا دهان و پلک زدن زیاد ازجمله این موارد هستند. کوچک شدن هیپوکامپ میتواند به ضعف حافظه و یادگیری بیمار منجر شود.
چرا تغییرات مغزی در بیماری اسکیزوفرنیا ایجاد میشود؟
پاسخ به این سؤال کاملاً روشن نیست ولی گفته میشود که از ابتدای دوران جنینی هنگامی که مغز جنینی در حال رشد و شکلگیری است بهصورت صحیح و کامل این رشد صورت نمیگیرد و لذا نواقصی را در سیستم عصبی بیمار برجا میگذارد و خود را بیشتر در سنین بین 15 تا 25 سالگی نشان میدهد و علایم بیماری شروع میشود. همانطور که گفته شد در ایجاد این نقایص مغزی عوامل ارثی نقش بیشتری دارند. عفونتهای مغزی در دوران جنینی، صدمات مغزی در حین زایمان، عفونتهای ویروسی مادر در زمان بارداری از دیگر عوامل مؤثر احتمالی است.
علایم این بیماری در رفتار، گفتار و هیجانات بیمار و نیز در خواب و اشتهای وی ظاهر میگردد. در بررسی نشانه و علایم بیماری اسکیزوفرنیا باید به سه نکته اصلی توجه داشت:
الف) علایم این بیماری ممکن است در دیگر بیماریهای مغزی نیز دیده شود مانند صرع.
ب) علایم بیمار ممکن است در طول زمان تغییر کند. مثلاً بیمار ممکن است توهمهای متفاوتی در زمانهای مختلف داشته باشد و عملکردهای اجتماعی وی گاه خوب و گاه بد باشد.
ج) در ارزیابی نشانههای بیماری بایستی به سطح تحصیلات بیمار، وضعیت هوشیاری و ویژگیهای خاص فرهنگیاش توجه نمود. بیمار تحصیل کرده هذیانهای پیچیدهتری ممکن است پیدا کند.
خلق، احساسات و حالتهای عاطفی
دو علامت عاطفی شایع در اسکیزوفرنیا یکی کاهش هیجانات و پاسخدهی احساسی ضعیف و (بیتفاوتی) به وقایع و حوادث بیرونی است و دیگری حالت خشم مفرط، عصبانیت و ترس و اضطراب.
در بیماران اسکیزوفرنیا هر پنج حس ممکن است دچار توهم (درک یک حس بدون اینکه محرکی وجود داشته باشد) گردد، شایعترین توهمها، توهم شنوایی است که در این حالت بیمار صداهایی را میشنود که او را تهدید کرده یا اهانت، اتهام و فحاشی میکنند. منظور از توهم، دیدن چیزی و یا شنیدن صحبتی است که وجود خارجی ندارند اما بیمار واقعاً آنها را میبیند و یا میشنود. در این موارد نصیحت بیمار و یا وادار کردن وی برای دست کشیدن از این علایم کار بیهوده و مضری است. مضر از این جهت که میتواند بیمار را عصبانی و خسته نماید.
اختلالات محتوای فکر به افکار و اعتقادات بیمار اشاره میکند که غلط است و ساخته و پرداخته ذهن بیمار است و واقعیت ندارند. به این اعتقادات غیرواقعی هذیان میگویند. برای پاک کردن این عقاید نباید با بیمار بحث کرد. با این بحث و مناظره عقاید هذیانی پاک نمیشوند. بارزترین نمونه اختلال در محتوای فکر هذیان است و ممکن است اشکال مختلفی داشته باشد مانند هذیان گزند و آسیب، بزرگمنشی، مذهبی و جسمی.
در «هذیان گزند و آسیب» بیمار میپندارد که تحت تعقیب پلیس قرار دارد در حالی که اینطور نیست. بیمار ممکن است معتقد باشد که نیروی خارجی، افکار یا احساسات او را تحت نظارت دارند (هذیان کنترل فکر) و یا اینکه دیگران قادر به خواندن ذهن او هستند (هذیان فکرخوانی) و یا اینکه افکار وی از طریق تلویزیون یا رادیو پخش میشود (هذیان انتشار افکار)
اختلالات فرم فکر بهطور عینی در زبان گفتاری و نوشتاری بیمار مشاهده میشود مانند سُست شدن و از بین رفتن تداعي ها هنگام صحبت کردن، بیربطگویی، از شاخهای به شاخه دیگر پریدن، حاشیهپردازی و یا تولید واژههای جدید.
رفتار تکانشی یعنی انجام عملی بدون فکر و برنامهریزی قبلی بیماران اسکیزوفرنیا هنگامی که در مرحله حاد بیماری قرار دارند ممکن است سرآسیمه و فاقد تسلط یا نظارت کافی بر تکانههایشان باشند. برخی رفتارهای تکانشی از جمله اقدام به خودکشی و دیگرکشی هم ممکن است در پاسخ به توهمهایی پیدا شود که به بیمار دستور انجام کاری را میدهند.
بیماران اسکیزوفرنیا وقوف اندکی به ماهیت و شدت اختلالشان دارند و در پذیرش وضعیتشان مقاومت میکنند.
⦁ علایم مثبت که علایم اضافی هم نامیده میشود علایمی هستند که افراد سالم ندارند ولی در رفتار و گفتار بیماران دیده میشوند. شامل شل شدن تداعیها، توهمات، افزایش تکلم، پرحرفی، رفتارهای عجیب و غریب و نیز هذیان (اعتقادات غلط).
⦁ علایم منفی مانند: کندی یا سطحی شدن عواطف، کاهش یا فقدان تکلم و یا فقر محتوای آن، عدم رعایت نظافت شخصی و بهداشت و آراستگی، فقدان انگیزه، فقدان احساس لذت و مردمگریزی. علایم منفی، کارآیی را بیشتر مختل میسازد. در بیمارانی که علایم منفی دارند احتمال مشاهده نابهنجاریهای ساختمانی مغز در سیتیاسکن مغز آنها بیشتر است و پاسخ به درمان اسکیزوفرنیا ضعیفتری دارند. در سیتیاسکن مغز این بیماران تغییرات اختصاصیتر مثل کوچک شدن قشر مغز و بزرگی بطنها بیشتر دیده میشود.
درمان اسکیزوفرنیا برای علایم منفی و مثبت بیماری با یکدیگر تفاوت دارند. لذا برای درمان صحیحتر باشد علایم دقیقتر مشخص گردند، از اینرو بررسی علایم مثبت و منفی کمک بزرگی در درمان بهتر بیماری دارد. در بسیاری از بیماران با مزمن شدن بیماری علایم منفی برجستهتر میگردد. برخی دیگر از بیماران از ابتدا علایم مثبت و یا منفی شدیدتری دارند. در بین علائم منفی، کندی یا سطحی شدن عاطفه، بیتوجهی اجتماعی و توانایی در صمیمی شدن و فقدان انگیزه شایعتر است.
علایم منفی از مواقع مهم بر سر راه توانبخشی و درمان بیماران است. علایم منفی در اسکیزوفرنیا از خاموشترین و در عینحال مزاحمترین نشانههای این بیماری است که به درمانهای دارویی و نیز غیر دارویی پاسخ کمتری میدهند. خوشبختانه با داروهای جدید برای درمان اسکیزوفرنیا ناکامی دربرابر علایم منفی بیماری کمتر شده است چراکه این داروها میتوانند با تنظیم تعداد بیشتری از مواد شیمیایی مغز علایم منفی را نیز کم کنند.
برخی علایم که شبیه علایم منفی هستند (مانند کندی حرکتی، افسردگی، نگاه خیره، کندی فکر، حافظه ضعیف) ممکن است ناشی از بیماری اسکیزوفرنیا نباشد. مصرف داروهای کلاسیک آنتیسایکوتیک و نیز وجود توأم بیماری افسردگی میتواند علایم شبیه به علایم منفی در این بیماران ایجاد کنند. برای روشن شدن علت علایم منفی در بیماران بهتر است با پزشک مشورت کنید.
این علایم دسته سوم از نشانگان بیماری است که کمتر از علایم مثبت و منفی دیده میشود. از میان این علایم میتوان کاهش تمرکز فکر، فراموشی، ناتوانی در برنامهریزی برای انجام کارها و سرعت جریان فکر را نام برد.
با وجود این علایم ممکن است بیمار در کنترل دخل و خرج، آشپزی و مراقبت از خود و انجام کارهای روزمره دچار نقصان گردد. علت اصلی این علایم وجود اختلال عملکرد قسمت پیشانی مغز است.
منظور از علایم هشداردهنده یا پیش مرضی تغییرات جزئی در رفتار و گفتار و خواب و اشتهای بیمار است که از حالت طبیعی و سلامت او تفاوت دارد، اما این تغییرات به شدتی نیست که معمولاً در مرحله حاد بیماری دیده میشود. درواقع این علایم بین حالت سلامت و شروع بیماری قرار دارند.
علایم و نشانههای پیش از بیماری قبل از آنکه بیماری اصلی بروز نماید، ظاهر میگردند. تغییر رفتار، اُفت عملکرد تحصیلی و اجتماعی و در خودفرورفتگی از عمدهترین علایم و نشانههای پیش از بیماری هستند، علایم پیش از بیماری ممکن است پس از سپری شدن دوران حاد بیماری نیز دیده شود.
منظور از ملاکها مجموعه علایمی است که وجود آنها پزشک را به تشخیص بیماری راهنمایی میکند. پس تمام علایم بیماری ارزش برابر برای تشخیص ندارند. از سوی دیگر سایر شرایط زمانی و جسمانی نیز در این ملاکها آورده شده است. در حال حاضر دو ملاک کلی برای تشیخص بیماری وجود دارد. یکی مربوط به کشور آمریکا (DSM-IV-TR) و دیگری مربوط به سازمان جهانی بهداشت.
منظور از سیر بیماری تغییرات پیشآمده در علایم بیماری وضعیت عملکرد شغلی/ اجتماعی و نیز پاسخ به درمان اسکیزوفرنیا از زمان شروع بیمار به بعد است.
در بیشتر موارد سیر بیماری اسکیزوفرنیا در یکی از چهارگروه ذیل قابل مشاهده است:
گروه اول
این گروه از بیماران که حدود 20٪ بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا را شامل میشوند دارای یک دوره حاد و بدون نقص در توانمندی و روابط اجتماعی بعد از آن میباشد.
گروه دوم
این گروه که حدود 45٪ از کل بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا را شامل میشود دارای چندین دوره حاد بیماری میباشند. ولی در بین دورههای عود بیماری، بیمار دارای نقص در توانمندیها و روابط اجتماعی نبوده یا این نقص بسیار جزئی است.
گروه سوم
این گروه که حدود 10٪ از مبتلایان مبتلا به اسکیزوفرنیا را شامل میشود دارای چندین دوره خود بیماری میباشند و بعد از همان حمله اول بیماری، عملکرد بیمار دچار نقصان میشود و این عملکرد به مرحله طبیعی اولیه بازنمیگردد.
گروه چهارم
این گروه که حدود 35٪ از بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا را شامل میشود دارای چندین دوره عود و حمله بیماری میباشند و بعد از همان مرحله اول عملکرد بیمار دچار افت و نقص عملکرد بعد از هر دوره حمله بیماری شدیدتر میشود و بیمار به مرحله عملکرد طبیعی بازنمیگردد.
بدین ترتیب بر حسب شدت علایم، وجود علایم منفی، میزان پاسخ به درمان اسکیزوفرنیا و سایر شرایط خانوادگی سیر بیماری اسکیزوفرنیا در افراد مبتلا یکسان نمیباشد.
عوامل زیر باعث عود مجدد بیماری میگردند:
⦁ قطع دارو
⦁ کم کردن زود هنگام دارو
⦁ استرس و فشارهای روانی- اجتماعی
⦁ خانوادهی هیجانی
انتقاد، تحقیر، ابراز خشم، کنترل زیاد، ابراز عصبانیت نسبت به بیمار، شوخیهای مکرر و شدید از جمله رفتارهایی است که بیمار به سختی تحمل کرده و باعث افزایش مواد شیمیایی مغز (دوپامین) و عود بیماری میگردند.
ممکن است علایم عود علایم یا شروع اسکیزوفرنیا بهدنبال یک اتفاق در زندگی فرد رخ داده باشد و خانواده به اشتباه، همهی علت بیماری را به آن حادثه نسبت دهد و یا تصور کند که با پیشگیری از حادثهای مشابه نیازی به مصرف دارو نیست.
البته تردیدی نیست که فشارهای روانی و اجتماعی در یک فرد مستعد، خطر عود را در او افزایش میدهد اما مطلب به این صورت است که برای پیشگیری از عود بیماری، بیمار باید هم بهطور مرتب دارو مصرف کند و هم تا آنجا که امکان دارد از مواجهه با فشارهای روانی و اجتماعی برکنار باشد و یا نحوهی مواجه شدن و حل مسائل را بیاموزد تا سطح تحمل و توان سفارش با اتفاقات روزمره زندگی افزایش یابد.
با رعایت دو مورد فوق، حتی گزارش شده که میزان رجعت بیمار به بیمارستان؛ یعنی عود مرحله حاد، به صفر نزدیک میشود. در کم کردن مقدار داروی مصرفی روزانه بیمار، بعد از کنترل مرحلهی حاد، نباید عجله کرد. بهتر است کاهش میزان داروی مصرفی با احتیاط و توسط پزشک انجام گیرد.
اقدام به خودکشی در این بیماران نسبت به جمعیت عمومی بیشتر است. رفتار خودکشی ممکن است به اشکال مختلف در بیماران دیده شود. گروهی از آنان ممکن است فقط فکر مردن و خودکشی را داشته باشند و در مورد چنین افکاری با نزدیکان خود صحبت کنند. گرهی دیگر شدیدتر بوده و ممکن است فکر آن ها به اقدام منتهی گردد و در گروه دیگر ممکن است اقدام به خودکشی شدید بوده و از روشهای خشن استفاده نمایند که ممکن است به فوت منجر گردد.
توصیه شده است که در هریک از حالات فوق چنین افکار و اقدامی را جدی تلقی شده و آن را با پزشک معالج بیمار درمیان بگذارید. افکار و یا اقدام به خودکشی ممکن است به دلایل مختلف در بیماران بروز کند. وجود ناامیدی، افسردگی و یا حتی توهمات شنوایی که دستور اقدام به خودکشی را به بیمار صادر میکند از دلایل آن میتواند باشد.
در برخی موارد ممکن است بیمار هیچ نشانهی مستقیمی را از خودکشی به نزدیکان نشان ندهد در این صورت توجه به علایم زیر برای پیشگیری از خودکشی در بیماران مفید میباشد.
فکر و اقدام به خودکشی به اشکال مختلف بروز میکند:
⦁ تصور: افکار و احساسات مربوط به خودکشی بدون هیچ نقشه یا قصد انجام آن، به ذهن بیمار میآید.
⦁ اشارهها و حرکات: اعمال خود تخریبی که با افکار و احساسات خودکشی مرتبط است.
⦁ اقدام: شامل دامنه وسیعی از اعمال است که ممکن است به مرگ منجر شود.
علایم هشداردهنده در خودکشی عبارتند از:
1- نوسان خلق بیمار از حالات افسردگی به وضعیت طبیعی یا بالعکس که در آن صورت:
الف) فرد علایمی حاکی از احساس بیارزشی شدید نشان میدهد و یا درمورد ارتکاب به گناهی نابخشودنی صحبت میکند.
ب) از آینده مأیوس و ناامید.
ج) خلق او به ناگهان از افسردگی شدید به بشاشیت و بالعکس تغییر کند.
د) مقدمات مربوط به خودکشی را فراهم میکند، بهعنوان مثال وصیتنامه مینویسد و با دوستان قدیمی و اقوام تماس برقرار میکند و خداحافظی میکند.
هـ) درمورد خودکشی صحبت میکند.
2-صداهایی میشنود که به او دستور میدهند به خود صدمه بزند یا خود را بکشد.
درصورتی که بیمار درمورد خودکشی صحبت کند سعی کنید بفهمید آیا طرح خاصی برای اجراء آن دارد.
توجه به نکات زیر برای درمان اسکیزوفرنیا اهمیت دارد:
الف) با روانپزشک بیمار درمورد افکار خودکشی/ امکان اقدام به خودکشی بیمار صحبت کنید.
ب) با بیمار قرارداد ببندید که بدون مشورت با شما درمانگرش (روانپزشک) فقط از روی احساس رفتار نکند.
ج) هرگونه سلاح و وسیله برنده (تیغ، چاق، قیچی، دارو) از دسترس بیمار دور نگهداشته شوند.
هـ) بعضی از خودکشیها بدون علایم هشداردهنده اتفاق میافتند، لذا درموقع بحرانی سعی کنید بیمار تنها گذاشته نشوند.
مودیر مورد با مطالعه این فصل موارد زیر را به خانواده آموزش میدهد:
⦁ نقش دارو در درمان اسکیزوفرنیا چیست؟
⦁ منافع و عوارض داروهای ضد روانپریشی چیست؟
⦁ راههای خنثی کردن عوارض ناخواسته داروهای ضدروانپریشی کدام است؟
⦁ میزان اثربخشی دارو در درمان اسکیزوفرنیا چقدر است؟
⦁ طریقه مصرف دارو چیست؟
⦁ عواقب قطع ناگهانی دارو چیست؟
⦁ مدت مصرف دارو چقدر است؟
⦁ آیا این داروها اعتیادآور هستند؟
در بسیاری از عرصههای پزشکی مانند بیماریهای قلبی، گوارشی در غدد درونریز، هدف از درمان، کنترل بیماری و ممانعت از شدت یافتن آن است. با کنترل عوامل ایجادکنندهی بیماری، بیمار از علائم آزاردهنده و گاه خطرناک بیماری رهایی مییابد و باعث حفظ و یا ارتقاء کیفیت زندگی وی میگردد.
هدف از درمان بیماری اسکیزوفرنیا کنترل علایم بیماری است. همانطور که گفته شد در این بیماری مواد مختلف شیمیایی مغز کاهش یا افزایش مییابند لذا با مصرف داروها مجدداً مقدار این مواد تنظیم شده و مغز عملکرد طبیعی خود را نسبتاً باز مییابد و علایم برطرف میشود.
با کشف داروهای ضد روانپریشی، تحولی بنیادین در درمان اسکیزوفرنیا بهوجود آمد و امروزه در درمان این بیماری تکیه اساسی بر دارو میباشد. هیچ دارویی مختص بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا نیست.
بهعنوان مثال، قرص اسکازینا که اصطلاحاً یک داروی ضدروانپریشی است و در اسکیزوفرنیا مصرف میشود، در درمان افسردگی و اضطراب نیز ممکن است مورد استفاده قرار گیرد و در کنترل استفراغهای کوتاهمدت هم از آن استفاده شود. از طرفی داروهایی مثل دیازپام که به داروی خوابآور یا آرامبخش معروف است یا ایمیپرامین که یک داروی مصرف ضدافسردگی است، در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا نیز ممکن است برای رفع علایم خاصی مورد استفاده قرار گیرد.
اصولاً داروهای عمده در درمان اسکیزوفرنیا اصطلاحاً در گروه داروهای ضدروانپریشی قرار دارند. همانطور که در مقدمه نیز گفته شد، اصلاح و افزایش اطلاعات خانوادهها در مورد ابعاد مختلف بیماریهای روانپزشکی، نقشی اساسی در ایجاد نگرش صحیح و رفتار مناسب با بیماران ایفا میکند.
لذا توجه به نکات ذیل بسیار مهم میباشد. علیرغم رشد ارتباطات و آگاهی جامعه از پیشرفت علم، هنوز حتی در قشر تحصیلکرده جامعه، با کسانی مواجه هستیم که وقتی خود و یا اطرافیانشان مبتلا به بیماریهای روانپزشکی مثل اضطراب، افسردگی و یا وسواس میشوند باور ندارند که دارو میتواند در بهبود آنها نقش مؤثری ایفا نمایند. بیمار افسردهای که تحصیلات دانشگاهی را طی کرده بود و پس از بهبود اظهار میداشت: «من هرگز نمیتوانستم قبول کنم که دارو بتواند دیدگاه منفی زمان بدحالیام را تغییر دهد».
بههرحال، بهترین دلیلی که بر مبنای آن از دارو بهمنظور بهبود بیماریهای روانپزشکی استفاده میشود، آن است که وقتی بیماران از این داروها استفاده میکنند، حال آنها به درجات متفاوت بهبود مییابد، در حالیکه اگر این بیماران، دارونما (ترکیبی که ظاهر آن شبیه دارو است ولی خاصیت درمانی ندارد) مصرف کنند ممکن است از تأثیر ناچیز آن صرفاً بهدلیل اثرات تلقینی که بر جای میگذارد بهرهمند شوند.
مرکز تفکر، احساس، حافظه، قضاوت، تحرک و برنامهریزی، در مغز است که با مواد شیمیایی کنترل میشود. در بیماران، تغییراتی به این مواد بهوجود میآید که با مصرف دارو تا حدی اصلاح میگردد. البته بعضی داروها تأثیر بیشتر و بعضی تأثیر کمتری دارند.
بههرحال قسمتی از مشکل هر بیماری که مبتلا به یکی از اختلالات روانپزشکی است با دارو و یا شوک- درمانی برطرف میشود و قسمتی هم با رواندرمانی و کار- درمانی مرتفع میگردد.
در این بخش درباره موضوعات زیر صحبت خواهیم کرد:
انتخاب دارو برای یک بیمار خاص، میزان داروی مصرفی یک بیمار، طریقهی مصرف دارو، سنجش داروهای مختلف ضدروانپریشی از نظر اثربخشی، روش درمان در بیمارانی که به دارو پاسخ نمیدهند، عوارض جانبی داروها، نحوهی قطع دارو، مکانیسم اثر داروها، پیشبینی پاسخ بیمار به دارو، نقش داروهای غیرمعمول در درمان طولانیمدت و سرانجام همکاری بیمار در مصرف دارو.
درمان بیماری منافع و اثرات مثبت فراوانی دارد. از جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
⦁ کنترل رفتارهای غیرعادی.
⦁ کنترل رفتارهای پرخاشگرانه.
⦁ پیشگیری از عود بیماری و با کم کردن دفعات عود بیماری در طول عمر.
⦁ حفظ کیفیت زندگی بیمار.
⦁ حفظ عملکرد اجتماعی، شغلی و خانوادگی بیمار.
⦁ کاهش انزوا و گوشهگیری بیمار.
⦁ کاهش فشار روانی خانواده بیمار و کسانی که با وی در یک خانه زندگی میکنند.
⦁ قطع یا کاهش دفعات بستری بیمار در مراکز روانپزشکی بهعلت عود و یا شدت یافتن علایم بیماری.
⦁ فراهم کردن شرایط روانی مناس ب در بیمار برای انجام توانبخشی، آموزش و مهارتهای شغلی و ادامه تحصیل.
⦁ کمک به بیمار جهت تحمل بهتر فشارهای روانی ناشی از وقایع روزمره زندگی.
⦁ کاهش هزینه درمان و مراقبت از بیمار.
از دهه 1950 که گروه دارویی فنوتیازین کشف شد، پیشرفت مهمی در درمان بیماران اسکیزوفرنیا بهوجود آمد. از آن زمان به بعد داروهای دیگری با اثرهای مشابه به بازار آمد این داروها به نامهای مختلفی مانند آنتیسایکوتیک (ضد روانپریش) نورولپتیک، سایکوتروپیک و آرامبخشهای قوی نامیده میشوند. این داروها با کنترل علایم بیماری از عود آن جلوگیری میکند.
این داروها اعتیادآور نیستند اما متأسفانه یکی از دلایل قطع دارو و یا مصرف نامرتب، نگرانی بیمار و یا خانواده آنها از اعتیادآور بودن دارو است.
بهطور کلی این داروها را به دو گروه تقسیم میکنند. داروهای کلاسیک و غیرکلاسیک.
گروه کلاسیک: هالوپریدول، تیوتکسین، پرفنازین، تریفلوپرازین، فلوفنازین، کلرپرومازین، تیوریدازین، هالوپریدول، سولپرید.کوتیاپین، رسپیریدون.
گروه غیرکلاسیک: کلوزاپین (پلونکس)، اولانزاپین،
همانطور که قبلاً گفته شد در این بیماری برخی از مواد شیمیایی مغز دچار تغییراتی میگردد و هرکدام باعث فروز برخی از علایم بیماری میشوند. دوپامین یکی از این مواد شیمیایی است که فعالیت آن در مغز بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا افزایش مییابد. این داروها با کاهش فعالیت آنها باعث از بین رفتن علایمی مانند توهم، هذیان، رفتار پرخاشگرانه و بیقراری میگردند.
این داروها اثر فوری ندارند بدین معنی که حدود دو هفته از زمان شروع داروها طول میکشد تا اثرات اولیه درمانی ظاهر میگردد. با استمرار مصرف آن تقریباً پس از 5/1 ماه اثر مطلوب درمانی داروها نمایان میگردد و پس از گذشت سه ماه با به حداکثر رسیدن اثر درمانی میتوان سیر بیماری را تقریباً پیشبینی نمود.
هریک از داروهای ضدروانپریش اثرات مثبت و نیز عوارض ناخواسته دارد که در زیر بهطور اختصار به آنها اشاره میگردد.
میزان اثربخشی داروهای ضدروانپریش در درمان بیماری اسکیزوفرنیا چیست؟
تحقیقات نشان داده است که داروهای کلاسیک 70٪ در درمان بیماری مؤثر هستند. از اینرو شانس اینکه بیمار از منافع این داروها بهره ببرد (70 درصد) بیشتر از آن است که تأثیری برای وی نداشته باشد. تحقیقات نشان داده است که 30 تا 50 درصد بیماران مقاوم به داروهای کلاسیک به کلوزاپین اثر مثبت درمانی نشان میدهند. از اینرو احتمال اینکه هیچ دارویی بر بیمار مؤثر نباشد بسیار کم است و جایی برای ناامیدی از درمان بیماری اسکیزوفرنیا وجود ندارد.
الف) منافع داروهای ضد روانپریش کلاسیک
⦁ بهبود توهم
⦁ بهبود هذیان
⦁ بهبود پرخاشگری، عصبانیت
⦁ بهبود اختلالات خواب
ب) عوارض ناخواسته داروهای کلاسیک
این عوارض به این دلیل بروز میکند که این داروها بر سایر مواد شیمیایی مغز اثر میگذارد که هدف درمان نبوده و در درمان بیماری اسکیزوفرنیا مؤثر نمیباشند. از اینرو روز به روز داروهایی ساخته میشود که منحصراً بر مواد شیمیایی مؤثر در بیماری اثر کند و عوارض ناخواسته کمتری داشته باشد.
این عوارض عبارتند از (باید توجه داشت که عوارض جانبی دارو به یک میزان و برای تمام بیماران پیش نمیآید):
⦁ خشکی دهان و یبوست
⦁ تاری دید
⦁ خوابآلودگی
⦁ اختلالات جنسی، کاهش میل جنسی
⦁ ترشج شیر از پستان مادر
⦁ اختلال قاعدگی در زنان
⦁ کاهش فشار خون، افت فشار خون هنگام برخاستن
⦁ لرزش دست، سفتی اندامها
⦁ آبریزش از دهان
⦁ احتباس ادرار
برای خنثی کردن عوارض فوق پزشکان راههای متعددی را بهکار میگیرند:
⦁ کاهش مقدار دارو تا حدی که خطر عود بیماری پیش نیاید و عوارض ناخواسته را نیز به حداقل رساند.
⦁ تغییر دارو: تعویض یکی از داروهای کلاسیک با نوع دیگر آن، برخی از بیماران ممکن است به یکی از این داروها عوارض بیشتری نشان دهد و با دیگری کمتر. از اینرو بهتر است در این موارد این تجربه را بهکار گرفت.
⦁ استفاده از داروهای خنثیکننده عوارض. پزشکان برای خنثی کردن عوارض ناخواسته، در صورتیکه کاهش مقدار دارو مؤثر نباشد، از داروهای تکمیلی که صرفاً برای خنثی کردن عوارض داروها بهکار میروند و اثری بر درمان بیماری ندارند استفاده میکنند.
– برای خنثی کردن لرزش دست- سفتی اندامها و آبریزش دهان از داروهای تریهگرفنیدیل، بیپریدین، آمانتادین استفاده میشود.
⦁ داروهای طولانیاثر: خاصیت این داروها این است که مدت طولانی در خون باقی میماند و اثرات در مانی آنها طولانی است به همین دلیل برای بیمارانی که همکاری مناسبی در مصرف دارو ندارند قابل استفاده هستند. در ایران ترکیبات فلوفنازین دکانوات، فلانگسول و هالدول دکانوئات وجود دارند. نحوهی مصرف آنها بهصورت تزریقی است که از هر 1 تا 4 هفته یکبار میتوان بهصورت عضلانی تزریق نمود.
از این دسته میتوان از کلوزاپین (لپونکس)، اولانزاپین، رسپیریدون، کوتیاپین نام برد (این داروها در ایران موجود هستند). زیپراسیدون، از دیگر داروهای این گروه میباشد.
این داروها ویژگی خاصی دارند که آنها را از داروهای کلاسیک مجزا میسازد:
⦁ فاقد عوارضی مانند لرزش دست، سفتی عضلانی و آبریزش دهان.
⦁ فاقد عوارض تشرح شیر از پستان و یا عوارض جنسی.
⦁ علاوه بر ماده شیمیایی دوپامین بر سرتونین نیز اثر دارند. این داروها باعث کاهش فعلایت دوپامین و سرتونین در مغز میشوند.
⦁ بهدلیل کاهش فعالیت سرتونین در قسمت پیشانی مغز تا حدی علایم منفی بیماری را نیز کاهش میدهند.
به همیندلیل امروزه بیشتر روانپزشکان ترجیح میدهند برای درمان بیمار از این دسته داروها استفاده کنند و نسبتاً کمتر تمایل به تجویز داروهای کلاسیک دارند. ولی این نکته را نیز نباید فراموش کرد که برای بیماری که سالها با داروهای کلاسیک تحت درمان قرار دارد و بهبودی نسبی حاصل شده است ضروریتی به تغییر دارو و تجویز داروهای غیرکلاسیک نمیباشد. بههرحال تصمیم برای تغییر دارو و منافعی که در انتظار آن هستیم با مشورتی که پزشک، با خانواده بیمار انجام میدهد صورت خواهد گرفت.
عوارض داروهای غیرکلاسیک
⦁ کلوزاپین: افزایش وزن، سرگیجه، خوابآلودگی و کاهش گلبولهای سفید خون. بهعلت کاهش گلبولهای سفید خون تجویز این دارو و مراقبتهای ویژهای را نیاز دارد که انجام آزمایش CBC (شمارش گلبولهای سفید خون) بهطور مرتب ضروریست. ایجاد تشنج در مقادیر بالای این دارو از دیگر عوارض آن است.
⦁ اولانزاپین: چاقی، افزایش چربیهای خون و قند خون، خوابآلودگی.
⦁ رسپیریدون: بیقراری، لرزش دست (به مقدار کمتر از داروهای کلاسیک)
⦁ کوتیاپین: بیقراری، خوابآلودگی (به مقدار کم)، تپش قلب.
این داروها از سال 1380 به بعد در کشورهای غربی و برخی از کشورهای همسایه ایران، برای بیماران تجویز میگردد. یکی از این داروها آریپیپرازول نام دارد. این دارو در حال حاضر در فهرست فارماکوپه ایران موجود نمیباشد. از منافع این دارو این است که فاقد عوارض کلاسیک و تقریباً عوارض داروهای غیرکلاسیک مانند خوابآلودگی شدید، چاقی، افزایش چربی و قندخون میباشد. این دارو بر علایم مثبت و منفی بیمار اسکیزوفرنیا اثر درمانی دارد و باعث کاهش دوپامین و سرتونین مغز میگردد.
نظر به اینکه احتمال دارد برای درمان این بیماری مدت طولانی از این داروها استفاده شود بهتر است تاریخچهی دقیقی از ابتدای شروع بیمار تاکنون یادداشت شود:
⦁ فهرست داروهایی که در طول یک شبانهروز بیمار مصرف میکرده است.
⦁ دور و مقدار داروهای مصرفی.
⦁ مدت زمانی که بیمار از هریک از آن داروها استفاده نموده است.
⦁ منافع و عوارض ناخواسته هریک از داروها که بیمار استفاده نموده است. ثبت این اطلاعات به خانواده و پزشک بیمار کمک میکند تا مدیریت بهتری در درمان بیماری اعمال گردد. ممکن است خانواده به شهر دیگری مسافرت نموده و اقامت کند و یا بنا به دلیلی پزشک معالج بیمار تغییر کند، در این صورت ارائه این اطلاعات میتواند پزشک معالج جدید را بهدقت راهنمایی کرده و در تجویز داروی مناسبتری یاری رساند.
آگاهی خانواده از این ملاکها میتواند در راهنمایی پزشک جهت انتخاب داروی مناسب اثر فراوانی داشته باشد.
1- برای بیماری که برای اولین بار توسط پزشک ویزیت میشود دو ملاک مهم در انتخاب نوع دارو درنظر گرفته میشود:
الف) درصورتی که فردی از اعضای خانواده بیمار به بیماری مشابهی مبتلا بوده و از داروهای ضدروانپریش استفاده کرده و تأثیرات آن بهتر از سایر داروها بوده است، در این حال توصیه میشود برای این بیمار هم، همان دارو تجویز گردد.
ب) عوارض دارو: بعضی بیماران به دلایل مختلف ازجمله سن یا وجود همزمان بیماریهای دیگر، قادر به تحمل بعضی عوارض داروها نمیباشند. برای مثال، افراد مسن بیشتر از افراد جوان در معرض عوارض قلبی- عروقی مانند سقوط فشار خون، تند شدن ضربان قلب و یا عوارض دیگری مانند احتباس ادراری قرار دارند. لذا بایستی دارویی انتخاب شود که از جهات فوق مشکل کمتری برای بیمار فراهم سازد.
2- اگر بیمار قبلاً از دارو استفاده مینموده و اکنون بهدلیل عود بیماری مراجعه کرده، علاوه بر ملاکهای الف و ب که در بالا ذکر شد، ملاکهای دیگری نیز در انتخاب دارو از جانب پزشک مدنظر قرار میگیرد و آن، پاسخ بهتر بیمار در عودهای قبلی بیماری به یک دارو است.
3- مقایسهی منافع و عوارض داروهایی که بیمار در طول دوره بیماری مورد استفاده قرار داده است، ملاک خوبی جهت انتخاب «داروی بهتر» میباشد. در اینجا اطلاعات خانواده و بیمار کمک فراوانی به پزشک معالج خواهد نمود.
اولاً، یکی از اصولی که روانپزشک همواره تلاش میکند در تنظیم میزان داروی روزانه اعمال نماید، آن است که کمترین مقدار دارو که عالیم بیماری با مصرف آن در حد مطلوب و قابل انتظار کنترل شود را تجویز مینماید.
ثانیاً، هر بیماری به یک میزان مشخص از دارو احتیاج دارد. لذا گاهی بیمار با روزانه 5 میلیگرم هالوپریدول درمان میشود و بیمار دیگری به 15 میلیگرم. ضمناً این داروها مدتی طول میکشد تا حداکثر تأثیر خود را نشان دهد، لذا نباید عجله کرد و به امید بهبود سریع، میزان دارو را افزایش داد.
تا حد امکان مصرف دارو باید از طریق خوراکی باشد که ابتدا در سه نوبت، صبح، ظهر، شب تجویز میشد و امکان اینکه بهتدریج داروی مورد نیاز بیمار فقط در شب و قبل از خواب به بیمار داده شود جود دارد. در موارد اورژانس که نیاز به کنترل سریع علایم بیماری است، از فرم تزریقی این داروها مثل آمپول هالوپریدول یا آمپول لارگاکتیل استفاده میشود. در بعضی موارد که بیمار از مصرف خوراکی دارو امتناع میورزد از فرمهای تزریقی طولانی اثر مثل آمپول فلوفنازیلدکانوات یا مدیکیت نیز استفاده میشود.
داروهای ضدروانپریشی نسبت به هم از نظر اثربخشی برتری ندارند اما بعضی داروها با مقدار کمتر، و برخی دیگر با مقدار بالا همان اثر درمانی را دارند. مثلاً یکصد میلیگرم لارگاکتیل معادل 5/3 میلیگرم تریفلوپرازین و 2 میلیگرم هالوپریدول و 10 میلیگرم پرفنازین اثربخشی یکسانی دارند.
اگرچه داروها در درمان اسکیزوفرنیا اثربخشی قابل توجهی دارند، اما عدهای از بیماران نسبت به این داروها مقاوم هستند یا پاسخ درمانی اندکی دارند. در این موارد، پزشکان داروهای ضدروانپریش دیگری تجویز میکنند و یا داروهای دیگری که در دستهی داروهای ضدروانپریشی محسوب نمیشوند مثل لیتیوم و کاربامازپین به داروهای قبلی اضافه میکنند و یا از درمان با ایجاد تشنج الکتریکیت که به «شوک الکتریکی» معروف است استفاده میشود. گاهی بعضی از بیماران مقاوم به درمان به دوز بسیار بالای همان دارو پاسخ میدهند.
اگرچه داروهای مورد استفاده در درمان اختلال اسکیزوفرنیا منجر به اعتیاد نمیشوند ولی درصورت تصمیم پزشک به قطع دارو، لازم است این کار بهصورت تدریجی انجام شود. قطع ناگهانی دارو میتواند منجر به عوارضی مانند تهوع، استفراغ، گرفتگی بینی، لرز و سیخ شدن موهای بدن شود.
اصولاً هیچ دارویی بدون عارضهی جانبی نیست. در مصرف هر دارویی مبنا بر این است که فایدهی دارو از ضرر آن بیشتر باشد. تمام داروهایی که در طب مصرف میشوند (اعم از داروهایی که در بیماریهای روانپزشکی و یا بیماریهای دیگر مورد استفاده قرار میگیرند) هم تأثیرات مفید و هم عوارض ناخواسته دارند. خانوده بیمار باید توجه داشته باشند که در موارد زیر، درمورد کلیهی داروهایی است که در بیماریهای روانپزشکی و در بیماریهای دیگر مورد استفاده قرار میگیرند.
1- تأثیرات درمانی
تسکین درد، کاهش فشارخون در بیماری که مبتلا به افزایش فشار خون میباشد، کنترل عفونتها و یا بهبود بیماری افسردگی و اسکیزوفرنیا به دنبال مصرف دارو جزو تأثیرات درمانی داروهای مختلف میباشد.
2-عوارض ناخواسته
تأثیرات نامطلوب و آزاردهنده و گاهی مضر که تمام داروهای مورداستفاده در پزشکی دارند جزو عوارض ناخواسته محسوب میشوند که اولاً شایع و ثانیاً قابل پیشبینی هستند. معمولاً افراد مسن بیشتر در معرض عوارض قرار دارند. خشکی دهان، سرگیجه، یبوست، لرزش بدن از عوارض شایع داروهایی است که در افسردگی و یا بیماری اسکیزوفرنیا استفاده میشوند. آگاه شدن بیمار از این عوارض قبل از استفاده از دارو بر میزان همکاری او میافزاید و موجب کاهش اضطراب و نگرانی درمورد دارو میگردد.
3- واکنشهای شدید زیانآور
گاهی بیماران نسبت به بعضی از داروها حساسیت نشان میدهند و موجب بروز تأثیرات غیرقابل انتظار و مضر میگردند. این واکنشها اولاً شایع نیستند و ثانیاً غیرقابل پیشبینی میباشند. هرکدام از اعضای بدن (مانند پوست، کبد، کلیه، رودهها، مغز) ممکن است نسبت به یک داروی خاص حساسیت نشان دهند. مثلاً بیمار ممکن است به دنبال مصرف پرفنازین دچار خارش شدید پوست بدن گردد که لازم است داروی دیگری را جایگزین نمود.
4- مسمومیت
وقتی بیماری از دارویی بیش از مقدار مجاز استفاده کند دچار مسمومیت میگردد. افراد مسن بیشتر در معرض مسمومیت قرار دارند، زیرا نمیتوانند دارو را به سهولت افراد جوان از بدن خود دفع کنند و بهدلیل تجمع بیشتر در چربی، مقدار بیشتری از دارو را در بدن خود ذخیره میسازند.
5- واکنشهای بین دارویی
وقتی بیمار از چند دارو استفاده میکند ممکن است بین داروهای مورد استفاده، واکنشهایی صورت گیرد که موجب بروز عوارض ناخوشایند گردد. گاهی غذاها موجب این مشکل میگردند، مثلاً بیماری که از داروی ضدافسردگی ترانیل سیپرومین و ایزوکربوکسازید استفاده میکند نبایستی بعضی از غذاها ازجمله پنیر و یا جگر مرغ را مصرف نماید؛ زیرا موجب افزایش فشار خون میگردد. به هرحال بیماران و خانوادهها بایستی پزشک معالج را در جریان همه داروهایی که مصرف میکنند قرار دهند تا مشکل زیانباری برای آنها پیش نیاید.
6- تحمل دارویی
بعضی داروها وقتی برای مدتی مصرف میشوند از تأثیرات درمانی آنها کاسته میشود، از این میان میتوان به دیازپام، لورازپام، اکسازپام، کلردیازپوکساید و فلورازپام اشاره کرد. این دسته از داروها بنزودیازپین نام دارند.
برخلاف اذهان بسیاری از بیماران و خانوادهها، داروهایی که در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا مصرف میشوند و تحت عنوان داروهای ضدروانپریش معروف هستند، حتی پس از سالها مصرف، تأثیرات درمانی آنها کاهش نمییابد. اگر علایم بیماری که با میزان معینی دارو قابل کنترل است، ناگهان تشدید مییابد و بیماری عود میکند و پزشک بهخاطر تشدید بیماری مجبور میشود مقدار دارو را افزایش دهد، بهخاطر این نیست که اثرات درمانی دارو کاهش یافته است بلکه به این دلیل است که بیماری او تحتتأثیر عواملی مانند فشار محیطی و یا مصرف مواد مخدر عود کرده و مغز وی دوپامین بیشتری ترشح میکند. مکرراً بیماران و خانوادهها سؤال میکنند که آیا اثرات این داروها پس از مدتی کاهش مییابد؟ باتوجه به توضیحات فوق پاسخ آنها منفی است.
7- اعتیاد
بعضی از مواد شیمیایی و داروها چنان موجب وابستگی در بیمار و یا فرد مصرفکننده میگردد که هرگاه آن را قطع کند میل و ولع شدیدی جهت روی آوردن مجدد به آن پیدا میکند. از این میان، داروهای آرامبخش (مانند بنزودیازپین) و مواد مخدر (مانند مرفین، هروئین) را میتوان نام برد. داروهایی که در درمان اسکیزوفرنیا بهکار میروند و به داروهای ضدروانپریشی معروف هستند اعتیادآور نیستند.
وقتی روانپزشک علیرغم عوارض دارو، لزوم تجویز آنرا برای بیمار تشخیص میدهد ملاحظات و احتیاطات ذیل را مدنظر قرار میدهد:
الف) حداقل مقدار مؤثر دارو را تجویز مینماید.
ب) در طول درمان همواره مواظب عوارض ناخواسته و تأثیرات سوء با دارو میباشد و آنها را به بیمار آموزش میدهد.
ج) پس از مصرف به مدت طولانی و کنترل بیماری، لزوم کاهش میزان دارو و یا قطع آن و یا لزوم شروع مجدد دارو را بررسی مینماید.
د) نحوهی مقابله با بعضی عوارض ناخواسته که ممکن است مشکلاتی برای بیمار ایجا کند را به بیماران آموزش میدهد. از این میان میتوان سقوط فشارخون هنگام بلند شدن که منجر به سرگیجه و تاری دید و گاهی به زمین خوردن میگردد، اشاره کرد که با برخواستن تدریجی از رختخواب و چند لحظه نشستن و آهسته بلند شدن تا حدود زیادی برطرف میشود.
در افراد مسن این عارضه (سقوط فشار خون) در صورتی که منجر به زمین خوردن گردد ممکن است منجر به ورشکستگی استخوان پا شود، خوابآلودگی برای بیمارانی که با ماشینهای صنعتی کار میکنند و یا رانندگی میکنند، ممکن است خطرآفرین باشد که بایستی از جانب بیمار مهم تلقی گردد و احتیاطات لازم بهعمل آید.
در صفحات قبلی عوامل ایجادکننده پیشآگهی مثبت آورده شده است. وجود این عوامل پاسخ درمانی را افزایش ميدهد.
همانطور که قبلاً اشاره شد در بیشتر موارد دورهی حاد بیماری با سه ماه درمان سپری میگردد و بیمار وارد مرحله نگهدارنده میگردد. تحقیقات نشان داده است که قطع دارو در سال اول درمان، باعث عود مجدد بیماری در 40٪ از بیماران میگردد. از اینرو بهتر است پس از سپری شدن دوره حاد با نظر پزشک معالج داروی موردنیاز بیمار را ادامه داد. گفته میشود حتی ممکن است علیرغم مصرف داروها در سال اول 20٪ بیماران با عود مجدد بیماری مواجه شوند، از اینرو توجه به علایم بیمار و ارتباط نزدیک با روانپزشک بیمار حائز اهمیت است.
اصولاً هر دارویی اگر بیرویه و بدون نظارت علمی مصرف شود مشکلات بیشتی را ایجاد میکند. خانوادهها و بیماران بایستی به این نکته اساسی توجه نمایند که علیرغم وجود عوارض داروها، اگر طبق نظر روانپزشک مصرف شوند عوارض کمتری را به بار میآورند. مصرف درازمدت دارو در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا ممکن است یکسری عوارض حرکتی در ناحیه صورت و دهان ایجاد کند که اگر روانپزشک به اولین نشانههای این عوارض حرکتی توجه نماید، میتواند با توسل به یکسری تمهیدات از ادامه یا تشدید آنها جلوگیری نماید.
گاهی مشاهده میشود که بیماران سالها از دارو استفاده میکنند ولی چون بیماریشان تحت کنترل است به روانپزشک مراجعه نمیکنند. در این موارد اگر عارضهای شروع شد و به مدت طولانی ادامه یابد و به اطلاع پزشک نرسد، ممک است دیگر نتوان آن را کنترل نمود. لذا هر بیماری که از دارو استفاده میکند بایستی هرچند ماه یکبار و گاهاً ماهی یک بار به پزشک خود مراجعه نماید تا از جهات مختلف ارزیابی شود.
در این حال، پزشک ممکن است به اقدامات ذیل دست بزند:
⦁ میزان دارو را افزایش دهد.
⦁ در صورتی که کماکان پاسخ قابل انتظار بهدست نیامد داروی بیمار را تغییر میدهد. مثلاً هالوپریدول را قطع و فلوفنازین تجویز میکند (هر دو از داروهای کلاسیک هستند)
⦁ در صورتی که کماکان علیرغم تغییر دارو و مصرف میزان لازم دارو و دورهی کافی هنوز تغییری حاصل نشد، میتوان از داروهای غیرکلاسیک استفاده نمود.
⦁ در صورت عدم پاسخ میتوان لیتیم، کاربامازپین، والپروات سدیم اضافه نمود و یا از الکتروشوک استفاده کرد.
بهکارگیری الکتروشوک در موارد زیر روش بسیار مناسبی است:
⦁ بیمارانی که به دارو پاسخ مناسب نمیدهند.
⦁ بیمارانی که از خوردن غذا امتناع میورزند.
⦁ خانمهایی که ماههای اول حاملگی (خصوصاً 3 ماه اول) را میگذرانند و درصورت مصرف ارو، خطر ناهنجاریهای مادرزادی در نوزاد آنها افزایش مییابد.
⦁ بیمارانی که توانایی تحمل عوارض داروها را ندارند.
⦁ بیمارانی که شدیداً پرخاشگر هستند و نمیتوان با دارو آنها را کنترل کرد.
⦁ بیمارانی که خطر خودکشی و یا دیگرکشی در آنها جدی است.
موافقت بیمار با درمان پزشک موضوع بسیار جدی در همهی رشتههای پزشکی است. در حالیکه انرژی زیادی صرف تشخیص بیماری و برنامه درمانی میشود، متأسفانه به نحوهی جلب همکاری بیمار برای اجرای دستورات و پیگیری درمان توجه کمی میشود. در میان بیماران روانپزشکی، مشکل همکاری بیمار ممکن است مسئلهای جدیتر باشد؛ زیرا طبیعت این بیماری به نحوی است که قضاوت، بصیرت و پایبندی بیمار به اجرای دستورات را تحت تأثیر قرار میدهد.
متأسفانه در برخی موارد به فرد مبتلا به بیماری روانپزشکی مارک «روانی» زده میشود که خود موجب عدم قبول بیماری و به تبع آن عدم مصرف دارو میشود. گرچه منظور از عدم همکاری بیمار عمدتاً در مصرف دارو است اما عدم همکاری بیمار، همهی زمینههای درمان ازجمله آموزش مهارتهای اجتماعی و بازتوانی را نیز شامل میگردد.
متأسفانه وقتی صحبت از همکاری یا عدم همکاری بیمار میشود مطلب به نحوی بیان میشود که گویی بیمار مطلقاً همکاری نمیکند. میزان این نسبت همیشه ثابت نیست. بسیاری از بیماران ممکن است کمتر از مقدار تجویز شده مصرف کنند و یا به اصطلاح ناپرهیزی کنند.
عدم همکاری بیماران با برنامهی درمانی، علل متفاوتی دارد و باید باتوجه به همهی جوانب برای رفع این مشکل تلاش کرد.
وقتی بیمار برای رعایت رژیم درمانی همکاری نمیکند، نخستین سؤال باید این باشد که چرا؟ دلیل عدم همکاری در هر بیماری متفاوت است و طبعاً راههای متفاوتی را برای رفع مشکل میطلبد. مثلاً بیماری که علیرغم عودهای مکرر، داروی خود را بهدرستی مصرف نمیکند. بیماری که در مرحلهی حاد اختلال از مصرف دارو اجتناب میکند و یا بیماران دیگر، هریک دلیل آگاهانه یا ناآگاهانهی خود را دارند که بایستی به درستی پیدا شود و با آن برخورد شده و حل شود.
در ضمن باید توجه داشت که همیشه خانواده قادر نخواهد بود که مشکل عدم همکاری بیمار را در مصرف دارو حل کند. یکی از راههای عدم همکاری بیمار با درمان، استفاده از آمپولهای طولانی اثر است. در این موارد که هر 2 تا 4 هفته به بیمار تزریق میشود. بهتر است تزریق تحت نظر پزشک انجام شود و یا یکی از اعضای خانواده تزریق آمپول را تحت نظارت داشته باشد. در مصرف آمپولهای طولانی- اثر باید به خاطر داشت که بعد از 2 تا 3 ماه سطح دارو به حد ثابتی میرسد و نباید در اثر- بخشی این داروها قضاوت عجولانه داشت.
خانواده لازم است بیماری اسکیزوفرنیا را بهعنوان یک عضو خانواده خود بپذیرند، تا نیازی به انکمار بیماری برای پذیرفته شدن و بهتبع آن اجتناب از مصرف دارو پیدا نکند. بیمار مبتلا به اسکیزوفرنیا به مصرف مداوم دارو نیاز دارد؛ همانطور که بیمار مبتلا به فشار خون یا بیمار قلبی نیاز به مصرف دارو دارد، مگر اینکه روانپزشک به این نتیجه برسد که میتوان برای مدت داروی بیمار را قطع کند.
خانواده بیمار لازم است ذهنیات اشتباه درمورد علت و نحوه درمان بیماری را اصلاح نمایند. وقتی والدین بر این تصور هستند که علت بیماری اسکیزوفرنیا جنزدگی است، آنها یک مسیر انحرافی جهت درمان بیمارشان انتخاب میکنند و زمان حساس و طلایی را از دست میدهند و به مزمن شدن بیماری کمک مینمایند. بیپاسخ ماندن سؤالات بیماران و خانوادهها از عواملی است که به رشد این ذهنیات اشتباه دامن میزند.
خانواده بیمار لازم است سایر وابستگان را نسبت به بیماری اسکیزوفرنیا آگاه سازد گاهیاوقات اقوام، همسایهها و گاهی حتی پرسنل در مراکز درمانی و داروخانهها کار میکنند و دانش صحیحی از این بیماری ندارند با مداخلههای خود مانع همکاری بیمار و خانواده با پزشک میگردند.
لازم است کمک شود تا ارتباط خانواده بیمار با اقوام، همسایهها، انجمنهای حمایتی برقرار و استمرار یابد. خانوادهها از اینکه بیمارشان در میان اقوام و آشنایان شناخته شود وحشت دارند و لذا سعی میکنند مراجعه به مراکز روانپزشکی را قطع و یا به حداقل برسانند. آموزش مستمر جامعه به هر وسیلهی ممکن، در ارتقای سطح فهم و درک آن، با گذشت زمان آن تأثیر بسزایی دارد، همانطوری که نگرش جامعهی فعلی ما نسبت به بیماران روانپزشکی بسیار بهتر از دو دههی گذشته است.
سادهترین راه برای پیبردن به وضعیت مصرف دارو این است که از خود بیمار درمورد همکاری او پرسیده شود؟ اما اگر بهطور غیرمستقیم از بیمار پرسیده شود احتمالاً جواب صحیحتری خواهیم گرفت، مثلاً از بیمار بپرسیم که:
«اگر دیدید دارو چندان کمکی به شما نمیکند چه کار خواهید کرد»؟ یا «اگر عارضه جابی دارو پیدا شد چه میکنید»؟ یا «چقدر در مصرف دارو دچار فراموشی میشوید»؟، پاسخ صحیحتری خواهند داد.
غالباً بیماران در پاسخ سؤالات مستقیم، عدم همکاری خود را انکار میکنند ولی با سؤال غیرمستقیم بیشتر میتوان از امکان عدم همکاری بیمار اطلاع یافت.
از شیوههای معمول دیگر اما نهچندان مؤثر، شمارش قرصهای بیمار است ولی هیچ معلوم نیست قرصهایی که در قوطی دارو نیست بهدرستی مصرف شده باشد.
اندازهگیری سطح دارو در خون، روش دیگری جهت کنترل مصرف دارو است که بهطور کلی شیوهی معمولی در کار بالینی نیست. نمیتوان بهدقت گفت که چه مدت پس از قطع دارو احتمال عود حملات بیماری وجود دارد و این ابهام، سبب تقویت این فکر در بیمار میشود که مثلاً «بیشتر از دو ماه است که دارو مصرف نمیکنم ولی حال من بدتر نشده است، پس دیگر نیاز به دارو ندارم». اگرچه نمیتوان زمان دقیقی معلوم کرد، اما تحقیقات نشان داده است احتمال عود بیماری در مدت یک سال بعد از قطع دارو حدود 40٪ است.
اغلب بیماران و خانوادهها به اشتباه تصور میکنند که وقتی بیمار پس از قطع دارو مشکلی پیدا نکرده است، پس دیگر نیازی به دارو ندارد، در حالیکه این ذهنیت اشتباه است و ممکن است بیماری دیر یا زود عود کند. البته همهی این تأکیدها بر مصرف دارو، دلیل بر آن نیست که هیچگاه نبایستی دارو را قطع کرد بلکه درصورتی که روانپزشک مطمئن شود که میتواند دارو را قطع کند با برشمردن خطرات احتمالی و نیز مراقبتهای ضروری، این کار را خواهد کرد.
به خانواده و بیمار نکات زیر را باید آموزش داد:
⦁ باقی ماندن بعضی علایم مانند انزوا یا سردی عواطف، ممکن است به بیاثر بودن دارو تعبیر شود، در حالیکه میزان بهبود بیمار اسکیزوفرنیا را نباید با دورهی سلامت قبل از بیماری سنجید، بلکه باید آن را با دوره حاد بیماری مقایسه کرد.
⦁ دارو، علایمی مثل هذیانها، توهمات، رفتارهای پرخاشگرانه و تکانشی را مهار میکند (علایم مثبت) اما علایمی مثل انزوای اجتماعی و یا کمبود انگیزه برای فعالیتهای معمول (علایم منفی) ممکن است ادامه یابند. البته در این موارد نیز با کمک دارو که پایداری بیشتری به وضعیت هیجانی بیمار میدهد و اضطراب او را کم میکند، میتوان با کمک شیوههای رواندرمانی و مداخلات اجتماعی مثل آموزش مهارتهای اجتماعی و تکنیکهای حل مسئله و رفتاردرمانی کمک بیشتری به بیمار نمود. علاوه بر درمانهای غیردارویی، داروهای غیرکلاسیک نیز در درمان علایم منفی مؤثر هستند.
⦁ از مهمترین دلایل عود بیماری اسکیزوفرنیا، قطع یا مصرف نامرتب دارو است. برای جلب همکاری بیمار، دستورات دارویی باید:
الف) ساده و روشن باشد
ب) قابل فهم برای بیمار و خانواده و براساس سطح تحصیلات و درک آنها باشد.
⦁ یکی از دلایل اساسی قطع دارو عوارض جانبی است. آگاه ساختن پیشاپیش بیمار و خانواده کمک خواهد کرد تا از عوارض دارو نترسند و نیز از این فکر که پزشک او نسبت به عوارض ناخوشایند دارو در بیمار بیتفاوت است جلوگیری میکند. به هرحال رفع مشکلی مثل بیماری اسکیزوفرنیا و یا تقلیل علایم آن، قبول بعضی از عوارض جانبی را طلب میکند.
⦁ بیمار و خانواده تا حد امکان باید آموزش لازم را ببینند که خطر عود علایم وجود دارد تا مصرف طولانیمدت دارو را برای پیشگیری تحمل کنند.
⦁ مصرف دارو ممکن است از جانب بیمار، وسیلهای جهت جلب توجه اطرافیان قرار گیرد یا موضوعی برای مبارزهی او با خانواده باشد. بیمار ممکن است با امتناع از مصرف دارو بهنحوی اظهار وجود کند یا خشم خود را نسبت به دیگران بروز دهد.
⦁ بهخاطر داشته باشید که داروهای ضد روانپزشکی، اعتیادآور نیستند. خماری ناشی از قطع دارو و ولع مصرف آن (شبیه آنچه که درمورد مواد مخدر مانند تریاک، هروئین و غیره مشاهده میشود) دو نشانهی عمدهی اعتیاد یا وابستگی دارویی هستند و درمورد مصرف داروهای ضد روانپریش و قطع آن دیده نمیشود.
⦁ ممکن است بیمار مصرف داروی خود را فراموش کند. یک راهحل ساده در این مورد، آن است که بیمار مصرف دارو را با یک کار معمول دیگر خود که بهطور منظم انجام میدهد مثل غذاخوردن یا نماز خواندن همزمان سازد.
⦁ همواره بهترین دارو، دارویی است که اولاً بیمار به آن مناسبترین پاسخ را داده و ثانیاً عارضهای را بهدنبال نداشته و یا کم داشته است. اگرچه براساس این فرمول هنوز داروی ایدهآل جهت درمان بیماری اسکیزوفرنیا کشف نشده است ولی بههرحال بیمار و خانواده بایستی براین اساس از میان داروهای متعددی که روانپزشک تجویز میکند بهترین دارو را شناسایی کنند.
مدیر مورد با مطالعه این فصل موارد زیر را به خانواده آموزش دهد:
⦁ میزان اهمیت و نحوه تأثیر درمانهای غیردارویی
⦁ معرفی انواع روشهای غیردارویی برای حل مشکلات بیماران
⦁ معرفی اعضاء تیم توانبخشی و وظایف آنان
⦁ توضیح مشکلات عملکردی ناشی از بیماری اسکیزوفرنیا
معرفی اثرات بیماری اسکیزوفرنیا بر حیطههای:
الف) فعالیتهای زندگی روزمره
ب) فعالیتهای تفریحی
ج) فعالیتهای کاری
⦁ نحوه تعیین مسئولیت برای بیمار براساس مشکلات و تواناییهای بیماران
⦁ ارائه راهکارهای متفاوت برای بهبود و افزایش مهارتهای زندگی
خیر، در درمان بیماری اسکیزوفرنیا استفاده از شیوههای مختلف درمانی ضروری است. شیوههای مختلف درمان، اثربخشی یکدیگر را کاملتر میکنند. داروهای ضدروانپریشی اکثر علایم بیماری را بهبود میبخشند، اما قادر به تقویت مهارتهای ارتباطی، اجتماعی و شغلی بیمار نیستند. ترمیم این ضایعات با کمک بازتوانی صورت میگیرد.
بیماران در مرحلهی حاد، بیشترین اثر مثبت را از دارو دریافت میکنند. ولی در مرحلهای که بیماری کنترل شده است و بهبود نسبی حاصل شده، آموزش مهارتها بیشترین کمک را به آنها میکند. در این مرحله بیماران آمادگی بیشتری را جهت یادگیری دارند. درواقع دارو شرایط مغزی لازم را جهت کسب مهارت رفتاری و انجام رواندرمانی و اقدامات توانبخشی فراهم میسازد. به عبارتی، مصرف دارو کنترل بیمار را بهتر میکند و بیمار آمادگی بیشتری برای برقراری روابط اجتماعی سالمتر و استفاده از خدمات رواندرمانی، آموزشی، توانبخشی پیدا میکند. از طرفی، رابطهی بهتر و مفیدتر اجتماعی نیاز به بیمار به مصرف دارو را کمتر میکند. پیشآگهی بیماری به دنبال استفادهی همزمان از دارو و آموزشهای روانشناختی و اجتماعی بهتر میشود.
این درمانها شامل روشهای مختلفی هستند که بهمنظور افزایش قابلیتهای اجتماعی، خوداتکایی، مهارتهای عملی و روابط بین فردی در بیماران اسکیزوفرنیا بهکار میروند. هدف از این درمانها، توانا ساختن بیمار به کسب مهارتهای اجتماعی و شغلی، جهت ایجاد یک زندگی مستقل برای ؟؟؟؟؟ است. این قبیل درمانها در مراکز مختلف از جمله بیمارستانها، درمانگاههای سرپایی و مراکز بهداشت روان انجام میشود.
رفتاردرمانی با استفاده از اصول روانشناسی یادگیری در آموزش مهارتهای اولیه به بیمار بهکار میرود. خانواده با تشویق سعی در تقویت و تشکیل رفتارهای سازنده و خودیاریکننده مینماید.
استفاده از تکنیکهای شرطیسازی، تقویت رفتار، اصول کاهش رفتارهای آسیبرسان مورد استفاده قرار میگیرند. مثلاً آموزش بیمار برای همکاری در مرتب کردن اتاقش و تشویق وی بهوسیله خوراکی مورد علاقه و یا آموزش مهارتهای لازم برای کنترل خشم، حل مسئله، مهارت ارتباطی، مهارت کنترل استرس به خانواده و بیمار از روشهای رفتاردرمانی و مداخلات رفتاری است.
درمانگر میتواند با استفاده از اصول مبتنی بر رواندرمانی حمایتی و عاطفی حمایتهای لازم را برای بیمار و خانواده وی مهیا کند، تا آنان بتوانند احساساتی نظیر خستگی، نگرانی و غمگینی خود را رها کرده و بتوانند از حمایتهای عاطفی و آموزشی درمانگر خود استفاده نمایند.
در گروه درمانی بیماران اسکیزوفرنیا عموماً بر برنامهها، مشکلات و روابط مربوط به زندگی واقعی تأکید و توجه میکنند. این گروه درمانی در کاستن انزوای اجتماعی، افزایش احساس تعلق به یک جمع و بهبود حس واقعیتسنجی بیماران اسکیزوفرنیا مؤثر است.
نکته اساسی در رواندرمانی بیماران اسکیزوفرنیا، ایجاد نوعی ارتباط درمانی است که بیمار آن را امن بیابد. ممکن است بیمار اسکیزوفرنیا نسبت به روابط صمیمی و اعتیادآمیز حالت دفاعی داشته باشد ممکن است بیمار شکاک و مضطرب گردد. درمان فردی که شکلی از رواندرمانی است به بیمار در تقویت سازگاری فردی و اجتماعی، و همچنین پیشگیری از عود کمک میکند و در این راستا از تمرینهای آرمیدگی، آموزش مهارتهای روانشناختی- اجتماعی، خودبازتابی، خودآگاهی و آسیبپذیری فردی در مقابل استرسها استفاده میشود.
درمان بیماری اسکیزوفرنیا نه کار یک نفر بلکه کار یک تیم است که این تیم باید در کنار بیمار بهطور هماهنگ عمل کند. روانپزشک، روانپرستار، کاردرمانگر، روانشناس بالینی، مددکار اجتماعی و خانواده ی بیمار از اعضای تیم محسوب میشوند.
تیم توانبخشی بایستی اهداف درمانی، تقدم و تأخر آنها را با مشارکت خانواده معین نماید و حساسیتها و انتظارات خانواده را بشناسد و آنها را تعدیل مینماید. از دادن قولهای غیرواقعی و ایجاد توقعات کاذب در ذهن بیمار و خانواده پرهیز نماید.
متخصصین از جنبههای مختلف به سلامت بیمار کمک مؤثری میکنند و مانع از عود بیماری میگردند. تحقیقات نشان داده است که درمان دارویی همراه با انواع روشهای رواندرمانی در طول یکسال مانع از عود بیماری در 80٪ بیماران میگردد و اگر به این درمانها، آموزش روانشناختی خانواده را نیز اضافه نماییم میزان عود تقریباً به صفر نزدیک میشود.
بازتوانی بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا از مرحلهی بهبودی شروع میگردد. در این مرحله بیمار فاقد علایم حاد مانند هذیان و توهم بوده و علایم منفی مثل انزوای اجتماعی بارزتر است. بررسیهای طولانی درمورد بیماران بستری مبتلا به اسکیزوفرنیا نشان داده است که با کمک درمان و بازتوانی، از یک دوم تا دو سوم این بیماران میتوانند از زندگی نسبتاً عادی در جامعه برخوردار شوند توانبخشی در بیمارستان روزانه، مراکز روزانه، و یا در مراکز مراقبتی دائم/ بستری انجام میشود.
1- توانبخشی بر نیازهای بیمار استوار است (نیازهایی مثل نیاز به امنیت، عشق و وابستگی، اثبات خویشتن و نیازهای کاری).
– بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا اکثراً از نیازهای خود غافل و درنتیجه از برخورد صحیح با آنها عاجز هستند اگر بتوانیم نیازهای آنان را بشناسیم، بهتر قادر به حل مشکلاتش خواهیم بود. وقتی نیاز بیماری برآورده شود، رفتار نابهنجار کاهش مییابد، چراکه برآورده شدن نیازها، موجب بروز احساسات مثبت (رضایت خاطر، لذت، علاقه و عشق) میگردد و محرومیت از نیازها، منجر به بروز احساسات منفی (عدم رضایت، ترس، بیعلاقگی، نفرت، خشم، افسردگی و سرانجام بیتفاوتی) میگردد.
ارزیابی عملکرد بیمار با توصیف تواناییها و مشکلات به تعیین سطح عملکرد و نیازهای بیماران کمک میکند و میتواند اطلاعات باارزشی جهت برنامهریزی اهداف و خدمات درمانی در اختیار بگذارد.
2- برای انطباق بهتر بیمار محیط باید تعدیل و آماده شود- علایم بیماری از یک طرف و انطباق بیمار از طرف دیگر، جریانی است دوطرفه و تعادلی است که در اثر نقش فعال مهارتهای انطباقی بیمار و سیستم حمایتکننده دربرابر عوامل سرشتی مستعد اختلال و عوامل استرس برانگیز بهوجود میآید.
عوامل محافظتکننده از بیمار در مقابل استرس، در توانبخشی بیماران مورد تأکید فراوان است. بهدلیل وجود بخشی از زمینههای موجب بروز ر فتارهای غیرطبیعی در محیط، لذا اصلاح محیط در کاهش رفتارهای بیمارگونه مؤثر میباشد. محیطهای ساختاریافتهی تحت مراقبت اجتماعی مثل مراکز درمان روزانه و کارگاههای مختلف محافظت شده و تحت حمایت، میتوانند از بیمار محافظت و حمایت کنند تا ضعفهای او را در مهارتهای زندگی اجتماعی جبران نمایند.
3- تقویت نقاط قوت و تواناییهای بیمار
4- القاء امید به بیمار
5-خوشبین بودن به ظرفیتهای بیمار
6- ترغیب بیمار به شرکت در فعالیتهای اجتماعی و آموزش مهارتهای لازم- با توجه به تأثیر اندک دارو بر بیتفاوتی، انزوا از اجتماع و فقدان انگیزه، (علایم منفی) و اهمیت مهارتها در حل مشکلات روزمره و مقابله با استرس از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.
7- سهیم نمودن بیمار در تدوین برنامههای توانبخشی- بیماران بهدلیل مختل بود ارادهشان حتیالامکان باید فعالانه در تصمیمگیریها، سازماندهی اوقات، انتخاب برنامه آموزشی مهارت های زندگی و انتخاب فعالیت درگیر شوند و بلافاصله بهدنبال رفتارهای مطلوب تقویت گردند تا رفتارهای سازگارانه تداوم یابد و انگیزه آنان افزایش یابد. از طرف دیگر فرد احساس کند که با وجود بیماری هنوز هم در چشم دیگران حرمت و احترام لازم را دارد.
گاه لازم است بهجای بیمار و برای وی تصمیم گرفته شود، ولی بهتدریج قدرت تصمیمگیری را باید در بیمار تقویت کرد.
8- تداوم اقدامات توانبخشی- در بیماری اسکیزوفرنیا خدمات توانبخشی همانند درمان دارویی باید طولانیمدت باشد. پاسخ به درمانهای روانی اجتماعی در کوتاهمدت ناچیز است. چراکه باید هم به عوامل فشارزایی که در محیط وجود دارد و هم به نارساییهای سازگاری بیمار که مجموعاً باعث عود بیماری و عدم انطباق بیمار در جامعه میشود، توجه داشت.
9-آموزش روانشناختی برای خانواده بیمار- آموزش به خانوادهها و تشکیل گروههای همیاری باعث گسترش شبکه حمایت اجتماعی میشود. موفقیت این برنامهها مستلزم همبستگی و هماهنگی، صبر و کوشش تمامی اعضای آن است.
بازتوانی در اسکیزوفرنیا عمدتاً بهعهدهی متخصصین کاردرمانی است. از وظایف عمدهی کار درمانگرهای ایجاد، بهبود و پیشبرد مهارتهایی است که معیار استقلال عمل بیمار محسوب میشود.
وظیفه دستاندرکاران سلامت روانی بهویژه متخصصین کاردرمانی درخصوص افراد مبتلا به آسیبهای روانی تعیین مسائل و مشکلاتی است که آنان را از دستیابی به یک زندگی مستقل، کارآمد و موفق باز میدارد. از اهداف عمده درمان یکپارچه شدن بیماران با محیط طبیعی خود و فراهم کردن محیط طبیعی خود و فراهم کردن موقعیتی تا آنان در اجتماع فعال باشند.
مفاهیم اساسی، از اندیشهی محیط- درمانی ریشه گرفته است. این نوع درمان در اصلاح روابط رومزه بیماران با دیگر افراد و نیز حل مشکلات استفاده میشود و همچنین بهعنوان راهی برای کمک به بیماران در جهت کسب مهارتهای لازم برای زندگی مستقل است. در کاردرمانی از پویایی و تحرک روابط گروهی برای ایجاد تغییرات اساسی در بیمار استفاده میشود. به بیماران کمک میکند که نحوهی زندگی در اجتماع را بیاموزند و جزیی از آن باشند.
کاردرمانی در جهت درک وسیعتر فرد از مفهوم خود و کسب مهارتهای جدید، گام برمیدارد، روشی است برای کمک به افرادی که قادر به تطبیق خویشتن با قضاوت، ارتباط، دچار مشکل هستند علاوه بر علایم، سیر بیماری، عوارض جانبی داروها، مصرف مواد، مشکلات شناختی بر عملکرد فرد در تمامی حیطههای مختلف تأثیر میگذارد.
کاردرمانی با مشاهده مستقیم فعالیتهای روزانه، قادر است سطح عملکرد و عوامل مؤثر در انجام فعالیت، عوامل حسی، حرکتی، شناختی، روانی- اجتماعی مربوط به وظایف و محیط کار را تعیین مینمایند. کاردرمانی با فراهم ساختن فرصتی جهت داشتن عملکرد موفقیتآمیز، احساس امنیت، رضایت و استقلال را در انجام فعالیتهای زندگی روزانه، کار، بازی و اوقات فراغت بهوجود آورد.
چنانچه فردی بتواند کارها و فعالیتهای خود را در سطحی مؤثر و رضایتبخش انجام دهد میتوان مدعی شد وی در جهت کسب سلامت و استقلال رهنمون میشود.
مشکلات شناختی این بیماران از قبیل توجه، سازماندهی فعالیت، توهمات و هذیانات، مشکلات حرکتی، علایم منفی بیماری و انزوای اجتماعی سبب میشود اکثر این بیماران در حیطه وسیعی از فعالیتهای روزانه زندگی وابسته باشند انجام وظایف مربوط به امور منزل کار و تحصیل برای بیماران اسکیزوفرنیا چالشهایی را بهوجود میآورد بسیاری از این وظایف ممکن است ناآشنا و پیچیده باشد مثلاً واکنش به موقعیت اضطراری در خانه یا محیط کار بهدلیل مشکلات حسی و حرکتی با تأخیر روبهرو است و یا بهدلیل اختلالات روانی و ارتباطی قادر به حفظ شغل نیستند.
انتظارات بالای محیط کار میتواند علایم را در آنها افزایش دهد و یا انتظارات پایین احساس بیتفاوتی بهوجود میآورد. بهطور کلی علایم موانع مهم ارتباطی هستند که فعالیتهای کاری را تحتتأثیر قرار میدهد. بازی و اوقات فراغت میتواند تواناییهای بیماران را برای شرکت در فعالیتهای اجتماعی افزایش دهد. اکثر بیماران اسکیزوفرنیا فاقد علاقه و انگیزه جهت انجام فعالیتها هستند.
اگر فعالیتی ارزش و معنای خاص برای بیمار نداشته باشد، ممکن است از انجام آن خودداری نماید و یا بدون هدف و علاقه انجام دهد. این امر یکی از نکات بسیار حائز اهمیت است.
باید توجه داشت برخی از بیماران بهدلیل محدودیتهای خود قادر به انجام فعالیتهای جدید و ناآشنا نیستند و یا فعالیتهای انتزاعی میتواند برای آنها سردرگمی ایجاد کند به همین سبب فعالیتهای باید متناسب تواناییهای فیزیکی، شناختی و روانی آنها باشد.
⦁ اراده- در این بیماران اراده و خواست فردی مختل است به همین دلیل فرد قادر به سازمانبندی مهارتها و فعالیتهای خود نیست لذا تصمیمگیری، بسیار ضعیف یا اصولاً مختل است و همین امر موجب منفیگرایی شده و فاقد رفتارهای خودجوشی هستند. مختل بودن اراده موجب از دست دادن انگیزه جهت تغییر رفتار میگردد. پس این بیماران انگیزهی خود را نیز از دست میدهند.
⦁ عواطف- عواطف این افراد سطحی یا بیتفاوت نسبت به محیط است و همین امر موجب زوال عادات شخصی وی میشود مثل مختل شدن نظافت.
⦁ مهارتهای فردی- مهارتهای اجتماعی این افراد بسیار کم است و به همین دلیل منزوی میگردند و لذا وقتی در جمع قرار میگیرند دچار اضطراب میشوند.
⦁ علایق- بهدلیل ناتوانی در سازماندهی وقت خود و استفادهی مناسب از آن اغلب توجهشان به خودشان معطوف میگردد و به همینجهت اکثراً تمایل به کارهای ساکن و راکد مثل نشستن در گوشهای، خوابیدن، یا حداکثر دیدن تلویزیون و گوش کردن به رادیو دارند.
⦁ عدم نقشپذیری- بهدلیل سطح عملکرد پایین، احساس عدم کفایت و اعتماد به نفس پایین و اینکه این احساس را دارند که دیگر قادر به داشتن هیچ نقشی نخواهند بود و خود را از حقوق اجتماعی محروم میدانند.
⦁ درماندگی بهدلیل کارآیی پایین از لحاظ حرفهای، اجتماعی و خانوادگی، احساس درماندگی میکنند.
⦁ ناامیدی بهواسطهی احساس پوچی و بیارزشی، اغلب امیدی به آینده هم ندارند. اکثراً همین امر موجب اختلال در برنامهریزی شده و تمایل دارند در عالم خیال غوطهور شوند.
⦁ بستری شدن در بیمارستان- کسب بسیاری از مهارتهای لازم جهت عملکرد مستقل را غیرممکن میسازد، چراکه فرصت لازم در دسترس آنها قرار داده نمیشود این امر در بسیاری از خانوادهها نیز رخ میدهد و اینگونه نیز بهنظر میرسد که آنها قادر به پایان رساندن وظایف خود نیستند.
از لحظهای که مراجع اظهار ناتوانی میکند و یا به دلیلی قادر به انجام وظایف خود نیستند بسیاری از فعالیتها بهجای بیمار انجام میشود. بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا خصوصاً بهدلیل عدم انگیزه و پایین بودن سطح انتظارات با عدم شرکت فعالانه در انجام مهارتهای روزمره زندگی به وابستگی خود کمک مینمایند و معمولاً رفتاری را انتخاب میکنند که نیاز به حداقل تلاش داشته باشد.
⦁ رفتارهای ناسازگارانه- مثل هراس، هذیان، عدم اعتماد به نفس، وسواس، پرخاشگری و انزوا، مشکلات فیزیکی و اثرات جانبی داروها میتواند روند کسب مهارتها را محدود سازد.
تنظیم اهداف نهایی و ویژه در حیطههای مختلف زندگی به ایجاد یک برنامه درمانی خاص برای فرد کمک مؤثری است. لازم است این اهداف واقعبینانه باشد و در قالب واژگان کمی و کیفی بیان شوند تا مراجع، خانواده و متخصصین نتیجه و زمان تحقق آنها را بدانند.
هدف نهایی برای این بیماران چیست؟
پیامد موردنظر از مهارت، وظیفهای است که در مدت زمانی معینی باید به آن دست یافت. این اهداف حیطه وسیعی دارند و راهنمای برقراری اهداف ویژه و نیز پیشرفت مهارت هستند. اهداف نهایی اغلب در قالب گزارههای معلومی چون پیشرفت، افزایش، کاهش مشارکت نوشته میشوند. حیطه اهداف باید براساس سطح مهارت بیمار تعیین شود.
این اهداف مراحل جزئیتری هستند که برای به انجام رساندن اهداف نهایی ضروری میباشند و در مدت زمان کوتاهتری میتوان به آنها دست یافت. این اهداف در قالب واژگان کمی یا کیفی بیان میشوند. در زمانی خاص میتوان به این اهداف دست یافت و به پیشرفت اهداف نهایی بستگی دارند. اهداف ویژه باتوجه به سطح مهارت بیمار و توسعه اهداف نهایی باید نمونههای کوچکی از رفتار را در برگیرند.
مهارتهای اجتماعی به رفتارهای آموخته شده و مقبول جامعه اطلاق میشود و شامل ارتباط کلامی و غیرکلامی است مهارتهای ارتباطی آندسته از مهارتهایی هستند که شخص از طریق آن میتواند با دیگران بهنحوی ارتباط برقرار نماید که به بروز پاسخهای مثبت و پرهیز از پاسخهای منفی بیانجامد و در مفهوم عامتر به رفتارهایی اطلاق میگردد که به ما کمک مینماید عواطف و نیازهایمان را بهدرستی بیان نمائیم و در بعد اجتماعی نیز قادر به انجام وظایف شغلی باشیم.
مهارتهای اجتماعی رفتارهای واقعی هستند که مستلزم تعاملات اجتماعی موفقیتآمیز، درک اجتماعی و گزینش پاسخهای سودمند برای رسیدن به اهداف تعامل است. این مهارتها نقش قاطعی در توانمندسازی بیماران دارد و منجر به سازگاری اجتماعی و استقلال میشود.
بدون این مهارتها البته بهمقدار و کیفیت کافی هیچ انگیزش مشترک و پاسخ متقابل، درخواستهای آگاهانه، عمل هدایتکننده، اختراع، انتقال معلومات و نظم اجتماعی وجود نخواهد داشت که میتواند شامل موارد زیر باشد:
هدف این بخش ارائه انواع اهداف و تکنیکهای قابل استفاده برای بهبود و مهارتهای زندگی مستقل در حیطه اجتماعی شدن است. این بخش حیطه تعیین هویت و شناخت فرد از خود و رفتار اجتماعی را یعنی رفتارها، گفتوگوها، اظهاروجودها و توسعه دوستیها و ارتباطات را دربر میگیرد. مهارتهای اجتماعی بهطور مستقیم بر روی حیطههای زندگی مستقل تأثیر میگذارند.
مهارتهای اجتماعی غالباً ویژه یک محیط هستند بهطوری که رفتارهایی که در خانه ابراز میشوند ممکن است در محیطهایی مثل مدرسه، محیط کار قابل قبل نباشند. برای تصمیمگیری درمورد اینکه کدام رفتار قابل پذیرش و کدامیک غیرقابل پذیرش است به قضاوت افراد نیاز است.
این بیماران ممکن است در قضاوت و تشخیص رفتار مناسب دچار مشکل شوند. و ممکن است احتیاج به تکرار جلسات، قبل از اینکه تغییر رفتار رخ دهد داشته باشد آموزش مهارتهای اجتماعی توانایی افراد را در جهت زندگی مستقل و بهبود کیفیت زندگی افراد افزایش خواهد داد. بدیهی است بیماری که مهارتهای گروهی و ارتباطی را کسب نکرده باشد قادر به عملکرد مناسب نخواهد بود و حتی اگر بتواند شغلهای سادهای را انتخاب کند و موفق به انجام آنها شود، بیشتر در تنهایی و انزوا قرار میگیرد. کاردرمانگران برای آموزش مهارتهای اجتماعی به بیماران، آنها را در گروههای مختلف قرار میدهند و به آموزش این مهارتها میپردازند. مراتب گروهها بدین صورت است که از پایینترین سطح ارتباطی؛ یعنی گروههای موازی، شروع میگردد و سرانجام به بالاترین سطح ارتباطی؛ یعنی گروههای بالغانه ختم میگردد.
⦁ از فرد بخواهید ملاقات با شخصی را برای اولین مرتبه تمرین کند. اطلاعات شخصی درمورد خود را با او تبادل کنید و یک یا دو سؤال از شخصی که اخیراً ملاقات کرده بپرسد. این اطلاعات را درمورد دوست جدید با شما درمیان بگذارد.
⦁ از فرد بخواهید معرفی خود به دیگران را تمرین کند نام و سرگرمی مورد علاقه خود را بیان کند و دست دادن با دیگری را تمرین کند و بین انواع دست دادن تمایز قائل شوند، محکم، ملایم و بسیار راسخ و محکم.
⦁ از فرد بخواهید اهداف شخصی و حرفهای خود را مطرح کند. موارد مورد نیاز برای رسیدن به این اهداف را بنویسید و در مورد واقعی یا غیرواقعی بودن اهداف و علت آنها با او بحث کنید.
⦁ مثالهای مختلفی از رفتار را توضیح دهید، از فرد بخواهید درمورد مؤدبانه و غیرمؤدبانه بودن آنها بحث کند. اینکه چگونه میتوان رفتارهای غیرمؤدبانه را به رفتار مؤدبانه تبدیل کرد.
⦁ به فرد آدامس بدهید. از او بخواهید جویدن آدامس را بهصورت مؤدبانه و غیرمؤدبانه نشان دهد.
⦁ از فرد بخواهید آداب غذا خوردن حین صرف غذا را تعریف کند و وضعیتهای صحیح و نامناسب نشستن، استفاده از دستمال سفره، ظروف و وسایل مورد استفاده، انتخاب اندازه مناسب قطعات غذا و جویدن با دهان بسته را شرح دهد. از او بخواهید بعد از غذا تشکر کند.
⦁ سرعت و توان صدا در بحث و گفتوگوها را تمرین کنید. سرعت و تن صدای مناسب را نشان دهید و از او بخواهید آن را تقلید کند. تقلیدهای صحیح او را تقویت کنید. از او بخواهید که تن و سرعت بالا در صحبت کردن و سپس کلام و تن طبیعی را تمرین کند.
⦁ الگوهای گفتاری منطقی و غیرمنطقی را شرح دهید و از افراد تفاوت بین این دو را شرح دهند. درمورد اینکه کلام غیرمنطقی بر دیگران حین صحبت کردن تأثیر میگذارد بحث کنید.
⦁ درمورد استفاده از شوخی در صحبت کردن بحث کنید. لطیفههای بامزه تعریف کنید. درمورد نحوه خندیدن به لطیفههای نامناسبی که نژادی، جنسی یا زننده هستند بحث کنید. درمورد تأثیرات مثبت و منفی نخندیدن اختیاری بحث کنید.
⦁ چگونگی مکالمه با استفاده از تلفن را نشان دهید. از او بخواهید تلفن زدن را تشریح کند. با تنظیم و صفحهبندی شمارهها در دفتر تلفن شروع کنید. در مورد شمارههای جدید که فهرست نشده است با اطلاعات تماس بگیرید. شروع ارتباط و اختتام آن را هنگام صحبت با تلفن تعریف کنید.
⦁ یک دفتر تلفن شخصی برای شمارههایی که بیشتر اوقات مورد استفاده قرار میگیرند درست کنید.
⦁ برای کسب تجربه در ارتباط مستقیم از فرد بخواهید به شما توضیح دهد که چگونه یک کت را بپوشید.
⦁ از شخص بخواهید رفتارهای منفعل، قاطعانه و پرخاشگرانه را با استفاده از یک سناریو برای تمامی نقشها اجرا کند و ایفای نقشها را بهصورت نوار ویدئویی درآورید و پسخوراند (فیدبک) و از او بخواهید رفتارهای قاطعانه را تمرین کند.
⦁ برای بهبود روابط دوستانه از فرد بخواهید در حالی که گوش دادن فعال را تمرین میکند از شما سؤال کند. و از او بخواهید دوستان جدید خود را با ذکر جزئیات به شما معرفی کند.
هدف از ارائه این بخش اجزاء مختلف رفتاری لازم برای برنامهریزی اوقات فراغت است. درمانگر باید به بیمار کمک کند تا در اوقات فراغت، برنامه مناسبی داشته باشد و سطح روابط اجتماعی را ارتقاء دهد.
با یک نگاه به برنامه تفریحی اولین چیزی که کشف میشود تمامی فعالیتهای ممکن، قابل استفاده در خانه و محیط ارتباطی است. سپس اولویتها، علایق و ارزشها به افراد در انتخاب کمک میکنند. ابتدا فعالیتهایی انتخاب میشود موضوعات باید برحسب توانایی و قابل دسترس بودن انتخاب شوند نهایت فعالیت باید آغاز شود، در آن حضور داشته باشد و در وقت پایان برسد. برنامه تفریحی فرصتهایی را برای تعاملهای اجتماعی کیفیت زندگی ایجاد کند.
⦁ از افراد بخواهید درباره فعالیتهای اوقات فراغت در جامعه که رایگان یا هزینهبر هستند، تحقیق کند و ستونهای مربوط به سرگرمیها را در روزنامه و مجله انتخاب کنند و مراکز سیاحتی و تفریحی را پیدا کنند.
⦁ به مسیر فعالیتهای تفریحی در جامعه توجه کند. آیا مسیر ماشینرو است یا خیر؟
⦁ درباره هزینه فعالیتهای تفریحی گفتوگو کنید.
⦁ از فرد بخواهید درباره فرهنگسراها کنکاش کند و اینکه چطور میتواند به آنها ملحق شود.
⦁ از او بخواهید دوست خود را برای رفتن به یک مرکز تفریحی دعوت کند.
⦁ درباره آداب مناسب حضور در تئاتر، ورزشگاهها و سینماها گفتوگو کنید.
⦁ درباره پوشیدن لباس مناسب برای تئاتر، تماشای ورزش گفتوگو کنید.
⦁ از فرد بخواهید بر روی موضوعات مختلف چون هنر، محیط، طبیعت و تاریخ تحقیق کند و در صورت امکان به یک گروه در این زمینهها ملحق شود.
⦁ یک گروه تفریحی برای فعالیتهای اجتماعی رایگان برنامهریزی کنید.
⦁ یک گروه تفریحی برای فعالیتهای هزینه بر برنامهریزی کنید.
⦁ اطلاعات و موضوعاتی درباره انواع مختلف سرگرمی تهیه کنید. از او بخواهید که به فعالیتهای مورد علاقه اشاره کند و او را برای پرداختن به یک سرگرمی تشویق کنید.
هدف این بخش تشخیص مهارتهای پایهای اداره کردن منابع مالی برای زندگی نقل است. اداره کردن منابع مالی شامل شناخت سکه و اسکناسهای اصلی، خرد کردن و دریافت پول بهطور صحیح، خرید کردن تطبیقی، تنظیم بودجه، پرداخت برای خدمات و در صورتحسابها و امور مربوطه به بانک میباشد.
شناخت پول و کاربرد آن یعنی شناخت اسکناس، سکه و استفاده از پول در خرید اقلام تنظیم بودجه ماهیانه پرداخت صورتحساب، استفاده از خدمات و فرمهای بانکی، کاربرد ماشین حساب، کامپیوتر و خرید از عوامل مهم برای زندگی مستقل بهشمار میرود.
باتوجه به آنکه بسیاری از بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا در این زمینه مشکلات عمدهای دارند، بهنظر میرسد تغییر نگرش بیماران و آموزش مهارتهای مربوط برای تنظیم امور مالی از اهداف مهم درمانی این بیماران است.
آگاهی از پول و درک بها و ارزش آن میتواند فاکتورهای تسهیلکننده عمده باشد که به بازگشت به زندگی اجتماعی بعد از بستری شدن طولانیمدت کمک میکند. برای اداره کردن منابع مالی مجموعهای از مهارتهای گوناگون مورد نیاز است که مهمترین آن توانایی حساب کردن مانند شمردن، جمع زدن و تفریق است. وسایل کمکی مانند ماشینحساب و کامپیوتر که میتواند بهعنوان مهارتهای کمکی برای عملکرد مستقل آموزش داده شود.
دیدگاه کلیشهای درمورد اداره پول توسط بیماران مبتلا به بیماری روانپزشکی مزمن این است که تمامی درآمد آنها صرف سیگار، قهوه، تنقلات (غذای متفرقه) شده و چیزی برای نیازهای بهداشتی شخص و یا فعالیتهای تفریحی باقی نمیماند. این دیدگاه در صورتی میتواند تغییر کند که در آموزش، برنامههایی گنجانده شود که شیوههای معنیدار خرج کردن درآمد ازجمله مهارتهای تصمیمگیری عاقلانه را بیاموزد.
چه راهکارهایی جهت کسب استقلال در حیطه سلامتی و تندرستی وجود دارد؟
هدف این بخش ارائه خلاصهای از رفتار های ضروری برای افراد بهمنظور کسب استقلال در حیطه سلامت و تندرستی میباشد. برای زندگی در یک محیط اجتماعی بهطور مستقل یا نیمهمستقل، دانش و آگاهی در حیطه مهارتهای تندرستی برای ضروری است. رفتارهای ضام سلامتی میتواند به مقولههای مراقبت از پوست، چشم و گوش، مراجعه منظم به پزشک، مراقبت از دندان، مصرف دارو، بهداشت فردی، رژیم غذایی و تمرینات ورزشی، اداره کردن و کنترل فشار روحی، تصحیح عملکرد حرکتی بدن و آمادگی جسمانی تقسیم شود.
حیطههایی که شامل رفتارهای ضامن سلامتی هستند، از این جهت اهمیت دارند که مستقیماً با زمینههای سلامت روان در ارتباطند. برای مثال زمانی که شخصی مشکلات هیجانی را تجربه میکند، حیطهای که ممکن است مورد توجه قرار بگیرد مصرف دارو است.
افرادی که درمورد داروها اطلاعات و تجربیاتی بهدست میآورند ممکن است با آگاهی از علایم و نشانههای بیماری خود، از عود بیماری پیشگیری کنند. درمانگران باید در زمینه مراقبتهای بهداشتی از حیطههای رفتارهای ضامن سلامتی آگاه باشند تا بتوانند به آنها در جهت دستیابی سطوح بالای استقلال کمک کنند.
⦁ تماس با مطب پزشک را برای گذاشتن پیغام یا گرفتن وقت ملاقات تمرین کنید. درباره اهمیت نوشتن تاریخ، زمان و محل ملاقات و ثبت آن در تقویم بحث کنید.
⦁ نشانهها و علایم یک بیماری را برای فرد شرح دهید و از او بخواهید مشکل یا بیماری را حدس بزند. برعکس آن نیز عمل کنید، مشکل یا بیماری را بیان کنید و از او بخواهید علایم و نشانههای آن را حدس بزنند.
⦁ توضیح دهید که معاینات جسمی شامل چه مواردی میشوند و چرا یک نفر باید حداقل بهطور سالیانه آنها را انجام دهد. پر کردن نمونهای از فرمهای مورد نیاز مطب پزشک قبل از انجام معاینات را تمرین کنید.
⦁ درمورد نحوه بیان تفاوت میان دندانهای سالم و ناسالم بحث کنید. از فرد بخواهید راهی برای جلوگیری از ایجاد حفره در دندان و پوسیدگی آن بیان کند.
⦁ ازاو بخواهید با یک متخصص بهداشت مشورت کند. علایم و نشانههای مشکلات دندان و راههای جلوگیری از آن را بیاموزد. درمورد نحوه مسواک زدن، استفاده از نخ دندان به روش صحیح و تمیز کردن دندان مصنوعی توضیح دهید. درمورد چگونگی تکمیل درمان دندانها در خلال مراجعه به دندانپزشکی و اهمیت رسیدگی به دندانها خلاصهای ارائه دهید.
⦁ از فرد بخواهید مسواک زدن و استفاده از نخ دندان را جلوی آینه تمرین کند. از او بخواهید غرغره کردن توسط دهانشویه را تمرین کند. در مورد اهمیت مسواک زدن بعد از هر وعده غذا و استفاده از نخ دندان یکبار در روز بحث کنید.
⦁ توضیحاتی درخصوص مصرف دارو ارائه دهید. از او بخواهید درمورد مزایای دارو در کنترل یا کاهش علایم منفی برای بیماری از پزشک خود اطلاعاتی بگیرد. درمورد عوارض جانبی دارو و راهکارهای مقابله با آن بحث کنید.
⦁ از فرد بخواهید از طریق ایفای نقش بیان مسایل مربوط به دارو و گزارش دادن عوارض جانبی داروها و مشکلات غلبه بر آنها و بیان مشکل خود به پزشک را تمرین کنند.
⦁ یک برنامه آموزشی برای او ترتیب دهید و درمورد مشکلات و موانع ناشی از عدم مصرف دارو و فواید استفاده منظم از دارو توضیحاتی ارائه دهید. درمورد چگونگی کنترل نشانههای بیماری توسط دارو و عوارض جانبی ناشی از مصرف دارو بحث کنید.
⦁ با فرد و خانواده او درمورد اهمیت رعایت رژیم دارویی و اثرات منفی و نامناسب مصرف دارویی که سایرین به بیمار توصیه میکنند، بهعنوان علامت وابستگی و ویژگی شخصیتی ضعیف بحث کنید. باور استفاده از دارو بهمثابه قدرتی بر علیه ضعف و بیماری را در آنان تقویت کنید.
⦁ درمورد علایم، نشانهها و چگونگی جلوگیری از وقوع بیماریهایی که از راه رابطه جنسی منتقل میشوند بحث کنید. درمورد بیماری ایدز بحث کنید، چگونه این بیماری میتواند انتقال پیدا کند و روشهای جلوگیری از آن.
⦁ درمورد رژیم غذایی و تمرینات ورزشی آموزشهایی ارائه کنید. درباره ارتباط بین غذا، تمرینات ورزشی و سلامتی بحث کنید. تمام فعالیتهایی که در قالب تمرینات ورزشی هستند امتحان نمایید و از او بخواهید قول بدهد سطح تمرینات ورزشی خود را با انجام تمرینات به مدت دقیقه در روز افزایش دهد. اهداف موردنظر را تقویت نمایید.
⦁ از فرد بخواهید در جهت تهیه یک وعده غذایی کامل، متعادل و مقوی مشارکت کند و لیستی برای خرید اجناس تهیه کند و وظایف پخت غذا را برعهده گیرد.
⦁ آموزشهایی درمورد تمرینات ورزشی هوای سبک، تمرینات کششی و تمرینات مربوط به تغییر تن عضلات ارائه دهید و براساس ارزیابی و سنجش سطوح ورزشی فرد، ظرفیت فیزیکی و تاریخچه پزشکی. از او بخواهید تمرینات ورزشی مناسب را انجام دهد. بر حرکت مناسب وضعیت بدنی صحیح تأکید کنید.
⦁ فردی که داوطلب شرکت در برنامههای ورزشی هست، کلاسی برای او درنظر بگیرید. تشویقی برای فردی که برنامههای روزانه را انجام میدهد درنظر بگیرید.
⦁ آموزشهای لازم درخصوص توانایی غلبه بر استرس ارائه دهید. درمورد راههای مختلف آرامسازی بحث کنید. از فرد بخواهید تکنیکهای دیگری را بهخاطر آورده و بیان کند. از او بخواهید برخی از این نظریات را هنگام وقوع رویدادهای استرسزا در زندگی بهکار برد. از او بخواهید تکنیکهای آرامسازی فعال و غیرفعال را تعریف کند. از روش تصویرسازی ذهنی خودداری کنید.
⦁ جلسه آموزشی درمورد عملکرد حرکتی بدن تشکیل دهید. اسکلت بدن یا چارچوب آناتومیکی ستون مهرهها و ساختار های حمایتکننده را به فرد نشان دهید. درمورد ارتباط بین تمام اجزا بحث کنید.
⦁ درمورد وضعیتهای نشستن، ایستادن و خوابیدن صحیح و نامناسب توضیح دهید. شیوههای مناسب انجام کارهای روزمره زندگی را بهمنظور جلوگیری از آسیبهای کمری شرح دهید. از او بخواهید روشهای صحیح بلند کردن اشیاء را تمرین کند و تمرینات ورزشی مربوط به پشت و کمر را بهمدت 30 دقیقه انجام دهد.
هدف از این بخش ارائه موضوعات متنوع مربوط به کار برای کمک به توسعه مهارتهای حرفهای مورد نیاز جهت زندگی مستقل است. موضوعات مبسوط این بخش حیطههای فعالیتهای پیش حرفهای و حرفهای شامل انجام کار، جستوجوی کار، اداره و مدیریت کار و برنامهریزی برای زمان بازنشستگی را نشان میدهد.
بیمار باید آمادگی مشارکت فعال در فرصتهای برنامه را داشته باشد. شواهد به وضوح نشان میدهد که ایجاد فرصتهای شغلی با کاهش نشانههای بیماری رابطه مستقیم دارد و همچنین آمار بستری شدن مجدد را کاهش میدهد. به این سبب، تمامی افرادی که در زمینه ارائه مراقبتهای بهداشتی کار میکنند باید جهت توسعه و ارتقاء برنامههای حرفهای قابل دسترسی در اجتماع تلاش کنند.
تمامی افراد قادر نیستند بهطور مستقل کار کنند و ممکن است نیازمند برنامههایی باشند که برای سطوح مختلف عملکردی آنها طرحریزی شده است. سطوح مختلفی برای تسهیل استقلال در رفتار کاری مانند حفظ و حمایت از شغل، گروههای کاری بسیار و برنامههای حمایتی وجود دارد.
لازم نیست هر فرد از یک سطح عملکرد به سطح بالاتر ارتقاء یابد، ارزیابیهای عملکردی جهت تعیین سطح مهارتهای خاص برای ارائه برنامههای شغلی که مبتنی بر نیاز افراد است ضرورت دارد. هنگامی که توان حرفهای، محدودیتها و سطح عملکردی فردی ارزیابی میشود، برنامه مهارتهای زندگی مستقل را میتوان آغاز کرد.
⦁ راجع به حضور سر موقع در محل کار با بیمار صحبت کنید.
⦁ ساختار کار بهصورت شفاهی، کتبی و یا برنامهای در قالب نوار ویدئویی بیان کنید. تمامی رفتار های کاری مناسب را بهسرعت بعد از وقوع آن تقویت کنید.
⦁ نمونههایی از پاسخ کارکنان به سرپرست بخش را بهصورت نوار ویدیوئی درآورید، راههای صحیح و نادرست بیان مشکل را نشان دهید. از فرد بپرسید کدام رفتار نتایج مثبت بیشتری دربر دارد.
⦁ از فرد بخواهید راهنماییهای شغلی را بیابد. نظریات و پیشنهادات خود را درصورت نیاز بیان کنید.
⦁ از فرد بخواهید استفاده از وسایل نقلیه عمومی را برای یافتن کار مناسب تمرین کند.
⦁ از فرد بخواهید وارد اجتماع شده و برای تهیه فرم تقاضای کار، مشاغل ناحیه را بررسی کند. و فرم تقاضای کار را پر کند، همچنین بهتنهایی آن را مرور کرده و راهکارهایی جهت اصلاح آن ارائه بدهید.
⦁ مکالمات تلفنی را با فرد تمرین کنید. یک نفر نقش کارفرما و دیگری نقش کارمند را برعهده بگیرد. به مهارتهای ارتباطی صحیح بهسرعت بعد از وقوع رفتار تأکید کنید.
⦁ از فرد بخواهید شغل اصلی خود را درنظر بگیرد (باتوجه به اهداف شغل) برای خود کارکنانی بهطور فرضی استخدام کنید. از او بپرسید کدام ویژگیها و رفتارهای شغلی را در مصاحبه برای استخدام افراد مدنظر قرار میدهد.
هدف این بخش ارائه خلاصهای از مهارتهای نیاز در حیطه امنیت زندگی است. بهمنظور دستیابی افراد به زندگی مستقل، مهارتهای لازم برای جلوگیری از خطرات اجتماعی باید نام برده شود. انواعی از مهارتهای زندگی از قبیل خدمات اورژانس، ایمنی منزل و کمکهای اولیه تهیه شده است.
مقوله ایمنی منزل خود به بخشهای برق، گاز، آتش و سموم تقسیم میشود. مقوله کمکهای اولیه نیز به بریدگیها، سوختگیها، صدمات وارده به گوش و چشم، حمله قلبی یا مغزی، تغییرات درجه حرارت بدن، کمک به مشکل تنفسی، خفگی و احیای قلبی- ریوی تقسیم میشود.
⦁ دفتر تلفن را در اختیار فرد قرار دهید و بخواهید شمارههای خدمات اورژانسی (پلیس، امداد، آتشنشانی) را که به محل زندگی آنها نزدیکتر است پیدا کنند و شمارهها را در ورق بنویسید و درمورد محل نصب آنها در منزل بحث کنید.
⦁ از فرد بخواهید تماس با خدمات اورژانس را برای کمک خواستن تمرین کنند. دادن تمام جزئیات ضروری حادث مشابه را بیان کرده و بعد از صحبت با تلفنچی بخش اورژانس تماس را قطع کنید.
⦁ درمورد آتشسوزی بحث کنید و از او بخواهید لیستی درمورد آتشسوزی منزل تهیه کند. علایم و طرحهایی برای نصب در هر منطقه که باعث ایجاد آتشسوزی منزل میشود و چگونگی جلوگیری از آن بکشید. از او بخواهید استفاده از وسایل اطفاء حریق را تمرین کند. با ساختمان آتشنشانی منطقه برای بیان مشکل تماس بگیرید.
⦁ از فرد بخواهید علت و اهمیت آگاهی از کمکهای اولیه را بیان کنند. از او بخواهید یک جعبه کمکهای اولیه برای استفاده در خانه درست کنند.
⦁ فرد را برای آموزش و تمرین کمکهای اولیه و احیای قلبی- ریوی تشویق و ارزیابی کنید.
⦁ فرو نشاندن آتش در ساختمانها، بخشهای بیمارستانها و خانههای گروهی را تعریف کنید.
هدف این بخش تعیین اهداف و انگیزههایی است که به بیمار در دسترسی به محیط در خلال تحرک در اجتماع کمک میکند. جهت کار، اجتماعی شدن و زندگی مستقل تا حد امکان، مهارتهایی نیاز است که برخی افراد ممکن است فاقد آنها در گنجینه اطلاعات خود باشند. برنامههای آموزشی که بیماران را با مهارتها و فرصتهایی جهت تمرین تحرک در اجتماع آشنا میکنند، برای افزایش استقلال مهم میباشند.
حیطههای آن بسیار وسیع میباشد و شامل عرصههایی است مشتمل بر: پیادهروی، راندن دوچرخه، خواندن نقشه (جهتیابی)، جابهجایی با تاکسی، اتوبوس، مترو و هواپیما و همچنین راندن و سوار شدن ماشین.
⦁ تکنیکهای تنفس برای پیادهروی و دوچرخهسواری را بهصورت عملی تمرین کنید. تفاوت بین تنفس عمیق، تنفس سطحی و تنفس آرام و ملایم را شرح دهید.
⦁ از فرد بخواهید در بادکنکی فوت کند و اجازه دهد که هوا بهآرامی خارج شود. این عمل (باد شدن بادکنک) را با عمل تنفس در بدن نسبت دهید. همچنین از بادکنک برای توسعه افزاش حجم تنفس استفاده کنید.
⦁ یک برنامه پیادهروی ترتیب دهید به فرد یک نقشه شامل نواحی با سراشیبی و سربالایی بدهید و از او بخواهید که برای پیادهروی، مسیر مناسب را مشخص کنند.
⦁ درمورد علایم و نشانههای جاده صحبت کنید و از فرد بپرسید که هر علامت چه معنی دارد، کدام علامت بیشتر در مسیرها دیده میشود و چه عملی برای پیروی از علایم باید انجام داد.
⦁ به فرد یک نقشه بدهید سؤالاتی درباره مکان شمال، جنوب، شرق و غرب بپرسید. از او بخواهید از مقیاس نقشه برای تخمین فاصله دو نقطه استفاده کند و مسیری را که برای رفتوآمد بیشتر از آن استفاده میکند مشخص کند. هر هفته مسیر را انتخاب کنید و از او بخواهید به مقصد تعیین شده برود.
⦁ از یک ایستگاه اتوبوس دیدن نمایید. از فرد بخواهید یکی از جداول را انتخاب کند. او را با ستونهای زمانی حرکتی و رسیدن به مقصد آشنا کنید. سؤالات مشابهی درخصوص اینکه اگر اتوبوس در ساعت….. حرکت کند در ساعت…… خواهد رسید از او بپرسید.
⦁ از فرد بخواهید مسیری برای پیمودن با اتوبوس انتخاب کند و بخواهید با انتخاب یکی از محلهای انتخاب شده مسیر را بپیماید.
⦁ از فرد بخواهید تکمیل تقاضانامه رانندگی را تمرین کند. عبارات ناآشنا یا معنی سؤالات غیرواضح را به او توضیح دهید.
⦁ نگاه کردن به دفتر تلفن و تماس با بخش خدمات اتوبوس، قطار، فرودگاه، مترو و تاکسی سرویس را برای گرفتن قیمت بلیط با بیان مقصد موردنظر تمرین کنید.
هدف این بخش تشخیص مهارتهای موردنیاز برای اداره یک خانه میباشد. زندگی مستقل موقعیت مهمی در توانبخشی افراد مبتلا به بیماریهای روان است. اداره مستقل منزل شخصی به تمام حیطههای زندگی مستقل بهاستثنای حفظ شغل احاطه دارد.
در این بخش درباره چگونگی انتخاب منا سب و توانایی خانهداری، تمیز کردن، نگهداری و تعمیرات ابتدایی خانه، مراقبت از حیوانات و گیاهان و بهوجود آوردن اقامتگاهی ایمن برای کودکان بحث میشود.
⦁ از فرد بخواهید لیست روزانهای از نگهداری اتاق شخص تهیه کند (انتخاب لباس، کنارگذاری مجلات).
⦁ درمورد نحوه دست کردن کابینتها و گنجهها برای سهولت در پیدا کردن وسایل و پوشاک گفتوگو کنید.
⦁ لیستی ترتیب دهید و قیمت تمامی لوازم پاککننده موردنیاز در نگهداری خانه را تعیین کنید.
⦁ فهرستی برای ثبت مواد پاککننده تهیه کنید.
⦁ از فرد بخواهید چیزهایی که نیازمند تعمیر است را تشخیص و درست کند.
⦁ درباره چگونگی تعویض فیوز توضیحاتی ارائه دهید. همچنین درباره روش صحیح سیمکشی گفتوگو کنید.
⦁ فیلمهای ویدئویی که برای نگهداری داخل و خارج خانه قابل استفاده میباشند (ترجیحاً خانه و باغ) اجاره کنید و درباره اهمیت اینگونه فعالیتها گفتوگو کنید.
⦁ درباره مراقبت و نگهداری از حیوانات ازجمله هزینه، لوازم، تجهیزات موردنیاز احتیاجات بهداشتی گفتوگو کنید.
⦁ از فرد بخواهید مسئولیت نگهداری از یک گیاه، گل یا سبزی را برعهده گیرد.
⦁ درباره جلوگیری از سموم که شامل گیاهان سمی میشود بحث کنید و اطلاعاتی از مرکز کنترل سموم فراهم کنید.
هدف از ارائه این بخش شناخت فعالیتهای مربوط به لباس پوشیدن است که برای زندگی مستقل ضروری میباشد پوشاک زمینه اظهار فردیت و شخصیت را فراهم میکند. لباسی که ما میپوشیم، نشانههایی درباره شغل، وضعیت اجتماعی و اقتصادی، آراستگی و ظاهر شخصی به دیگران ارائه میدهد.
اینکه افراد جامعه، فرد مبتلا به بیماری را «متفاوت» و یا «غیرطبیعی» بپندارند تا حدود زیادی به نحوه و نوع لباسی که پوشیدهاند، بستگی دارد. متأسفانه شخصیتها درابتدا بهواسطه ظاهر و سپس بهواسطه فاکتورهای دیگری مورد قضاوت قرار میگیرد که میتواند تأثیر بدی در بیماران اسکیزوفرنیای مزمن داشته باشد.
ضروری است که متخصصین مراقبتهای بهداشتی به بیماران به استقرار مجدد در اجتماع از طریق هنجار ساختن ظاهر خود با پوشاک مناسب و درخور کمک کنند. فعالیتهای زیر بسیاری از رفتارهایی برای لباس پوشیدن را نشان میدهد.
لباس پوشیدن: آیا فرد میتواند خودش بدون کمک لباس بپوشد؟
آیا مناسب با شرایط آب و هوا لباس میپوشد؟
آیا او میتواند دکمهها را باز و بسته کند یا در هنگام لباس پوشیدن به آنه توجه دارد؟ (شلوار بدن کمربند و زیپهای باز)
آیا او لباس با اندازه مناسب میپوشد؟ (شلوار خیلی کوتاه، شلوار با درو کمر گشاد)
آیا او به لباسهای کثیف که نیازمند شستن میباشد توجه دارد؟ (در ماشین لباسشویی قرار دادن)
آیا او میتواند پارکی مختصر یا دکمه افتاده را تعمیر کند؟
آیا او میتواند لباس بخرد و اندازه صحیح و دستورالعمل مراقبت از لباس را تشخیص دهد؟ (خشک کردن، تمیز کردن، شستن با دست، شستن با ماشین)
⦁ از فرد بخواهید که اگر لباسهای پاره یا دکمه افتاده دارد بیاورد و ترمیم کند تا چگونگی درست کردن آن را یاد بگیرد.
⦁ درباره لباس مناسب برای پوشش در هر موقعیت و شرایط آب و هوا با یکدیگر گفتوگو کنید. درباره جدا کردن رنگ، جنس و الگوی لباس صحبت کنید. از نمونههای لباس برای هماهنگ کردن استفاده کنید.
⦁ درمورد سایر مشکلات لباسها از قبیل بزرگی و کوچکی زیاد صحبت کنید.
⦁ فرصتی برای فرد فراهم کنید تا نگاهی در آینه تمامقد بر پشت، جلو و اطراف خود داشته باشد تا از مناسب بودن لباس مطمئن شود.
⦁ برای اطمینان از تمیزی لباس زیر و رو صورت مناسبی از پوشش تعیین کنید.
⦁ یک برگه تهیه کنید تا فردی برای تعویض لباس یک یادآور داشته باشد.
⦁ خواندن برچسبهای موجود بر روی پوشاک بهجهت یادگیری و روشهای شستوشو را با فرد تمرین نمایید.
⦁ درمورد مزایا و معایب پیروی از مدهای لباس دربرابر خریداری لباس معمولیتر گفتوگو کنید.
⦁ درمورد روشهای خلاق برای یافتن لباسهای ارزان قیمت گفتوگو کنید. (جمعه بازارها، مغازهها خانگی و غیره).
⦁ درمورد روشهای شستن با دست زیرپوش و لباسهای با جنس ظریف بهمنظور صرفهجویی در هزینههای لباسشویی خودکار بحث کنید.
هدف از ارائه این بخش فهرست کردن اهداف رفتاری از ابتداییترین سطح رشدی درمورد مصرف غذایی تا اهداف پیچیده مورد نیاز برای زندگی مستقل است. توانایی فراهم کردن و بلعیدن غذا از مهمترین مهارتهای زیستی اولیه مورد نیاز در تمامی اشکال زندگی است.
هر شخصی تنها توانایی گرفتن و بلعیدن غذا را نباید داشته باشد بلکه باید بتواند نوع و کیفیت غذا را برای سلامتی در زندگی انتخاب کند. عادات اجتماعی و فرهنگی مرتبط با غذا خوردن وجود دارد که میتواند در پذیرش در جامعه در سطح وسیعتر مداخله کند. فعالیتهای زیر، گروه کثیری از رفتارهایی که شامل مهارتهای مصرف غذایی است بیان میکند.
خوردن: آیا شخص تفاوت بین مواد خوراکی و غیرخوراکی را میتواند؟
آیا بین زمان استفاده از ظروف غذایی و زمان استفاده از انگشتان بسته به نوع غذا و مداخلات فرهنگی تفاوت قائل میشود؟
آداب سر میز غذا:
آیا شخص رفتارهای قابل قبول اجتماعی مانند جویدن با دهان بسته، استفاده صحیح از ظروف غذایی و دستمال و قرار دادن مقدار مناسبی از غذا در دهان بهطوری که بتواند بجود و از دهان نریزد، را نشان میدهد؟
آیا شخص آگاهی از اعمال قابل قبول اجتماعی مانند خوردن در مکانهای عمومی مانند رستوران را نشان میدهد؟
آیا شخص آگاهی از اعمال قابل قبول اجتماعی خوردن در محیط خانه را نشان میدهد؟
تدارک غذا:
آیا شخص از 5 گروه غذایی و ضرورت استفاده از آنها در وعدههای غذایی آگاهی دارد؟
آیا فرد میتواند درمورد نکات ایمنی هنگام آشپزی قضاوت کند، مانند احتیاطات درمورد زمان به جوش آمدن آب و استفاده از وسایل الکتریکی؟
آیا او میتواند میزی با قراردادن صحیح ظروف بچیند؟
عمل تمیز کردن مربوط به غذا:
آیا شخص میتواند میز را تمیز کند و ظروف را بشوید و خشک کند ؟
آیا او میتواند روی میز و وسایل را پاک کند؟ یخچال را تمیز کند و غذای فاسد را دور بریزد؟
⦁ در هنگام غذا خوردن از آینه استفاده کنید تا به فرد وضعیت صحیح بدن را نشان دهید. همچنین آینه ابزار مناسبی برای آموزش روش صحیح جویدن میباشد و به او نشان میدهد که در هنگام جویدن در چشم دیگران چگونه بهنظر میرسد. (آینهها برای اشخاصی که نمیتوانند بهطور ارادی حرکت دهانی، حرکتی خودشان را کنترل کند مفید نمیباشد)
⦁ درباره انواع مختلف غذا صحبت کنید و از او بخواهید که تشخیص دهد کدام نوع غذا را در اماکن عمومی با انگشتان میتوان خورد و کدامیک نیاز به استفاده از وسایل مخصوص دارد.
⦁ درباره گوناگونی غذاها صحبت کنید و از او بخواهید که تشخیص دهد که کدام ظروف غذایی مناسبتین انتخاب برای غذا خوردن است (بهطور مثال: استفاده از قاشق بهجای چنگال برای ژله)
⦁ بهطور مصور تمیز کردن و آب کردن یخ یخچال را نشان دهید.
⦁ درمورد نوع پاککننده برای استفاده در سنگ دستشویی، پیشخوان، فر خوراک پزی، یخچال و ظروف و نحوه تمیز کردن وسایل با او صحبت کنید.
⦁ درموردن خواندن برچسبهای روی غذا برای تعیین تاریخ مصرف غذا با او صحبت کنید.
⦁ درباره اینکه غذای فاسد شده به چه شکل درمیآید و در صورت مصرف چه اتفاقی ممکن است بیفتد صحبت کنید (مسمومیت غذایی)
⦁ گنجاندن ده گروه اصلی غذایی را به میزان صحیح در برنامه وعدههای غذایی صبحانه ناهار و شام آموزش دهید.
⦁ کارتهای رنگی کددار برای گروههای اصلی غذا تهیه کنید (5 رنگ مختلف) و با استفاده از یک کارت از هر گروه غذایی برای هر وعده غذایی استفاده کنید.
⦁ اطلاعاتی درمورد آشپزخانهای کوچک با حداقل امکانات که موردنیاز برای زندگی آپارتمانی است تهیه کنید. اقلامی که خیلی مهم هستند مانند یک دربازکن قوطی را در اولویت قرار دهید.
⦁ درباره میزان و نوع غذا برای خوردن روزانه گفتوگو کنید.
⦁ از فرد بخواهید میزان چربی و کالری غذایش را تعیین کنند.
⦁ یک گروه برنامهریزی غذا تشکیل دهید و از فرد بخواهید لیست خرید تهیه کند، به مغازه برود و قیمتها را مقایسه کند و درباره مناسبترین قیمت با او بحث کند.
ترغیب و آموزش بیمار برای نظافت شخصی موجب بهبود آشکار در موقعیت اجتماعی بیمار و خود میتواند نخستین گام درمانی در آموزش مهارتهای زندگی اجتماعی باشد. بهدنبال آن رفتار غیرعادی او کاهش خواهد یافت.
اولین و مهمترین جزء اشتغال در کاردرمانی مراقبت از خود میباشد که از عوامل مهم پذیرش افراد در جامعه است و شامل رعایت بهداشت فردی، آراستگی ظاهر، بهداشت دهان و دندان، دوش گرفتن و استحمام، مراقبت از لباس، مصرف دارو، حفظ سلامتی، ارتباط اجتماعی، تحرک فانکشنال مراقبت از وسایل شخصی، تغذیه، بروز واکنشهای ضروری ایمنی، ارضاء نیازهای جنسی است. میزان نیاز افراد به این مهارتها بستگی به سطح عملکرد فصلی، مدت زمان بیماری و تعداد دفعات بستری، خدمات حمایتی دارد.
فعالیتهای آراستن شامل اصلاح صورت، بهکار بردن وسایل آرایشی، شستن شانه کردن، مدل دادن مو و مراقبت از ناخنها و پوست. فعالیتهای بهداشت فردی شامل انجام کارهایی که موجب پاکیزگی بیشتر میشود مانند حمام کردن، استفاده از برطرفکننده بوی نامطبوع، مراقبتهای دهانی و قاعدگی زنان است.
علاوه بر آن نکات ایمنی مربوط به وسایل آراستگی و مراقبت از عینک باید توجه داشت. آراستگی و بهداشت فردی یکی از مهارتهای زندگی مستقل است که مبتنی بر ارزشها و تأثیرات اجتماعی و فرهنگی میباشد. پاکیزگی در یک نفر ممکن است شبیه فرد دیگر نباشد، زمانی که تعداد دفعاتن حمام رفت و شامپو کردن سرمشخص میشود. عدم بهداشت فردی ممکن است نخستین نشانه مشکلات احساسی و روحی باشد. دوگانگی احساس در آراستگی، حالت سختی است که در بعضی از افرادی که بیماری روحی دارند غالب است.
ظاهر و پاکیزگی شخصی در تلاش برای استخدام و ارتباطات اجتماعی مهم باشد. کسی که با بوی بد بدن یا ژولیده در جامعه ظاهر میشود، در بسیاری از ارتباطات از جلوه عمومی خواهد افتاد. مهم است که به فرد مشخص کردن بهداشت روزمره فردی و همچنین به اهمیت عهدهدار شدن مسئولیت آراستگی کمک شود.
⦁ جدول آراستگی درست کنید تا بیمار بتواند هر تکلیف روزانه بهداشت شخصی صبحگاهیاش را چک کند و هر مرحله را بعدازظهر تکرار کند. (تصویری یا نوشتاری یا هردو).
⦁ از بیمار بخواهید لوازم آرایشی را در یک کیف زیپدار قرار دهد. این وسایل به بیمار کمک میکند تا بهداشت روزمره را حفظ کند.
⦁ درباره مراحل حمام کردن روزانه یا انجام بهداشت شخصی روزانه خوب گفتوگو کنید. (تأثیر این کار بر شیوه نگرش دیگران نسبت به ما، تأثیر این کار بر خود).
⦁ به فرد عکسهایی از افراد با اشکال مختلف آراستگی از آشفته و نامرتب تا خیلی مرتب نشان دهید و از او بخواهید تا مناسب بودن و بودن آنها را مشخص کنند.
⦁ انواع آراستگی را نشان دهید. (گروهی یا شخصی) و درمورد استفاده، قسمت و محلی که میتوان خریداری کرد گفتوگو کنید.
⦁ شیوه صحیح اصلاح کردن و استعمال دئودورانت، لوازم آر ایشی، صافکننده ناخن را نشان دهید.
⦁ از فرد بخواهید لوازم مناسب موردنیاز برای آراستگی روزانه را مشخص کند.
⦁ از فرد بخواهید هدف از پاکیزگی، بهداشت و آراستگی را بیان کنند.
⦁ از او بخواهید آموزش را بر روی صورت خودش اجرا کند.
⦁ برای خرید لوازم آراستگی بیرون بروید. اسامی مارکها و قیمتها را برای مناسبترین قیمت مقایسه کنید.
⦁ نحوه صحیح مسواک زدن و استفاده از نخ دندان را نشان دهید.
⦁ نحوه صحیح آرایش کردن را نشان دهید.
⦁ وسایل آرایشی مثل ریشتراش را نشان دهید و درباره قیمت و نکات ایمنی وسایل صحبت کنید.
⦁ انواع عطر و نمونههای ادکلن را به فرد نشان دهید. از او بپرسید که کدام بو را ترجیح میدهد و کدام را نمیپسندد. درباره اهمیت بوی خوش و تأثیر آن بر دیگران گفتوگو کنید.
⦁ از فرد بخواهید لیستی از لوازم آرایشی که در هفته مورداستفاده قرار میگیرند، تهیه کند و از او بخواهید هزینه هر وسیله را تعیین باتوجه به درآمد معین و محدود چگونه میتواند آنها را تهیه کند.
⦁ درباره نیازهای اولیه گفتوگو کنید. (برای مثال، خرید صابون ممکن است مهمتر از خرید ماتیک باشد)
⦁ درباره عواقب بهداشت شخصی ضعیف و تأثیر آن بر دیگران گفتوگو کنید. (بیماری، عفونت، بیمار لثه، حمله میکروبها و وضعیت پوست و مو)
مدیر مورد با مطالعه این فصل موارد زیر را به خانواده بیمار آموزش دهد
⦁ فشارهای روانی وارد به خانواده و راههای مراقبت از خانواده
⦁ در شرایط بحرانی با بیمار چگونه رفتار کنند
⦁ ابراز هیجان بالا در خانواده بیماران و راههای پیشگیری از آن
⦁ باورهای غلط درمورد بمیاری اسکیزوفرنیا
⦁ مهارتهای مقابله با استرس در مراقبت از بیمار اسکیزوفرنیا
⦁ مشکلات و نیاز خانوادهها برای مراقبت از بیماران
در نیمهی دوم قرن بیستم بیماران مبتلا به اختلالات شدید روانپزشکی مانند اسکیزوفرنیا در آسایشگاههای بزرگ به مدت طولانی نگهداری میشوند. این شیوه مراقبتی باعث اختلال فزاینده قوای روانی و شخصیتی آنها میشد و بیماری آنها سیر مزمنی پیدا مینمود. نظر به افزایش تعداد این بیماران، دولتها ناچار بودند مراکز بزرگ نگهداری ساخته که خود منجر به فشار مالی زیادی بر سیستم مراقبتی- درمانی کشورها میشد.
با کشف داروهای ترولپتیک و کنترل علایم بیماری و بازیابی نسبی قووای روانی و کنترل رفتاری، زمینههای لازم برای ترخیص بیماران از آسایشگاهها فراهم گردید لذا پس از کنترل مرحله حاد بیماری، بیماران ترخیص و به خانوادهها و یا مراکز مراقبتی موقتی تحویل داده میشوند. از این به بعد خانوادهها نقش مهمتری در درمان و مراقبت بیماران عهدهدار شدند و به موازات از آن خدمات متنوعی از جامعه ایجاد شد تا در کنار خانوادهها به درمان، توانبخشی و مراقبت از بیماران در جامعه کمک کند و از بستریهای مکرر و طولانیمدت آنان جلوگیری نماید.
معرفی داروهای جدید (در فصل درمان نامبرده شده است)، ایجاد و توسعه خدمات درمانی- مراقبتی مبتنی بر جامعه در کنار خانوادهها باعث بازیابی و ارتقاء سلامت روای بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا میگردد. در این راستا برای مجهز نمودن خانوادهها برای مراقبت هرچه بهتر و مؤثرتر از بیماران روشهای آموزش خانواده، مهارتهای لازم، نقش خانوادهها در تدوین سیاستهای بهداشت روانی کلان جامعه مورد بحث و بررسی قرار گرفته و دراین مورد تحقیقات و تألیفات فراوانی در طی 50 سال گذشته شده است.
در این فصل به مباحث مربوط به خانواده و مراقبت از بیمار مبتلا به اسکیزوفرنیا خواهیم پرداخت.
آموزش خانوادهها درمورد ماهیت بیماری، راههای تطایق با مشکلات بیمار و دقت در مورد مصرف منظم داروها که خود باعث میگردد بیمار فعالتر و با آمادگی بیشتر در برنامههای توانبخشی شرکت کند و همچنین محیط اجتماعی که بهخوبی بیماران اسکیزوفرنیا را بپذیرند که درواقع همان فراهم آوردن سیستم حمایت خوب برای این بیماران میباشد به میزان قا بل توجهی پیشآگهی را به سمت پیشآگهی خوب سوق میدهد.
گروهی از این بیماران تمام روز را در اتاقشان میخوابند و یا بهطور خستگیناپذیری به موسیقی گوش میدهند. از ملاقات با میهمانها و یا خویشاوندان امتناع میکنند و گروهی از این بیماران خود را با فعالیتهای تکراری مانند چای خوردن مشغول میکنند و یا برای ساعتهای طولانی در جای خود نشسته و کاری انجام نمیدهند و تعدادی از آنها شاید مدتها در کنار اعضاء سایر خانواده باشند بدون اینکه کلمهای صحبت کنند.
هرچند در تعدادی از این بیماران قدرت دوستیابی کاهش یافته و از برقراری ارتباط با دیگران هراس دارند ممکن است احساس تنهایی نکنند. بیتفاوتی نسبت به محیط و کمبود انرژی باعث میشود بیمار در انجام امور شخصی خود و رعایت بهداشت فردی ناتوان گردد.
این مطلب بهراحتی قابل درک است که رفتارهای آشفته، فشار عمیقی را بر روی خانواده وارد میکند. علاوه بر این مشکل سازگاری هیجانی در غلبه و کنار آمدن با عدم هماهنگی و انسجام شخصیت در بیمار وجود دارد.
برای چنین مشکلاتی خانوادهها الگوهای متفاوتی از رفتار را اتخاذ میکنند. عدهای از خانوادهها بیماران احساس شرم میکنند و تماس خود را با خویشاوندان و دوستان کم و یا قطع میکنند و تنها موضوع را به دوستان درجه یک که موضوع را درک میکنند یا افرادی که وضعیت مشابه دارند بازگو میکنند.
جدای از این، نگرانی ناشی از تنها گذاشتن بیمار در منزل باعث میشود که تماسهای اجتماعی و فعالیتهای اوقات فراغت خانواده محدود شود. از سوی دیگر فشار اقتصادی گریبانگیر خانواده است. زیرا وجود یک بیماری همیشگی نهتنها فرصت کسب درآمد را از خود بیمار سلب میکند بلکه نگرانیها و مشکلات روانی و گاهی نیاز به مراقبت کامل از بیمار، عملکرد شغلی سایر اعضاء خانواده را نیز تحتتأثیر قرار میدهد.
هزینه بستری شدنهای مکرر در بیمارستان و ادامه درمان نیز مزید بر علت است و وقتی که بیمار نانآور خانواده نیز باشد فشار اقتصادی بیشتری احساس میشود. طبیعتاً وجود چنین مشکلاتی در خانواده و همیشگی بودن این فشارها باعث بروز افسردگی، اضطراب و شکایات جسمی میشود. با توجه به اینکه علایم منفی بیماران مانند کندی فکر، تحریکپذیری، کمبود انرژی و کنارهگیری اجتماعی برای خانواده بهخوبی روشن و ملموس نیست، لذا خانوادهها ممکن است از بیماران انتظاری در حدّ افراد سالم داشته باشند و برای دستیابی به استانداردهای عملکرد شخصی و اجتماعی به آنها فشار وارد کنند و احساس گناه یا افسردگی جای خود را به دخالت بیش از حد، رفتارهای انتقادی و خصومت با بیمار بدهد.
مشکلات خانوادهها در مراقبت از بیمارانشان بسیار است که وجود خدمات مراقبتی درمانی– درمانی مناسب در جامعه در کاهش این فشارها نقش بسزایی دارد. این خدمات عبارتند از:
⦁ مراکز توانبخشی روزانه
⦁ مراکز بهداشت روان شهری که خدمات متنوع آموزشی، خدمات فوریت روانپزشکی و حتی توانبخشی را ارائه دهد.
⦁ مراکز بستری کوتاهمدت در بیمارستانهای عمومی
⦁ سیستم مدیریت- مورد که کلیه خدمات درمانی و غیردرمانی موردنیاز بیماران ر ا تأمین نماید.
⦁ پیگیری و نظارت بر درمان مستمر بیماران
در کشور ما چنین خدماتی در حال شکل گرفتن است. در حال حاضر منبع اصلی و عمده ارائه خدمات به بیماران و خانوادهها، مراکز بستری کوتاهمدت هستند و نقش اصلی مراقبت و درمان از بیمار را به خانوادهها، مراکز بستری کوتاهمدت هستند و نقش اصلی مراقبت و درمان از بیمار را خانواده بهعهده داشته که در صورت عود بیماری در مراکز بیمارستانی بستری و مجدداً به خانواده بازگردانده میشود. فقدان یا کمبود حلقه واسط میان خانواده و مراکز بستری که همان خدمات توانبخشی مبتنی بر جامعه است در مجموعه خدمات بهداشت روان به شدت احساس میشود.
تاکنون درمورد نیاز تعاریف مختلفی ارائه شده است. آنچه که مورد قبول دانشمندان قرار گرفته «فقدان یا کمبود امکانات و خدماتی که برای زندگی اهمیت حیاتی دارند» میباشد. در یک مطالعه خانواده بیماران نیز خود را بهترتیب شناخت علایم بیماری آموزش راههای مقابله و سازگاری با رفتار بیمار، مشورت با کسانی که از تجربه کافی برخوردار هستند، مراقبتهای جنبی برای تسکین خانوادهها، محل زندگی بیمار، درک بیشتر وابستگان بیمار، کاهش فشار مالی خانواده و نیز درمانهای ممکن برای خانوادهها را بهعنوان کردهاند.
علاوه بر نقص اطلاعات درمورد بیماری، داشتن شغل و شرکت در فعالیتهای تفریحی و سرگرمکننده از دیگر نیازهای آنان است.
از نیاز دیگر خانوادهها میتوان پیوستن به گروههای حمایتی و همیاری را نام برد. وجود این گروههایی با مکانیزمهای زیر باعث کاهش فشار خانوادهها و تأمین حمایتهای عاطفی از اعضاء خود میشود:
⦁ تخلیه هیجان و القاء همدلی
⦁ کاهش احساس گناه ناشی از این عقیده که خانواده باعث بیماری است
⦁ القاء حس یگانگی در اعضاء خانواده
⦁ ارتقاء توانایی خانواده برای سازگاری با بیماری
⦁ کمک به استقلال بیمار
⦁ تسهیل انطباق خانواده با بیماری مزمن اسکیزوفرنیا
⦁ یادگیری نگرشهای جدید توسط خانواده نسبت به بیماری
در تحقیقی که در تهران در رابطه با اختلالات مزمن روانی انجام شد، نیاز خانوادهها برای مراقبت از بیماران (اسکیزوفرنیا) مورد بررسی قرار گرفت. از خانوادهها درمورد شدت نیاز آنها به 10 نوع خدمات مراقبتی- درمانی نظرسنجی بهعمل آمد.
برطبق پاسخ آنها نیاز خانوادهی بیماران اسکیزوفرنیا بهترتیب اولویت عبارت بودند از: ارائه خدمات پیگیری در منزل، توانبخشی حرفهای به بیمار، بستری کوتاهمدت (یکماهه) در صورت عود بیماری، توانبخشی روانی در مراکز نیمهوقت روزانه، رفع مشکل دسترسی به خدمات بستری، رفع مشکل دسترسی به مراکز درمان سرپایی، نگهداری میانمدت 6 ماهه بیمار در هنگام بروز مشکل در خانواده، نگهداری میان مدت بیمار (6 ماهه) در مراکز بستری بهمنظور استراحت خانواده، نگهداری بیمار در آسایشگاه، آموزش خانواده.
منظور از فشار، عوارض و اثرات وجود بیماری مزمن یکی از اعضاء خانواده در میان خانواده می باشد. خانواده در مواجهه با مشکلات مزمن از جمله بیماریهای مزمن جسمانی یا روانی دچار فرسایش شده و احساس فشار خواهند نمود. نظر به اینکه در کشور ما خدمات درمانی و مراقبتی مبتنی بر جامعه کمی وجود دارد لذا قابل پیشبینی است که خانوادههای دارای بیمار اسکیزوفرنیا فشار روانی بالایی را متحمل شوند.
فشار ناشی از بیماری اسکیزوفرنیا 40 برابر بیشتر از فشار خانوادههایی است که دارای بیمار مزمن کلیوی (نارسائی مزمن کلیه) هستند.
عواقب فشار در خانواده عبارت است از: انزوای خانواده، عدم استفاده از حمایتهای اجتماعی، اختلال در روابط خانوادگی، مراقبت ناکافی از بیمار و نهایتاً رها شدن بیمار در جامعه و بیخانمانی وی.
عوامل فشارزای عینی عبارتند از: مشکلات مالی، اختلال در نظم خانواده، اختلال در اوقات فراغت و روابط اجتماعی، مشکلات شغلی، مشکلات تحصیلی، کم بودن سطح حمایت، مشکل خواب، خودکشی، سوءمصرف مواد.
فشارهای ذهنی عبارتند از: خشم، عصبانیت، افسردگی، رنج ناشی از مراقبت از بیمار، احساس شرم، خجالت، تنفر، نارضایتی از زندگی، مشکلات مربوط به سلامت جسمانی. شدت علایم بیماری با فشار خانواده رابطهی مثبت دارد. از میان آنها علایم منفی بیشتر از علایم مثبت باعث فشار میگردند.
⦁ عدم مشارکت در کارهای منزل
⦁ بیکاری
⦁ آهستگی و کندی روانی- حرکتی
⦁ اختلال در بهداشت فردی
⦁ عدم تمایل به تفریح
⦁ ابراز محبت اندک
⦁ پرخاشگری
⦁ افکار تکانشی
⦁ افکار بدبینانه
⦁ بیقراری
⦁ ناتوانی درمراقبت از خود
⦁ ناتوانی دربرابر برقراری روابط اجتماعی
⦁ ناتوانی در کار کردن
هرچه فشار خانواده بالا باشد سلامت روانی سایر اعضاء خانواده کاهش مییابد. در تحقیقی که در تهران صورت گرفت (1377) نتایج نشان داد که از میان علایم وابستگی، انزوا، عدم فعالیت و علایم مثبت، دو مورد اخیر با ایجاد فشار در خانواده همبستگی مثبت دارند. هرچه فشار خانواده و شدت علایم منفی و مثبت بیمار بیشتر باشد نیاز به خدمات درمانی و مراقبتی نیز افزایش مییابد.
عوامل فشارزا بهترتیب شیوع در خانوادهی بیماران اسکیزوفرنیا عبارت بودند از: فشار ناشی از رنج درون خانواده، فشار ناشی از اختلال در استراحت خانواده، فشار ناشی از اختلال در روابط خانواده، اختلال در فعالیت روزمره خانواده، فشار اقتصادی بر خانواده و فشار ناشی از تأثیر بیماری.
خانواده بیمار بهتر است بدانند که بیمار، نیازمند مراقبت و درمان طولانی است پس نقش مراقبتی خانواده نیز مستمر و طولانی است. از اینرو بهتر است که انرژی جسمانی و روانی خانواده احیاء شود تا بتوانند خدمات و مراقبت مستمری را به عزیز خود ارائه کنند.
برای اینکه همیشه با انرژی باشند بهتر است اقدامات زیر را انجام دهند:
⦁ انجام فعالیت منظم ورزشی در طول هفته (هفتهای 2 تا 3 بار حداقل بهمدت یک ساعت).
⦁ برقراری معاشرت با دوستان، اقوام و همسایهها و نیز انجمنهای حمایت از بیماران دچار بیماری اسکیزوفرنیا.
⦁ برگزاری فعالیتهای تفریحی جمعی با خانواده بهطور مستمر و متناوب.
⦁ استفاده از وقت برای رسیدگی به سایر مسائل خانواده و یا شخصی.
⦁ رفتن به مسافرت
⦁ بیان احساسات و درد و دل کردن
⦁ تمام وقت و انرژی خود را صرف بیمار نکنند
⦁ ایجاد یک فاصله هیجانی از بیمار
⦁ خودداری از سرزنش بیمار
⦁ پذیرفتن اینکه روند بهبودی بیمار کند و طولانی است
واکنش خانواده نسبت به بیمار وابسته به مراحل بیماری است. عموماً خانوادهها در رویارویی با بیمار اسکیزوفرنیا از الگوی مشابهی تبعیت میکنند که عبارتند از:
مرحله 1- غفلت از آنچه در حال روی دادن است
خانواده در این مرحله بیماری را چیز سادهای فرض کرده و بیان میدارد که این علایم قبلاً هم کم و بیش وجود داشته است، خانواده بهدلیل ترس از برچسب، بیماری را انکار نموده یا آن را کوچک میشمارد. بسیاری از این علایم را ناشی از بحران نوجوانی و مسائل از این قبیل میپندارند.
مرحله 2- اولین شوک ناشی از مواجهه با بیماری
وقتی است که علایم بیماری شدت پیدا کرده و خانواده با ناباوری بهدنبال کمک برمیآید.
مرحله 3- بنبست
در این مرحله خانواده در پی درمان برمیآید ولی بیمار از پذیرش کمک سرباز میزند و در این حالت بعضی از خانوادهها به مرحله قبل برمیگردند یا احساس درماندگی میکنند و احساس میکنند که به بنبست رسیده و نمیدانند که با بیمار چگونه مقابله کنند و از یافتن راهها برای کمک به بیمار درمانده میشوند.
مرحله 4- پذیرش مشکلات بیماری
در این مرحله خانواده علایم و مشکلات بیماری را میپذیرد، اما ناخودآگاه عواقب ناشی از وخامت بیماری را ناچیز میپندارد.
مرحله 5- پذیرش بیماری
در این مرحله خانواده پی میبرد که بیماری برطرف نخواهد شد و ممکن است بهعنوان یک فرآیند طولانی ادامه داشته باشد.
مرحله 6- جستوجو برای علل
منظور از پذیرش بیماری خانواده شروع به بررسی و تحقیق راجع به علل بیماری مینماید و چنانچه پاسخ مورد انتظار خود را دریافت نکند دچار نگرانی و اضطراب میشوند و در صورت دریافت اطلاعات متنوع ممکن است متحیر و گیج شوند.
مرحله 7- جستوجو برای درمان
بهدنبال مراحل قبل و پذیرش بیماری، خانواده بهدنبال درمان بوده و درصورت لزوم به فکر بستری کردن بیمار خود میباشند.
مرحله 8- فروپاشی خوشبینی
در مراحل اولیه درمان، خانوادهها خیلی خوشبین هستند و معتقدند که بیماری درمان خواهد شد، ولی بعد از مدتی و تجربههای عودهای مکرر خوشبینی لطمه دیده و مدام بین امید و ناامیدی در نوسان میباشند.
مرحله 9- دست کشیدن از رؤیا
در پی تجربه موارد قبل و پی بردن به این موضوع که همیشه با این بیماری سروکار خواهند داشت، خانواده دچار احساس شکست و واکنش سوگواری، شبیه فرآیند سوگ عزیزی را نشان میدهد.
مرحله 10- جستوجوی قطعات و انسجامدهنده
خانواده بیماری را بخشبخش میکند، بهعبارتی شروع به کشف یا کشف مجدد فعالیتهایی برای سازش یا بیماری مینماید و زندگی را در مسیری جدید ادامه میدهد. بنابراین زندگی میتواند ادامه یابد. برای برقراری رابطهی مطلوب و مؤثر با بیمار بهتر است ابتدا نیازهای بیمار با بشناسیم و با درک درستی از خواستههای او و سایر اعضاء خانواده روابط خود را با بیمار تنظیم نماییم.
بیماران در خانوادههای با سطح بالای ابراز هیجان (High Expressed Emotion) در حضور بستگان خودبرانگیختگی زیادی در بدن خود نشان میدهند. ابراز هیجانات یک نوع واکنش روانی از جانب مراقبین بیمار نسبت به بیمار و رفتارهای وی میباشد. بهعبارت دیگر خصوصیات و صفاتی است که در نتیجه تعامل بین جنبههای متفاوت بیمار، سیر و آینده بیماری و مراقبین بهوجود میآید.
اظهارنظرهای انتقادی، خصومت و پرخاشگری و دخالتهای هیجانی بیش از حد را بهعنوان اجزای اصلی ابراز هیجانات میتوان درنظر گرفت که در این بین، انتقاد در خانواده شایعتر است. خانوادههای بیمارانی که ابراز هیجانات زیادی از خود نشان میدهند معمولاً از سیستمهای حمایتی اجتماعی که ممکن است مربوط به وجود عضو اسکیزوفرنیا را کاهش دهد کمتر استفاده میکنند.
خانوادههای با ابراز هیجان بالا در مقایسه با خانوادههایی که ابراز هیجانات در سطح پایین از خود بروز میدهند بیشتر دوست دارند:
1- حرف بزنند و بیمار را نصیحت کنند.
2- کمتر به حرفها و سخنان بیمار بهدقت گوش میدهند.
3- رفتار و گفتههای انتقادی در آنان زیاد دیده میشود.
4- نسبت به افکار و احساسات بیمار رفتار مداخلهگرانه دارند.
5- بیش از حد با بیمار صمیمی میشوند و بهواسطه این صمیمیت به خود اجازه میدهند که کارهای بیمار را کنترل کنند. به عبارت دیگر دلسوزی افراطی دارند. همانطور که ذکر شد ابراز هیجانات درواقع واکنش خانواده در مقابل بیمار و مشکلات وی میباشد و نوع رفتار بیمار نیز در این قضیه میتواند دخیل باشد.
محیط پرهیجان و استرس بالا باعث برانگیختگی افراد مبتلا به اسکیزوفرنیا میگردد و این برانگیختگی بالا، به عود بیماری منجر میشود. برعکس خانوادههای با ابراز هیجانی در سطح پایین از جدول و مباحثه با بیمار پرهیز میکنند و شیوههای مقابله بهتری را بهکار میبرند و در عین رسیدگی به وضعیت بیمار، از دخالت بیش از حد در امور وی اجتناب میکنند.
انتقاد و مداخله بیش از حد در بین خانوادههایی که ابراز هیجان زیادی از خود نشان میدهند شایع میباشد و این حالت در سیر علایم مفی بیماری نقش بسزایی دارند. وجود علایم مثبت مانند توهم و هذیان خانواده را متقاعد میسازد که روند غیرعادی در عضو بیمار خانواده وجود دارد و لذا وی محتاج به درمان، مراقبت و مدارا است. از اینرو خانواده حداکثر سازگاری خود را در چنین مرحلهای با بیمار نشان میدهد.
اما پس از سپری شدن علایم مثبت و برجسته شدن علایم منفی که کمتر به درمان پاسخ میدهد، خانواده وجود این علایم را نه ناشی از بیماری بلکه آن را متأثر از تنبلی، بیعاری، تنپروری و شلختگی بیمار میپندارند لذا منجر به خشم، انتقاد و بروز احساسات منفی در خانواده میشود.
توضیح علایم منفی و مثبت در این موارد به خانواده، نقش مهمی در آرامش و همکاری بیشتر خانواده دارد. انتقاد، اطمینان بیمار را به تواناییهایش زیر سؤال برده و انگیزه وی را برای شرکت و تلاش در فعالیتها کاهش میدهد و درواقع بیمار در این موارد عقبنشینی میکند.
حمایت بیش از اندازه فرصتهای بیمار را برای کسب مهارتهای خاص محدود میکند، زیرا خانوادهها اغلب از شرکت کردن بیمار در فعالیتها جلوگیری میکنند یا بهطور عمده انجام وظایف و کارهای بیمار را عهدهدار میشوند و بهجای وی انجام آنها میپردازند. این عوامل با هم باعث ایجاد تفاوت در انگیزش و سطح فعالیت بیمارانی که در خانوادههای با ابراز هیجانات در سطح بالا زندگی میکنند در مقایسه با بیمارانی که ابراز هیجانات در خانوادههای آنها کم است میگردند.
یکی از تفاوتهای عمده بین خانوادهها با ابراز هیجان بالا با دیگر خانوادهها این عقیده است که اگر افراد خواسته باشند میتوانند کنترل رفتار خود را بهدست گیرند، این طرز تلقی ناشی از این عقیده است که بیماری واقعی نیست و یا در اختیار بیمار قرار دارد.
یکی دیگر از نگرانیهای این خانوادهها ترس از برچسب خوردن (Stigma) میباشد. نگرش منفی جامعه به بیمار روانی «برچسب» تلقی میشود. فرضیههای متعدد و گستردهای درباره برچسب و ارتباط آنان با گوشهگیری و تنهایی بیمار مبتلا به اسکیزوفرنیا وجود دارد که این وضعیت به نوبه خود بر پیشآگهی ضعیف بیماری دلالت دارد.
بهمنظور کاهش ابراز هیجان در خانوادهها، آموزش خانوادهها میبایست حاوی محورهای زیر باشد:
⦁ ارائه اطلاعاتی درمورد منطق و اهداف درمان مانند دارو درمانی.
⦁ کاهش احساس گنا ه وابستگان و حس تقصیر، مخصوصاً در ارتباط با علت آسیبشناسی بیماری.
⦁ ارائه انتظارات واقعبینانه نسبت به پیشآگهی و نتایج درمان.
⦁ دادن توصیههای عملی درباره کنترل بیماریهای شامل راههای کاستن ابراز هیجان.
در شروع بیماری، خانوادهها اغلب فعالیت روزانه خویش را بهخاطر مراقبت از بیمار محدود مینمایند. بعضی از خانوادهها احساس میکنند که آنها باید همیشه بهخاطر ترس از صدمه زدن بیمار به خویش یا به دیگری گوش به زنگ باشند. خانوادهها اغلب به دلیل اوقات ناچیزی که به خود اختصاص میدهند بسیار خسته و فرسوده میشوند. خانوادهها ممکن است با آن دسته از ارائهکنندههای خدمات بهداشت روان که نسبت به احساسات آن بیتوجه هستند و از نظر تکنیکی زبان نامفهومی را بهکار میبرند روبهرو شوند. استرس و فرسودگی روانی خانواده موضوع اساسی برای کارکنان پزشکی است که با خانوادهها و بیماران سروکار دارند. خانوادهها هم از نظر اقتصادی و هم از نظر درمانی نگران آینده بیماران هستند، آنان نگران آن روزی هستند که خود قادر به مراقبت از بیمار نباشند.
بهطور خلاصه ابراز هیجانات بالا باعث:
⦁ فشار روانی زیاد در خانواده میشود.
⦁ منجر به عودهای مکرر در بیمار میشود.
⦁ باعث تأثیر کمتر داروها در کنترل و درمان بیمار میشوند.
بیماری اسکیزوفرنیا نادر و وقوع آن غیرمعمول است
واقعیت: بیماری اسکیزوفرنیا ارتباط مهمی با روشهای تربیتی، وضع اقتصادی- اجتماعی، نژاد، ندارد و در 1 تا 5/1 درصد جمعیت جهان دیده میشود.
بیماری اسکیزوفرنیا با بعضی درمانها کاملاً بهبود مییابد
واقعیت: در حال حاضر برای بیماری اسکیزوفرنیا درمان قطعی کشف نشده است. پزشکان روشهایی پیشنهاد کرده و معتقدند که با پیروی از آنها میتوان این بیماری را کنترل کرد. لیکن همین درمانها در بعضی از بیماران دیگر کمتر اثر دارد و راه مؤثر در حال حاضر تعدیل علایم و بهبود زندگی شخص مبتلا با داروهای موجود میباشد.
بیماری اسکیزوفرنیا مسری است
واقعیت: بیماری اسکیزوفرنیا مسری نیست. دست دادن با بیمار یا خوردن از ظرفی که او استفاده کرده شخص را بیمار نمیکند.
بیماری اسکیزوفرنیا ناشی از وجود صفات بد در فرد است
واقعیت: بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا بدطینت نیستند. خانواده آنان هم مردم عادی بوده و ابتلا به چنین بیماری صرفاً بستگی به شرایط ارثی و طبی خانواده دارد. همچنان که یکی ممکن است به بیماری دیابت مبتلا شود یا استعداد سکته قلبی یا سرطان داشته باشد شخص دیگری هم ممکن است به بیماری اسکیزوفرنیا مبتلا گردد. بیماری اسکیزوفرنیا یک بیماری مغز است مانند آلزایمرها و پارکینسون.
بیمار مبتلا به اسکیزوفرنیا روحیهای ضعیف دارد
واقعیت: بیماری مبتلا به اسکیزوفرنیا ناشی از ضعف روحیه و اراده نیست، بلکه کنترل علایم بیماری از عهده فرد مبتلا خارج است و به سعی و گوش وی بستگی ندارد. همچنان که فرد ناشنوا قادر نیست با کوشش بیشتر شنوایی بهتری پیدا کند.
بیمار مبتلا به اسکیزوفرنیا متجاوز و قاهر است
واقعیت: بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا متجاوز نیستند. میزان بروز دیگرکشی در این بیماران از سایر مردم جامعه بیشتر نیست. نتیجه منفی این باور غلط کنار کشیدن، درخود فرورفتن و تنها ماندن بیماران اسکیزوفرنیا است.
بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا خلاق و افرادی هنرمند هستند
واقعیت: هوش و حافظه برتر یا قدرت خلاقانه و هنرمندی، هم درمیان افراد عادی و هم درمیان بیماران دیده میشود و که ارتباطی با سالم بودن یا نبودن فرد ندارد.
احتیاجات بیماران اسکیزوفرنیا شبیه نیازهای بقیه مردم عادی است با این تفاوت که این بیماران بهخاطر بیماریشان نمیتوانند این احتیاجات را برآورده کنند.
نیازهای اصلی بیماران عبارتند از:
⦁ کنترل بیماری
⦁ محلی تمیز، امن و راحت برای زندگی
⦁ انجام دادن فعالیتی ارزشمند و خوشایند که استرسآور نباشد.
⦁ ارتباط با دیگران بهصورتی که از سوی دیگران پذیرفته شده و مورد پیشداوری نامطلوب قرار نگیرند.
بدون شک بیمار مبتلا به اسکیزوفرنیا به محیطهای منظم بهتر جواب میدهند اگر بیمار در خانه زندگی میکند سعی کنید خانواده برای او نظمی را بهوجود آورد که با تواناییهای وی مطابقت داشته باشد. این سیستم به بهداشت شخصی، نظم در غذا خوردن، لباس پوشیدن مناسب و غیره آغاز میشود و تا انجام کارهای خانه مثلاً باغبانی، انجام خریدهای کوچک پیش میرود. تمام این مسائل باید با بردباری، صبر و احترام نسبت به کسی که از بیماری سیار سختی رنج میبرد توأم باشد.
برای این منظور اعضاء خانواده باید هماهنگ با یکدیگر عمل کنند، آنان باید بدانند که این بیماری است که علایم و ناراحتیها را ایجاد مینماید. آنان باید درک کنند که ایجاد محیط مطلوب احتیاج به زمان دارد و اگر احساس ناکامی را تجربه میکنند، منحصر به آنان نیستند و کلیه خانوادههایی که چنین بیماری دارند دارای همین تجارب و احساسات میباشند.
نیازهای بیمار مبتلا به اسکیزوفرنیا همان نیازهای افراد سالم است اما بیمار بهدلیل ناتوانیهای خود قادر به رفع نیازهای خویش نیست و نیازمند حمایت و کمک بیشتری از جانب انسانهای دیگر است.
وقتی به نیازهای بیمار مبتلا به اسکیزوفرنیا پاسخ داده نشود، او ممکن است جهت برآورده شدن نیازهایش به رفتارهای پرخاشگرانه و یا انزواطلبانه متوسل شود. خانواده و اجتماع باید به نیازهای این بیماران مانند سایر افراد سالم جامعه توجه داشته باشند و نسبت به تأمین آنها با توجه به ویژگیهای عاطفی، رفتاری و فکری آنان تلاش نمایند.
به برخی از این نیازها اشاره میشود:
1- نیاز به مکان امن
بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا درصورت عدم درمان احساس ناامنی شدیدی دارند، وقتی بیمار احساس کند فردی یا عاملی حریم زندگی خصوصی او را تهدید میکند ممکن است با پرخاشگری با آن فرد یا عامل به مقابله بپردازد.
2- نیاز به برقراری رابطه با اجتماع
بیماری اسکیزوفرنیا در برقراری رابطه با اجتماع و در کیفیت و کمیت این نیاز ایجاد اختلال میکند و گاهی موجب انزوای شدید بیمار و قطع رابطه با اجتماع میگردد و گاهی موجب چسبندگی به فرد و یا افراد خاصی میشود.
بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا به دلیل تفکرات بیمارگونه مانند سوءظنها، دشمنتراشیهای خیالی، سوءبرداشت از رفتار و حرکات دیگران و تعبیر و تفسیر بیمارگونه و غیرواقعی، بهراحتی نمیتوانند با دیگران ارتباط برقرار سازند و گاهی هم به فرد یا افراد خاصی بسیار وابسته میشوند. همانطور که ملاحظه میشود بیمار با دور شدن از جامعه نزدیک و چسبنده شدن میخواهد امنیت بیشتری کسب نماید. بسیاری از این علایم با درمان مناسب رفع میگردند.
3- نیاز به احترام به نفس و احترام از جانب دیگران
بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا ممکن است از اعتماد به نفس کمتری برخوردار باشند و اگر با بیاحترامی افراد خانواده و جامعه روبهرو شوند و به هرشکل شخصیت آنها مورد اهانت قرار گیرد (مانند اینکه: تو عقل نداری، تو نمیفهمی، تو حرف نزن، آدم… که نباید اظهارنظر کند) خشم شدیدی در این بیماران برانگیخته میشود و موجب بروز رفتارهای تهاجمی و غیرعادی در آنها میشود.
بدیهی است از والدین، برادر، خواهر، همسر و سایر افراد جامعه با احترام گذاشتن و توجه به نکات مثبت در افکار، رفتار و عواطف بیمارشان میتوانند به او کمک کنند تا خود را مفیدتر و عزیزتر ببینند.
عواملی که در شکلگیری و رشد عزت نفس، احترام به نفس و اعتماد به نفس دخیل هستند شامل موارد ذیل است:
الف) محیط، خانواده و اجتماع:
بایستی از هرگونه افراط و تفریط و تزریق ایدهآلهای کاذب و دست نیافتنی چه بهصورت مثبت یا منفی پرهیز نمود (مانند تو بهترین هستی، افتخار خانوادهی ما به استعداد بینظیر توست، تو بایستی یکهتاز باشی یا دکتر شوی یا مهندس و یا برعکس، تو مایهی ننگ خانوادهی ما هستی، تو هیچچیز نمیشوی، حیف از یک ریال پول که خرج تو بشود و نظیر آن).
ب) خود: که شامل ابعاد جسمی و روانی مانند قیافه، قد، رنگ، چاقی و لاغری. هوش، خلقوخو و غیره میباشد.
ج) نحوهی ارزیابی و ارزشیابی: انسان از آنچه که دارد و باتوجه به ملاکهایی که در اختیار دارد و نمرهای که نهایتاً به خود میدهد، براساس آن خودش را با ارزش و یا بیارزش قلمداد میکند. توجه دادن بیمار به تواناییهای فردی با وجود داشتن بیماری شدیدتری مانند اسکیزوفرنیا میتواند به ارزیابی مثبت وی از خود کمک کند.
4- نیاز به استقلال و خودکفایی
بیماران مانند دیگران نیاز دارند که کنترل زندگی آنها در اختیار خودشان باشد و در امور زندگی خود تصمیمگیرندهی اصلی، خود آنها باشند. توجه و آگاهی به این نیاز بیماران و برخورد مناسب و محتاطانه با آنها بسیار ضروری است. در بسیاری موارد، بیمار اجاره میدهد کنترل زندگی او بهدست فرد دیگری مثل مادر یا همسر سپرده شود یا فرد دیگری بیش از حد در تصمیمگیریهای زندگی شخصی او نقش فعال داشته باشد. مسلم است که از چنین مواردی نباید استقلال کرد، بلکه بهجای آن باید کوشید تا دستکم موانع را از سر راه استقلال و خودکفایی بیمار برطرف کرد.
وابستگی، عامل مهمی در رکورد و پسرفت میباشد. زمانی که بیمار احساس ناامنی میکند، بهدنبال یک مأمن مطمئن میباشد لذا گاهی مادر و گاهی دوست خود را انتخاب میکند. باید همواره کمک کرد تا بیمار تصمیم بگیرد فکر کند، احساس مسئولیت نماید و مانع از وابستگی بیشتر وی به سایرین شویم.
گاهی والدین بهدلیل دلسوزی بیش از حد و غیرمعمول اجازه نمیدهند بیماران مشکلات روزمره و امور عادی مثل خریدهای ساده، نظافت، تهیهی غذا، قدمزدن در پارک، رفتن به منزل اقوام، رانندگی و غیره را خودشان انجام دهند و فکر میکند بایستی در همهجا همراه آنها باشند. این روش خود باعث افت بیشتر اعتماد به نفس بیمار میگردد و موجب تشدید وابستگی آنها به مادر، پدر، برادر، خواهر و یا سایر افراد میشود این فعالیتهای مثبت خود نوعی توانبخشی روانی است.
البته گاهی بیمار بهدلیل مصرف دارو و بعضی از امور مثل رانندگی را تا مدت زمانی نمیتواند انجام دهد. به کرات مشاهده میشود بیماری توسط مادرش نظافت میشود و یا هر زمان از منزل خارج میشوند، همیشه در کنار اوست. در جلسات مهمانی بهجای او حرف میزند، اظهارنظر میکند، گویی «او» وجود ندارد. از داشتن بیمار مبتلا به اسکیزوفرنیا احساس خجالت و شرمساری نکنیم و مانع از ابراز وجود وی نگردیم.
5- نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن
احساس تعلق از نیازهای اساسی همهی انسانهاست. وجود حساسیتهای خانوادگی، فامیلی، گروهی و ملی همه از نیاز انسان به متعلق بودن حکایت میکند. وقتی بیماری با تشخیص اسکیزوفرنیا در بیمارستان بستری میشود، وابستگان او با ملاقات بیمار در بیمارستان او را مطمئن خواهند ساخت که کماکان عضو موردعلاقه، دوست داشتنی و باارزش است.
بهخاطر داشته باشیم که بیمار در برآوردن نیازهای خود خصوصاً در مراحل شدیدتر بیماری دچار اشکال شده است. پس باتوجه به شرایط او از حمایت کنید. مثلاً ملاقات از بیمار باید منظم باشد و در مرحلهی بسیار شدید، بیمار نیاز دارد تا با انسانهای معدودی ارتباط داشته باشد. گاهی با خانوادههایی مواجه میشویم که بیماران خود را با جملاتی مانند خدا تورا بکشد، از دست تو خسته شدهایم، دیگر نمیشود تو را تحمل کرد مورد حمله قرار میدهند. بعضی خانوادهها در دوست داشتن بیمار خود ثبات نشان نمیدهند، بدین معنی که گاهی بیمار را دوست دارند و ابراز محبت میکنند و گاهی از او متنفر میشوند. این برخورد دوگانه موجب سرگردانی بیمار میشود. خانواده بایستی بیمار خود را بدون قید و شرط دوست داشته باشند.
برای اینکه بیمار احساس احترام و عزتنفس نماید میتوان:
– با رویی گشاده با او صحبت کنید.
– هنگامی که بیمار صحبت میکند به او نگاه کنید و به حرفهای او توجه نمایید و از مشغول شدن به کار دیگر خودداری کنید.
– در بحثهای گروهی و خانوادگی تفکر وی را جستوجو شوید.
– با او صحبت کنید و به مناسبتهای مختلف هدایای نهچندان گران بدهید.
– با خشم، غضب و احساس خستگی با او صحبت نکنید.
6- نیاز به خلوت
همهی انسانها نیاز دارند که گاهی به خلوت و تنهایی پناه ببرند و کسی مزاحم آنها نشود. این نیاز در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا بیشتر و محسوستر است. لذا خانواده باید به بیمار اجازه دهد که تا آنجا که زیانی به بار نمیآورد گاهی با خود خلوت کند. درمواقعی که بیمار با خودش تنها شده است ایجاد مداخله و مزاحمت، او را نگران خواهد سا خت و او را به رفتار غیرمعمول برخواهد انگیخت.
7-نیاز به داشتن هویت
هویت شالوده و استخوانبندی شخصیت انسان را تشکیل میدهد. اسم و فامیل، خانواده، الگوی انتخاب و همسر، متعلقات مذهبی و سیاسی، جهانبینی، شغل وابستگیهای قومی، فرهنگی و ملی، از جملهی ابعاد مختلف تشکیلدهندهی هویت انسان است. از او با لقب «اسکیزوفرن» یاد نکنید. بلکه او انسانی است که دچار بیماری اسکیزوفرنیا شده است.
گاهی در بیماران پس از ابتلای به اسیکزوفرنیا تغییراتی در این تعلقات بهوجود میآید. بدین معنی که معیارها و ملاکهای بیمار ممکن است تغییر کند. او الگوی جدیدی در انتخاب دوست، شغل و همسر پیدا میکند. معیارهایی که براساس آنها با جامعه ارتباط برقرار میکند و تغییر میکند. معیارهایی که براساس آنها با جامعه ارتباط برقرار میکند و تغییر میکند.
مبنای قضاوت او در امور سیاسی و مذهبی دستخوش تغییراتی میگردد. بیمار ممکن است مذهبیتر از سابق شود یا اعتقادات جدیدی پیدا کند، حساسیتهای سیاسی و اجتماعی خاصی پیدا کند که گاهی ممکن است پس از بهبود نسبی تا حدودی باقی بماند. برخورد صحیح از جانب خانواده با ویژگیهای هویتی بیمار بسیار مهم است.
والدین و جامعه بایستی توجه داشته باشند که باید همواره بهدنبال نکات مثبت در ابعاد گوناگون هویتی بیمار بگردند و آن را تقویت کنند و از آنها به عنوان انرژی جهت برقراری ارتباط با او استفاده کنند.
مثلاً اگر بیمار اظهار میدارد که من میخواهم با جماعت نماز بخوانم این را بهعنوان یک جنبهی مثبت تلقی کنیم و از آن برای تقویت رفتارهای مذهبی استفاده کنیم؛ نه اینکه بیمار را محکوم کنیم و از او بخواهیم حتماً انفرادی نماز بخواند. گاهی بیمار میخواهد با افراد خاصی در خانواده ارتباط برقرار کند و بعضی را کنار بگذارد. در اینجا از تمایل بیمار برای برقراری ارتباط بهعنوان یک نکتهی مثبت بایستی بهرهبرداری کرد و سپس آن را گسترش داد. گاهی مادر بیمار میگوید: چون با خالهی خود رفت و آمد نداری پس من تو را دوست ندارم. اینگونه برخوردها غلط است و بیمار را بیشتر منزوی میکند.
8- نیاز به مفید بودن و مورد نیاز بودن
بیمار مبتلا به اسکیزوفرنیا نیاز دارد در خانه نقشی مفید ایفا کند. باید کاری که ارزش داشته باشد در اختیار بیمار قرار گیرد. مهم نیست که همکاری بیمار اندک باشد، بلکه مهم آن است که تا وقتی بیمار کاری انجام می دهد مورد تمجید قرار گیرد تا نیاز او به مفید بودن و مورد نیاز بودن برآورده شود و خود، انگیزهای برای همکاری بیشتر ایجاد کند.
بیماران مزمن مبتلا به اختلال اسکیزوفرنیا نیاز دارند تا مهارتهای زندگی اجتماعی از جمله شغل را بیاموزند. در حال حاضر بسیاری از بیماران در جامعه به مشاغل حرفهای اشتغال دارند و بهخوبی از عهده آن برمیآیند.
وقتی بیمار توانایی انجام کاری را پیدا میکند بهتر است دستمزدی برابر یا نزدیک به آنچه که به یک فرد سالم انجام میدهد به او داده شود. به بیمار آموزش داده میشود تا نهتنها حرفهای را بیاموزد بلکه بتواند شغل مناسب خود را پیدا کند و به اصطلاح توانایی کاریابی نیز پیدا کند.
ازدواج، تمایلات جنسی و فعالیت جنسی از موضوعاتی است که خانوادهی بیمار سؤالات فراوانی در این مورد از پزشک معالج بیمار دارد. بیمار نیز تمایلات متضاد و بایدها و نبایدها بسیاری درمورد تمایلات جنسی خود دارد که بعضاً حل آنها نیاز به تعهدات بسیاری دارد.
ابتدا بهتر این نکته روشن گردد که پاسخ هیچیک از این سؤالات بله یا خیر نیست بلکه درمورد هر بیمار شرایط روانی، خانوادگی و محیطی تفاوتهای بارزی دارند، لذا بهتر است متناسب با شرایط بیمار به سؤالات پاسخ داده شود و در هرمورد منافع و مضرات مفصلاً مورد بررسی قرار گیرد تا به نتیجه مطمئنتری رسید. بهتر است به یاد داشته باشیم که تقریباً در هیچ مورد نتایج حاصله صددرصد منفعت و یا صددرصد مضر نیستند.
فرد مبتلا به اسکیزوفرنیا مانند هرکس دیگری حق دارد ازدواج کند، خانواده تشکیل دهد و بچهدار شود. فرد بهعلت بیمار شدن شرایط روانی و جسمانی ویژهای را در رابطه با مسائل جنسی و ازدواج پیدا خواهد کرد که ضروریست مدنظر قرار گیرد.
1-برخی از بیماران تمایل و علاقهای برای همسر اختیار کردن ندارند و انگیزها ی برای تشکیل زندگی مستقل و بچهدار شدن نشان نمیدهند. این درواقع شبیه به حالتی است که بیمار هیچ علاقهای به درس خواندن یا ورزش کردن و یا تفریح کردن ندارد. در این موارد اصرار به بیمار برای ازدواج کردن نهتنها مفید نیست بلکه مضر نیز میباشد و بر اعصاب وی فشار مضاعفی وارد میسازد که حتی ممکن است باعث عود بیماری وی گردد.
2-برخی اعتقاد دارند که با ازدواج این بیماری درمان میشود. این از جمله اعتقادات اشتباهی که بیمار را به ازدواج وادار میسازند و پس از مدتی شاهد عوارض ناگواری مثل عود بیماری، طلاق و هدر رفتن سرمایه مصرف شده میباشد.
3- ازدواج نوعی استرس است که میتواند فشار روانی بر افراد وارد کند و این افراد در صورت ازدواج در زندگی جدید نیز نیاز به حمایت بیشتری نسبت به درمان تجرد دارند.
اگر تمایل جنسی همراه با میل به ازدواج و تشکیل خانواده باشد وظیفه همان است که در قبال عضو سالم خانواده وجود دارد، اما باید درنظر داشت که پس از ازدواج نیز طبعاً به حمایت ملی، عاطفی، و خانوادگی بیشتری نیاز دارد و در این صورت مسئولیت خانواده به چندبرابر افزایش مییابد.
اگر بیمار ازدواج دائم نمود و زوجین تمایل به داشتن فرزند نبودند در این صورت اصرار به داشتن فرزند اشتباه بزرگی است. بزرگ کردن و تربیت فرزند نیاز به مسئولیتپذیری جدی دارد که ممکن است وجود بیماری اسکیزوفرنیا مانع از آن گردد. در صورتیکه یکی از زوجین اصرار به داشتن فرزند باشد در این صورت بهتر است چشمانداز آینده برای هر دو علیالخصوص به فرد سالم توضیح داده شده و خانواده هردو طرف نیز حمایت بیشتری از آنها بهعمل آورند. به زوجهی سالم ضروریست بیماری و درمان طولانیمدت توضیح کافی داده شود.
در برخی موارد تمایلات جنسی افراطی و یا ممکن است وسواسگونه باشد در این موارد تجویز برخی داروها میتواند باعث کنترل بیشتر غرایز جنسی باشد. اگر این غرایز در حد متعارف باشد پیشنهاد همان است که برای عضو سالم خانواده وجود دارد با این تفاوت که ممکن است مواجهه منطقی با به تأخیر انداختی ارضاء میل جنسی در بیمار با دشواری همراه باشد. ارضاء میل جنسی لزوماً از طریق ازدواج دائم نميباشد.
همانطور که گفته شد برخی اعتقاد دارند که اگر بیمار ازدواج کند و تمایلات جنسی ارضاء شده و فروکش کند بیمار بهبود مییابد. این هیچ منبع درست علمی ندارد و با این نظریه نباید بیمار را به ازدواج وادار نمود. در این موارد بهتر است به بیمار فشار نیاورده و او را به ازدواج وادار ننمود و فعالیتهای اجتماعی دیگر را برای بیمار مهیا نمود.
اگر زوجین که یکی از آنها به بیماری اسکیزوفرنیا مبتلا است تصمیم نداشتند که بچهدار شوند و یا آن را به تأخیر بیاندازند ضروریست با کمک و هماهنگی خانوادهها برای استفاده از روشهای پیشگیری با متخصص زنان پیش از برقراری روابط جنسی مشورت کرده و روش پیشگیری از حاملگی را بهکار گیرند. در صورت تمایل به بچهدار نیز بهتر است به کمترین فرزند رضایت دهند از اینرو برای برنامهریزی زمان حاملگی و تعداد فرزندان، استفاده از روشهای پیشگیری ضروری است.
معمولاً دارای تجویزی برای درمان بیماری اسکیزوفرنیا بهخصوص گروه آنتیسایکوتیک کلاسیک باعث افزایش هورمون پرولاکتین میگردند. افزایش این هورمون باعث کاهش میل جنسی و نیز ناتوانی جنسی در مردان میشوند. البته این عوارض در همه به یک میزان دیده نمیشود. درصورت بروز چنین عوارضی بهتر است آن را با پزشک معالج بیمار درمیان گذاشت تا با اتخاذ تصمیمات مناسب مانند کم کردن مقدار دارو و یا تغییر آن به داروهای دیگر و با استفاده از داروهایی که در درمان اختلالات جنسی بهکار میروند و به درمان مشکل بپردازد.
اگر بیمار مبتلا به اسکیزوفرنیا تصمیم باردار شدن داشت بهتر است وی و همسر و نیز حتی خانوادهی او اطلاعاتی ضروری را در این مورد کسب کنند و با پزشک معالج بیمار سؤالات خود را مطرح نمایند. سؤالاتی مانند عوارض دارو بر جنین، مدت مصرف دارو در دوران حاملگی، تغییر دارو در زمان حاملگی، امکان قطع موقت دارو در حاملگی، عوارض قطع دارو و استفاده از ECT در صورت لزوم.
تحقیقات نشان داده است که قطع دارو باعث عود بیماری در دوران حاملگی در 65٪ موارد میگردد. عود بیماری در حاملگی با خطراتی ازجمله سقط جنین زودرس، عدم مراقبت مادر از خود و جنین و عوارض روانی بر جنین را دربر خواهد داشت.
درمورد قطع یا ادامهی مصرف دار در دوران حاملگی ضروری است که پزشک بیمار اطلاعات کافی در سیر گذشته بیماری مانند دفعات عود بیماری، شدت بیماری در هر بار عود مقدار حداقل دارو برای کنترل بیماری در گذشته داشته باشد.
برخی داروها که اطلاعات بیشتری درمورد آنها در دسترس است عوارض مهمی را بر جنین نداشتهاند مانند هالوپریدول و تریفلوپرازین که درصورت لزوم میتوان آن را در دوز کم ولی مؤثر استفاده نمود.
با گذشت 3 ماه اول حاملگی، با خیال راحتتری میتوان به بیمار باردار دارو تجویز نمود (در صورت نیاز)
پس از زایمان نیز بیمار مراقبتهای ویژهای را نیاز دارد. تحقیقات نشان داده است که 24٪ بیماران پس از زایمان با عود بیماری مواجه میشوند.
دلایل عود بیماری عبارتند از:
⦁ مواجه شدن مادر با تغییرات شدید هورمونی در حاملگی و پس از زایمان.
⦁ مواجه شدن با استرس حاملگی و فرزند داشتن.
⦁ مواجه با استرس مراقبت از فرزند که شرایط ویژهای مانند اختلال در خواب را به بیمار تحمیل خواهد نمود.
از اینرو استمرار داروهای بیمار برای پیشگیری از عود بیماری حتی درصورت شیر دادن بیمار ضروری است. مقدار و نوع آن را با پزشک معالج خود مشورت نمایید. بیمار و همسر وی به حمایت از بیشتری از خانوادههای دوطرف نیاز دارند.
این بیماری ممکن است تا کهنسالی استمرار یابد و یا در سنین بعد از 40 سالگی برای اولین بار شروع شود. بیمار در سن کهنسالی بهدلیل وجود سایر بیماریهای جسمانی ممکن است داروهای دیگری را نیز تواماً مصرف نماید، از اینرو میبایست مراقب تداخل داروها باشیم. فرد سالمند معمولاً علایم مثبت کمتری داشته و احتمالاً به مقدار داروی کمتری نیاز دارد.
به خانواده بیمار نکات زیر آموزش داده شود:
ممکن است بهدلایلی که ذکر شد علایم بیماری عود کند. با بروز توهم و هذیان رفتارهای بیمار تغییر یافته، بیقراری، ترس و نیز پرخاشگری ممکن است بروز کند. در چنین شرایطی به فکر استفاده از حمایتهای پزشکی برآمده و در فکر بستری نمودن (درصورت شدت و خطرناک بودن علایم) بیمار باشید. پیش از بستری بهتر است نکات زیر را رعایت نمایید:
⦁ تا جایی که میتوانید آرام باشید.
⦁ تلویزیون و رادیو را خاموش کنید.
⦁ بهآرامی و آهستگی صحبت کنید.
⦁ او را تشویق کنید که بنشیند و صحبت کند.
⦁ از او بخواهید که درمورد حالت خودش (ترس، گرانی…) صحبت کند.
⦁ از بیان جملاتی مانند: «چرا مثل بچهها رفتار می کنی»، «این چه کارهایی است که میکنی» اجتناب کنید.
⦁ بالای سر بیمار نایستید و خیلی به او نزدیک نشوید.
⦁ بیمار را تحقیر نکنید و یا با او جرو بحث نکنید.
⦁ تا جایی که مقدور است تماس چشمی برقرار نکنید.
⦁ مسیر خروج منزل را در مقابل او سد نکنید.
⦁ با سایر اعضاء خانواده جرو بحث نکنید.
⦁ او را تشویق کنید که با شما و یا فردی که رابطهی خوبی با او دارد به بیمارستان برود.
⦁ اگر نتوانستید بیمار را آرام کنید و شرایط خطرناک برای دیگر اعضاء خانواده یا خود بیمار ممکن است پیش آید در این صورت با نیروی انتظامی تماس بگیرید.
همیشه خود را برای شرایط فوری آماده نگاه دارید فهرستی از تلفنهای ضروری را تهیه کنید:
– مراکز روانپزشکی که دارای اورژانس روانپزشکی هستند.
– کلانتری محله شما یا پلیس 110
– تلفن مددکار بیمارستان که بیمار شما در آن مرکز قبلاً بستری بود و یا تلفن پزشک معالج بیمار.
– در چنین شرایطی با کدامیک از اقوام یا دوستان میتوانید تماس بگیرید و یا دسترسی داشته باشید.
– تلفن دوست یا اقوام همسا یه که در چنین شرایطی میتوانند به شما کمک کنند.
استرس یا فشار روانی عوامل یا رخدادهایی هستند که چه بهصورت مثبت مثل شروع یک سفر یا ازدواج و چه بهصورت منفی مثل بحران مالی یا فوت یک عزیز بهصورت مکرر و پیدرپی در زندگی یکایک ما اتفاق میافتد.
استرسها از لحاظ نحوه اتفاق افتادن نیز متفاوتند. بعضی از استرسها حاد، ناگهانی و شدیدند مانند وقوع یک زمینلرزه و گاهی مزمن و قابل پیشبینی مانند سرپرستی و نگهداری از یک بیمار مزمن. این گونه استرسها باتوجه به قابل پیشبینی بودن بیشتر تحت کنترل بوده و ما قادر هستیم به شکل مناسب با آنها مقابله کنیم یا کنار بیاییم.
سرپرستی و نگهداری از یک بیمار روانپزشکی همانند بیمار مبتلا به اسکیزوفرنیا باعث فشار روانی بر مراقبین میگردد و درصورتی که به شکل مناسب کنترل نگردد میتواند مشکلاتی را در مراقبین ایجاد نماید.
در زیر روشهایی که میتوان برای کاهش استرس از آن استفاده نموده ارائه شده است. توصیههای زیر به خانوادهها هرچند ساده بهنظر میرسند ولی استفاده از آنها در کنترل فشار روانی تأثیر بهسزایی دارد.
از واکنشهای خود نسبت به فشار روانی آگاه باشید
برگهای داشته باشید و پاسخهای رفتاری خودتان را در روبهرو شدن با بیمار ثبت کنید. به گونهای که بتوانید آن را نقد کنید و مورد دخل و تصرف قرار دهید.
همیشه توانمندیها و علل مراقبت از بیمار را برای خود بازگو کنید.
بر تواناییها و تکالیف کامل شده خود تمرکز کنید
برگهای را برداشته توانمندیها و وظایفی را که در قبال بیمار پذیرفتهاید ثبت کنید و راههای انجام آن را بشناسید بدون آنکه باعث سردرگمی شما گردد. همچنین طول مدت انجام این تکالیف را بشناسید. مثلاً فردی که پذیرفته برای مدت یکسال از بیمار مراقبت کند در صورتی که بر این مسئله تمرکز نداشته باشد ممکن است هر از چندگاهی بگوید «تا کی باید این مراقبت را انجام دهم» یا «پس کی اینکار تمام میشود» که خود این جملات باعث افزایش فشار روانی بر فرد میگردد.
سعی کنید به صورتی هدفمند از توانمندیها و انرژی خود استفاده کنید و سعی نکنید با رقابتهای غیرضروری آن را هدر دهید.
رفتارهای جرأتمندانه خود را افزایش دهید
بر امکانات و توانمندیهایی که دارید اعتماد کنید و بهصورت جرأتمندانه آنها را بهکار بندید.
پیدا کردن مؤسسات حمایتی و راههای کمک
در دفترچهای مؤسسات دولتی و غیردولتی (NGO) که در مواقع بحران میتوانند به شما کمک کنند ثبت کنید و با آنها تماس داشته و از راهنمایی آنها استفاده کنید.
محدودیتهای خود را شناخته و بپذیرید:
بهیاد داشته باشید که شما نیز بهعنوان یک فرد دارای محدودیتهایی هستید که لازم است آنها را بشناسید و در حد توانمندیها و محدودیتهایتان از خودتان انتظار داشته باشید.
سعی کنید اوقاتی از روز را به فعالیتهای مورد علاقه خود و ورزش سپری نمائید.
درباره نگرانیها و مشکلات خود با دوستانی که مورد اعتماد شما هستند صحبت کنید
داشتن و روابط بین فردی و شرکت در جلسات خانوادگی باعث کاهش سطح استرس و دلزدگی شما میگردد.
وقت خود را در طول روز برنامهریزی و آن را مورد ارزیابی قرار دهید
همیشه آمادگی داشته باشید تا در برنامه روزانه و نحوه مراقبتهای خود از بیمار تغییراتی را ایجاد نمایید.
برای آینده طرح داشته باشید
یک یا چند هدف طولانیمدت برای خود درنظر بگیرید و برای رسیدن به آنها برنامهریزی نمایید.
برنامههای کاری روزانه، هفتگی و ماهانه داشته باشید
اهداف بایستی واقعی، مطابق با وضعیت شما و توانمندیهایتان باشد.
از روشهای تنآرامی و موسیقی استفاده نمایید
در طول روز و هنگام کار با بیمار از موسیقی آرام استفاده کنید.
مهارتهای برقراری ارتباط و مراقبت از بیماری اسکیزوفرنیا
مدیر مورد با مطالعه این فصل میتواند موارد زیر را به خانواده بیمار آموزش دهد
– مهارت های گفتوگو با بیمار اسکیزوفرنیا در مواقع مختلف
– راههای مقابله با پرخاشگری در بیماران اسکیزوفرنیا
– سازگاری خانواده با عضو مبتلا به اسکیزوفرنیا
داشتن مهارت برای کسی که فردی از اعضاء خانوادهاش به این بیماری مبتلاست بسیار مهم است چراکه زندگی با بیمار ممکن است عامل ایجاد فشار روانی بوده و بیتدبیری با عدم اطلاع از نحوه برخورد صحیح و مراوده با بیمار میتواند محیط خانه را متشنج نماید. به خانواده بیمار توصیه کنید:
فاصله گرفتن و فراغت، هنگامی که مراقبت از بیمار شما را خسته کرده و قادر به ادامه و تحمل وضعیت نیستید، ضروری و وسیلهای برای تجدید نیرو و کسب توانایی برای حمایت مجدد از بیمار است. چراکه شما زمانی قادر به اعطای چنین حمایتی خواهید بود که مراقب سلامت خودتان باشید. انجام فعالیتهای گوناگون و شرکت در فعالیتهایی که بیمار در آن شریک نباشد مهلتی مناسب برای کسب آرامش و خودیابی اعضاء خانواده را فراهم میکند.
بهخاطر بسپارید که بیماری اسکیزوفرنیا تفکر، احساس، رفتار و اعمال فرد مبتلا را تحتتأثیر شدید قرار میدهد و به خاطر بسپارید که فرد مبتلا به یک بیمار اسکیزوفرنیا نیست بلکه او هم انسانی است که با عواطف و احساسی که به آسانی میرنجد، فردیتش تهدید میشود و دچار ابهام میگردد. اطلاع از علایم بیماری شما را در این جداسازی بیمار از بیماری یاری میکند. پذیرش بیماری و عشق و علاقه به بیمار او را هم در کنار آمدن با وضع خود کمک میکند.
دور کردن افکار منفی هنگام مواجهه با بیماری اسکیزوفرنیا تلاش مجددانهای را میطللبد و در مقابل حمایت و نگرش مثبت نسبت به بیمار مبتلا به اسکیزوفرنیا او را به حداکثر کامیابی میرساند. باید بتوانید کوچکترین قدم پیشرفت را مشاهده و درمورد آن بدون تحقیر یا کوچک شمردن آن اظهارنظر کنید. انجام بسیاری از امور ساده که برای افراد سالم بهنظر میرسد، برای بیمار مشکل است. در صورت انجام سادهترین امور مانند برخاستن بهموقع از رختخواب یا توجه به بهداشت شخصی خود مراجعه به پزشک یا درمانگاه بدون کمک دیگری، بیمار باید مورد تأیید و تشویق قرار گیرد. پشتکاری او را تأیید کنید و تواناییهایش را مورد تمجید قرار دهید.
اجازه دهید بیمار تا حدی که قادر است خودکار باشد و امور مربوط به خود را شخصاً انجام دهد. حفظ تعادل بین این دو اصل یعنی آزادی عمل و بهرهمندی از حمایت و محبت خانواده، اقدامی مناسب برای ایجاد فاصلهای مطلوب بین بیمار و خانواده است. پی بردن به توانایی بیمار روش آزمایش و خطا است. برای اغلب خانوادهها مشاهدهی تواناییهای عضو مبتلا به بیماری اسکیزوفرنیا، زمانی که منتهای سعی خود را میکند ولی درمانده میشود، البته دردآور است و به پیروی از همین احساس ممکن است در کمکرسانی به بیمار شتاب به خرج دهند لیکن بیماران نیاز دارند که ضمن حفظ احترامشان، موقعیت آزمایش و خطا برای فراگیری مهارت جدید برایشان فراهم آید.
خانواده لازم است هرچه در توان دارند برای حمایت بیمار و حفظ او از خطرات احتمالی موجود یا بالقوه بهکار برد. اگر لازم دیدند و مشاهده کردند که حیات کسی در خطر است از نیروی انتظامی یا سرویسهای امداد و اورژانس کمک بگیرند. توانایی بیمار را برای تأمین نیازهای اساسیاش از قبیل: لباس پوشیدن، مکان و کیفیت زندگی او را ارزشیابی کنند.
میزان حمایت خانواده از بیمار بستگی به نکات زیر دارد:
⦁ میزان همکاری و تمایل بیمارم به انجام توصیههای خانواده
⦁ میزان نفوذ خانواده در بیمار (به عبارت دیگر، میزان حمایتی که خانواده از او به عمل میآورد).
⦁ نسبت قانونی خانواده با بیمار (اینکه ولی یا قیم رسمی و غیره هستید) زیرا امکان دارد محدودیتهای قانونی مانع از اثرگذاری خانواده بر زندگی بیمار کردند.
مواردی که دخالت و حمایت بیشتری از طرف خانواده باید ابراز شود
⦁ هنگام مشاهدهی رفتارهای خودتخریبی و آسیب رساندن به خود.
⦁ هنگامی که اعمال و رفتار بیمار برای اشخاص یا اموال خطرآفرین است.
⦁ وقوع قانونشکنی بهخصوص در موارد جدی و مهم.
⦁ سرپیچی از ادامهی مصرف دارو یا هر نوع برنامهی بهبودی.
⦁ عدم تأمین نیازهای اساسی و ضروری زندگی (غذا خوردن، لباس پوشیدن، در پناه ماندن)
* بروز رفتار کودکانه و تابالغ و نامتناسب در بیمار.
* عدم بهکارگیری تواناییهای شخصی و انتظار از دیگران برای برآورده شدن نیازهایش (وابستگی به دیگران)
* سرباز زدن از انجام هر عملی حتی کوچک برای افزایش مسئولیت و استقلال فردی.
آشفتگی و بینظمی درونی که از خصوصیات این بیماران است نیاز به نظمی پیوسته دارد. پیروی مرتب از رفتارهای معمول و مسلم از قبیل سلام کردن به محض ورود، یا خرید مرتب روزانه و از این قبیل، بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا را تا حدودی اطمینان میدهد که زندگی چندان هم بینظم نیست. بنابراین پیروی از یک برنامهی سادهی روزانه برای تأمین نیازهای اساسی اولیه، شامل برخاستن از بستر، لباس پوشیدن، حمام کردن و غذا خوردن برای بیمار اسکیزوفرنیا مهم و اطمینانبخش خواهد بود. بیماران بیش از سایرین نیاز به کمک برای ایجاد نظم و تداومت در فعالیتهای خود دارند.
خانواده هنگام شرح قوانین به فرضیات و کلیات اکتفا نکند بلکه به جزئیترین نکات هم صریحاً اشاره کند و قوانین اولیه خانه و انتظارات بهخصوصی که از بیمار انتظار میرود را کتباً شرح دهند. نوشتن مطالب نیاز به یادآوری به بیمار را تأمین میکند. مهم این است که هرکس بداند چه مقرراتی باید رعایت شوند و عدم رعایت آنها چه نتیجهای خواهد داشت.
⦁ قوانین و محدودیتها را خانوادهها زمانی ثبت یا اجراء کنند که بیمار از نظر روانی در وضعیتی آرام قرار دارند. بهتر است هربار فقط درمورد یک محدودیت صحبت شود.
⦁ رفتاری که لازم است اصلاح شود صریحاً عنوان کنید و درمورد اینکه رسیدن به آنچه قدر وقت و انرژی لازم دارد نیز واقعبین باشید.
⦁ تشویق و دادن پاداش درمقابل انجام آن رفتار هرچند آن رفتاری کوچک و جزئی باشد.
⦁ تنبیه و جزا را متناسب با شدت آن رفتار تعیین کنید و مطمئن شوی که قابل اجراء است. مثلاً به او نگوئید «اگر بار دیگر ناسزا گفتی، دیگر با شما حرف نخواهم زد» زیرا عملی نیست. یکی از تنبیهات معمول محروم کردن از پول تو جیبی یا محدود کردن ساعات تماشای تلویزیون است. درمقابل هر رفتار مناسب و پسندیدهای هم که از او سر زند باید تشویق شود و بهعنوان پاداش او را برای صرف شام به رستورانی ببرید یا گردش مطلوبی برایش فراهم کنید. همواره به یاد داشته باشید که میزان و دفعات تشویق باید بیشتر از تنبیه باشد.
⦁ مطمئن شوید که قانون و پیآمد آن را درک کرده است. مهلتش دهید تا سؤال کند. اگر حرف او منطقی است، حالت دفاع به خود نگیرید بلکه آن را بپذیرید. نوشتن قراردادها مفید است و شما را از شرح و بسطهای طولانی بینیاز میکند.
⦁ مهم است که پاداش یا تنبیه به همان شکلی که توافق شده داده شود. هنگامی که تنبیه را روا دارید که هردو آرام هستید و به هنگام مشاهدهی رفتاری مناسب یا رعایت محدودیت موردنظر تشویق را فراموش نکنید و هر پاداشی که مورد توافق بوده فراهم آورید.
⦁ قوانین را طبق نیاز، مرور و تجدیدنظر کنید و تغییر لازم را روا دارید اگر قراردادی نامناسب و مبهم است بهصورتی واضح و مشروح درآورید.
نباید فراموش کرد که همهچیز را نمیتوان تغییر داد، بسیاری از موارد را بهناچار باید پذیرفت. در ضمن هر تغییری نیاز به مدتی وقت و نیرو دارد. بسیار معمولاً قادر است فقط در یک زمینه فعالیت و تمرکز کند. بهعنوان مثال اگر دختر 25 سالهی شما مبتلا به اسکیزوفرنیا است که تا حوالی ظهر میخوابد، غذا نمیخورد، سیگار میکشد، وقت خود را تماماً به تماشای تلویزیون میگذراند، سر و وضع و لباسش نامرتب است و هیچ برنامه منظمی را در زندگی پیش نمیگیرد فرض کنید درمورد هیچکدام از این مشکلات چیزی به او نگفته باشید ولی از این وضع عصبانی هستید لذا از وی میخواهید که ساعت هفت صبح از خواب برخیزد، روزی بیشتر از دو ساعت به تماشای تلویزیون ننشیند و کاری هم پیدا کند. احتمالاً او هیچیک از این تکالیف را بهجا نخواهد آورد. بالعکس احساس فشار و بیکفایتی چنان او را درمانده خواهد کرد که شاید تصمیم بگیرد بهکاری غیرمنطقی دست بزند. این فشارها خطر شدت یافتن و عود بمیاری را به همراه دارد.
در چنین وضعی باید تقدم و تأخر مدنظر باشد و بر آن رفتاری که مهمتر است تصمیم بگیر ید و سپس مطمئن شوید که خود بیمار هم مایل به همکاری است و درمورد اینکه چه تغییراتی امکانپذیرند با یکدیگر توافق و برنامه را ارزیابی کنید. ضمناً مدت زمانی معقول برای دسترسی به آن وضعیت را تعیین کنید. فهرست فعالیتها میتواند شامل شرکت در یک برنامه درمانی روزانه، یا انجام کار داوطلبانه یا مراجعه به آموزشگاهی و با نامنویسی در کلاس درسی یا اشتغال نیمهوقت باشد. در ضمن درمورد پاداش که در قبال موفقیت به وی داده خواهد شد و یا تنبیهی که بهواسطه عدم همکاری خواهد بود با او توافق کنید.
توانایی و مهارت گفتوگو با بیمار از فشار وضعیتهای ناگوار در خانه میکاهد. هرچه بیشتر قادر به درک طرز فکر و تفسیر بیماری باشید بیشتر میتوانید با او ارتباط مؤثر برقرار کنید. مهمترین راهکار در مراوده با بیمار شرح ساده و واضح مطالب مورد نظر به او است. بیانات واضح و کوتاه بیشترین امکان درک و فهم را برایش فراهم میکنند. همچنین بهخاطر داشته باشید که بیماران از اظهارات تحتالفظی اطرافیان سریعاً برداشت نامطلوب میکنند.
ممکن است از شوخی یا عبارات غیرمستقیم تلقی نادرست بکنند. انتخاب زمان گفتوگو اصل مهمی است، باید با دقت وقت مناسب را برای صحبت کردن با بیمار انتخاب کرد. حتی میتوان انتخاب زمان برای طرح موضوع و گفتوگو با بیمار را به او واگذار کرد. شاید بدینوسیله همکاری وی بیشتر جلب شود. بیماران اسکیزوفرنیا اغلب قادر نیستند درمورد نیازشان یا آنچه ناراحتشان میکند واضح و روشن صحبت کنند. ممکن است حتی به مشکلات یا نیازهایشان آگاهی هم نداشته باشند لذا توجه و مشاهده رفتار و وضع عاطفی آنها اغلب گویای نیاز آنها است.
در یک ارتباط ساده سه جزء اساسی که شامل فرستنده پیام، خود پیام و گیرنده پیام است وجود دارد. بدیهی است هرچه از ذهنیت، نیازها، انتظارات، قوای ادراکی و دیدگاههای گیرنده پیام، اطلاع بیشتر داشته باشیم بهتر میتوانیم پیغام خود را به او منتقل کنیم. بیمار مبتلا به اسکیزوفرنیا از جهات مختلف از جمله حساسیتها، انتظارات، نحوه تجزیه و تحلیل و تفسیر حوادث اطراف خود، دچار دگرگونی است، لذا شناخت تواناییهای شناختی و ذهنی بیمار به ما کمک میکند تا بهتر بتوانیم با او ارتباط برقرار کنیم و برای او نیز این امکان را فراهم کنیم که با ما ارتباط برقرار کند.
پیام هم بهصورت کلام و صحبت کردن است و هم بهصورت غیرکلامی مانند نحوه نگاه کردن، خندیدن، حرکات صورت و بدن، نحوه نشستن، ایستادن و غیره. برای مثال وقتی بیمار معتقد است که اعضای خانواده قصد دارند او را مسموم کنند، برای اثبات این اعتقاد خود دلایل متعددی میآورد. شما بهعنوان گیرنده پیام نمیتوانید ادعای او را قبول کنید، لذا با او مخالفت میکنید و این موجلب سلب اعتماد بیمار نسبت به شما میگردد. از طرفی شمام بهعنوان فرستنده پیام هرچه تلاش میکنید ذهنیت بیمار را اصلاح کنید او بهعنوان گیرنده پیام قبول نمیکند. بنابراین برقراری ارتباط با بیماری که نسبت به دیگران بدبین است، آسان نیست. رفتار بیمار و تلاش او بهمنظور اثبات ادعای خود در اطرافیان ایجاد ترس میکند و موجب بروز واکنشهای نادرست میگردد که بهنوبهی خود بدبینی بیمار را تشدید میکند.
بدبینی میتواند بسیار شدید باشد که به آن هذیان میگویند (مانند اعتقاد بیمار به اینکه اطرافیان قصد دارند او را بکشند) و خفیفتر بوده که در این صورت به آن سوءظن میگویند. بیمار در حالت سوءظن به افکار خود شک دارد و میزان اطمینان وی به افکار خود کامل نیست. بنابراین فردی که میخواهد با بیمار ارتباط برقرار کند بایستی از حالت فکری و ذهنی او مطلع باشد.
مثال: بیمار در حالت بدبینی شدید نسبت به همسرش قرار دارد و معتقد است او قصد دارد از طریق غذای مسموم او را بکشد (هذیان). هنگام روبهرو شدن با بدبینی بیمار توجه به نکات ذیل کمککننده است:
⦁ علیرغم اعتقاد غلط بیمار صادقانه با او روبهرو شوید و او را بپذیرید. صبور باشید و در جلب اعتماد بیمار نسبت به خود عجله نکنید.
⦁ در ذهن خود به بیمار حق بدهیم که او با چنین اعتقادی که دارد باید وحشتزده باشد و رفتار آزاردهنده از خود نشان دهد. لذا از سرزنش کردن، مسخره کردن، توهین و قضاوت عجولانه جداً بپرهیزید.
⦁ از هرگونه بحث و گفتوگو بهمنظور تغییر اعتقاد بیمار پرهیز کنید؛ زیرا او فعلاً ظرفیت لازم برای قبول دلائل شما را ندارد.
⦁ مواظب پیامهای غیرکلامی خود مانند خندیدن، نگاه کردن، نحوه ایستادن، نشستن، فاصله خود با او تماس فیزیکی با او، حرکات چهره و بدن و غیره باشید، زیرا بیمار بهشدت مراقب همه حالات کسانی که درمقابل او هستند، میباشد.
⦁ پچپچ کردن، در گوشی صحبت کردن، شک بیمار را تشدید میکند.
⦁ در عین حال که هذیان بیمار را رد نمیکنید، درصورتی که بیمار جویای نظر شما شد و یا شرایط را مساعد دیدید میتوانید اظهار کنید «با وجود اینکه شما چنین اعتقادی دارید من با نظر شما موافق نیستم هرچند به نظرات شما احترام میگذارم».
⦁ منتظر سست شدن اعتقاد غلط و یا هذیان بیمار بمانید. مصرف منظم دارو بهتدریج این کار را خواهد کرد و بیمار پس از مدت کوتاهی نسبت به افکار خود شک میکند و او را از حالت هذیان خارج میکند و درموضع شک و دو دلی برده و نهایتاً آن را نیز پاک میکند.
⦁ در اینجا بیمار این آمادگی را دارد که به نظریات دیگران که مغایر نظر اوست با تحمل و پذیرش بیشتری گوش دهد.
ایجاد آمادگی در بیمار به شما اجازه میدهد تا شک و دودلی وی را نسبت به افکارش بیشتر کنید. بیمار را مواجه با نظرات مخالف عرف جامعه و همچنین اصول مذهبی و سپس افراد زندگی او میکنید و شواهدی که اعتقاد بیمار را رد میکند در اختیارش میگذارید.
بیمار مبتلا به اسکیزوفرنیا بهدلیل افکار بیمارگونه، توهمشنوایی و بینایی است به اطرافیان بدبین میشود. فشار روانی شدید ناشی از احساسات آزاردهنده مانع تفکر درست آنها میشود آنها از اطلاعات واقعی نتیجه نمیگیرند، بلکه برعکس، مطابق برداشتهای ناصحیح خود، واقعیات را میسازند. در این شرایط درمان اورژانس الزامی است و بهتر است با مراکز روانپزشکی تماس حاصل نمایید.
نخست توجه کنید اگر امتناع بیمار در خوردن غذا و دارو مشکلی حیاتی برای بیمار ایجاد کرده است او را به اورژانس ببرید تا تحت مراقبتهای فوری قرار گیرد. بیمار ممکن است رفتارهای غریب پیدا کرده باشد مثلاً موهای خود را نشوید یا ناخنهای خود را کوتاه نکند، اینگونه رفتارهای بیمار با مصرف دارو و استفاده از تشویق و ترغیب اصلاح خواهد شد.
برای پیشگیری از خودآزاری بیمار، مراقبتهای لازم بهعمل آورید و مراقب باشید تا وسایل خطرناک مثل چاقو با خود حمل نکند. یا دستکم وسایل اتاق او طوری انتخاب شود که امکان سوءاستفاده از آنها به قصد خودآزاری به حداقل برسد.
برای یک خواب بهتر در طول شب بهتر است بیمار از چرتزدنهای روزمره اجتناب کند، لذا داشتن برنامهای منظم، انجام کار بدنی، ورزش و پیادهروی، یک خستگی طبیعی در بیمار بهوجود میآورد که موجب بهبود خواب شبانه بیمار میگردد. نظم به او کمک میگند تا واقعیت را دوباره دریابد.
قبل از هر واقعه خاصی مثل نقل مکان به محلی جدید و یا ورود آدمهای تازه به جمع خانواده و فامیل، دربارهی آنها و هدفشان از آمدن به بیمار توضیح دهید. بیمار هرچه بتواند خود را بهعنوان وجودی مستقل درک کند و هرچه بیشتر بتواند احساس کنترل بر خود و محیط داشته باشد، زودتر خود را باز خواهد یافت.
مراقبتهای هیجانی و شناختی
بیمار ممکن است از احساسات خود آگاهی نداشته باشد و یا نتواند احساسات خود را اظهار کند و نیز ممکن است چنان برای او هراسانکننده باشد و یا نگران واکنش دیگران باشد که سعی کند احساسات خود را پنهان سازد یا به شکل غیرعادی بروز دهد.
بهمنظور برقراری ارتباط، میتوان در اتاق بیمار به کاری مشغول شد. مثلاً مجله خواند یا حتی در سکوت او شریک شد. یا درصورت تمایلش با او قدم زد، نماز خواند و یا بازی کرد. برای شروع صحبت با بیمار سعی کنید برحسب علائق و سلیقههای او و با طرح سؤالات غیرمستقیم که انتخاب موضوع صحبت را در اختیار او میگذارید عمل کنید. مثلاً اگر از بیمار بپرسید امروز ناهار خورشت بادمجان میخورید؟ یک سؤال مستقیم است و ممکن است جواب بدهد که شما چهکار به ناهار من دارید؟ که حکایت سوءظن بیمار میکند. اما اگر بگویید: «گفتید خورشت بادمجان را دوست دارید»، هم با او همدلی کردهاید و هم به علائق او احترام گذاشتهاید و هم موضوع ناهار را پیش کشیدهاید.
بیمار به کسی اعتماد خواهد کرد که صمیمیت او را امتحان کرده باشد، کسی که علیرغم رفتار عجیب و افکار غریب بیمار، برای او بهعنوان یک انسان آزرده احترام قائل است و در ابتدا برای درک بیمار به او نزدیک میشود. به هرحال بر اینکه بیمار، هیجانات خود را بیان کند، عجله به خرج ندهید. این کار را با حمایت از بیمار و ملایمت و در جهت کسب آرامش بیمار انجام دهید.
خشم و ترس دو حالت عاطفی شایع در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا میباشد که هرکدام بخشی از علایم بیماری را بهوجود میآورند. در و ضعیت ترس، انسان در استفاده از تواناییهای خود دچار اشکال میشود. راههای ابراز خشم و پرخاشگری ممکن است به شکل ضرب و جرح، حمله کردن، تخریب اموال، صدمه زدن به دیگران و یا خود تظاهر کند.
در این بیماری خشم و پرخاشگری مربوط به اختلال عصبی است. بیمار بهشدت احساس عدم امنیت میکند. این احساس، در او افکار و ادراکات غیرطبیعی ایجاد میکند. او همواره در این تصور است که علیه او توطئه میکنند. او را مسخره مینمایند و قصد کشتن و خیانت به او را دارند. گاهی صداهایی به گوشش میرسد که مثلاً به او میگویند «ما تو را میکشیم» «تو انسان پستی هستی و مستحق تنبیه میباشی» این ادراکات برای بیمار عین واقعیت است.
او به واقعی بودن این توهمات چنان اطمینان دارد که ما بهروشنی روز. انتظار میرود که بیمار نسبت به این پندارهای غیرواقعی و توهمات خود عکسالعمل نشان دهد، نقشه بکشد و چارهجویی کند، لذا برای رفع خطر تلاش میکند و از آنجایی که سیستم تفکر بیمار تا حدی پسرفت نموده و کودکانه میباشد، راههای بسیار ابتدایی برای خلاصی خود از این تنگناها پیدا میکند. مثلاً سعی میکند خود را از دیگران مخفی نماید، از مردم فاصله بگیرد تا به خیال خود در امان باشد و یا به افرادی که فکر میکند دشمن او هستند، حمله میکند.
تهاجم و پرخاشگری در بیمار نه از سر زورمندی و احساس قدرت، بلکه برای دفاع از خود میباشد. برانگیخته شدن خشم و رفتار پرخاشگرانه از سوی بیمار، بهدنبال هر عاملی که باعث احساس ناکامی در وی گردد، دیده میشود. تحقیر، توهین، سرزنش و پرخاشگری از ناحیه اطرافیان نسبت به بیمار از جمله عوامل مهمی هستند که خشم بیمار را برمیانگیزند.
اگر خشم و رفتارهای پرخاشگرانه به علت توهم یا هذیان باشد، بستری و درمان فوری وی ضروری است.
خانواده میتواند با پاسخ به پنج سؤال ذیل، شرایطی را که منجر به بروز، تشدید، تداوم و تقویت رفتارهای پرخاشگرانه میگردد را پیدا کرده و آنها را کنترل نماید:
⦁ چه موقع و یا چه مواقعی بیمار خشمگین میشود.
⦁ کجاها بیشتر بیمار پرخاشگر میشود.
⦁ در مواجهه با چه عامل درونی و بیرونی، بیمار پرخاشگر میشود.
⦁ چگونه عوامل فوق باعث تظاهر، تشدید و تداوم خشم بیمار میگردد.
⦁ چه عواملی پرخاشگر بیمار را تقویت میکند و یا موجب تداوم آن میگردد.
بهطور معمول بیماری که خشمگین است علایمی مانند بیقراری، لرزش، خشم و عصبانیت در چهره داشته، نگاههای غضبآلود، مشتهای گره کرده و غیره از خود نشان میدهد.
خانواده میتواند جدولی را تنظیم نماید که در آن شرایط و عوامل تشدیدکننده، تداومدهنده و تخفیفدهنده خشم بیمار ثبت گردد آنگاه با استفاده از جدول، با مشاوره روانپزشک و روانشناس و جلب همکاری بیمار قادر خواهد بود خشم بیمار را کنترل نماید.
⦁ درابتدا میبایست از نزدیک شدن به بیمار و دست زدن به او پرهیز کنیم، گاهی این رفتار موجب تحریک بیشتر بیمار میگردد و تحریک بدبینی به خشم او میافزاید.
⦁ پس از شناخت عوامل برانگیزانندهی خشم بیمار، بایستی سعی کرد احساسات او را درک نموده و به بیمار مجال داد تا حتیالامکان با صحبت، مشکل خود را بیان کند.
⦁ بهمنظور دستیابی به مورد مذکور، نشان دادن همدردی و اجازه ابراز عواطف بیمار کمککننده است. برای مثال به بیمار اظهار میداریم: «عصبانی بهنظر میرسید»، «چیزی شما را عصبانی کرده است»، «بهنظر میرسد که حالتان خوب نیست» این جملات به بیمار اجازه میدهد تا با صاحبت کردن خود را تخلیه کند و در عینحال تا حدی مشکلات خود را بشناسد.
⦁ با بیمار به شکی برخورد کنیم که نشان دهد او را به گرمی پذیرفتهایم. گویا به او حق میدهیم که از چیزی نگران باشد. مثلاً با گفتن جملاتی «من مایلم مشکل شما را گوش کنم» «نگران شما هستم» «حتماً اتفاق ناگواری شما را ناراحت کرده است»، به او نشان دهیم که بهعلت رفتار پرخاشگرانه مورد شماتت قرار نخواهد گرفت. از آنجایی که بیمار خشمگین چندان منطقی نمیاندیشد پس بهتر است زیاد حرف نزنیم و از جملات پیچیده و ادبی استفاده نکنیم.
⦁ کسانی که تحمل کمتری دارند بهتر است با بیمار روبهرو نشوند زیرا عصبانیت آنها شعله خشم بیمار را بیشتر میکند. تا حدامکان، کسانی که با او روبهرو شوند که بیشتر مورد اعتماد بیمار هستند.
⦁ در مواجهه با بیمار خشمگین نبایستی بهتنهایی درمقابل او قرار بگیریم و بهتر است چند نفر مراقب او باشند. در بسیاری موادر وقتی بیمار خود را درمقابل چند نفر ببیند ترجیح میدهد تسلیم میشود. گاهی بیماری شروع به صحبت و گریه میکند، در این مواقع بایستی اجازه داد بیمار احساسات خود را تخلیه کند.
⦁ درصورت بالا نبودن شدت پرخاشگری و خشونت و عدم کنترل وضعیت با رهنمودهای بالا به پلیس یا اورژانس تلفن بزنید و بگویید که برای درمان طبی و کنترل رفتار خشونتآمیز احتیاج به کمک آنها دارید.
⦁ درصورت تکرار زیاد رفتارهای پرخاشگرانه از بیماری که علایم توهم و هذیان وی کنترل شده است بهتر است موضوع با پزشک معالج درمیان گذاشته شود. برخی از داروهایی که در درمان بیماری بهکار میروند اثر ضدپرخاشگری دارند و میتواند تا حد زیادی این رفتارها را در بیمار کاهش داد.
برنامهریزی هدفدار برای بیمار
آنچه بیمار قادر به انجام خواهد بود به فاکتورهای چندی، ازجمله شدت علایم بیماری، انگیزه وی و تجارب قبل از بیماری او مرتبط است. لذا خانواده باید درمورد قابلیتهای بیمار واقعبین باشند آرزوها و خواستههای فرد مبتلا گاهی بازگوکننده استعدادها و تواناییهای قبلی او ا ست که اکنون بهعلت بیماری از دست رفتهاند.
اگر فرزند بیمارتان زمانی در دبیرستان در ورزش خاصی فعالیت میکرد و مایل است مجدداً آن را انجام دهد او را به زمین ورزش هدایت کنید تا موقعیتی دست دهد و اجازه دهید در حد توانایی خود آنجا به تمرین بپردازد. در هرحال بهتر است به اولین قدم کوچک برای رسدین به هدفهایشان فکر کند. هماکنون سعی کن برای یک هفته کامل هر روز صبح ساعت یازده از بستر خود برخیزد سپس به مطالعهی مطالب کوتاه در هفتهنامه مورد علاقهاش بپردازد.
در درجهی اول مرور بر تجارب و علائق بیمار به اتفاق خود او ضروری است تا اهداف بر مبنای آنها طرح شوند. سپس تواناییهای فعلی بیمار در زمینههای اساسی ارزشیابی شوند.
زمینههای عمده شامل موارد زیرند:
⦁ مهارتهای اساسی برای زندگی مستقل از جمله: توانایی انجام خرید، پخت و پز، نظافت، لباس پوشیدن، محاسبهی دخل و خرج و هزینهها و استفاده از وسایل نقلیه عمومی و تعیین اینکه در انجام او تا چه حد مستقل عمل میکند.
⦁ توانایی برقراری و تداوم ارتباط، مکالمه و تماس چهره به چهره با مخاطب.
⦁ مشخص کردن پایهی تحصیلی یا آموزش حرفهای: آیا بیمار تحصیلات دبیرستانی را به پایان رسانیده است؟ و یا عهدهدار شغلی بوده؟ اگر چنین است چه نوع شغلی و برای چهمدت آن را انجام داده است.
فردی با سطح فعالیت نسبتاً رضایتبخش میتوان لااقل در دو زمینه از موارد زیر نام برده فعالیت کند. علایمی که مرتباً فعالیتش را مختل کنند، ندارد. انگیزه و ابتکار از خود نشان میدهد تا بتواند در سطح بالاتر فعالیت کند.
⦁ سطح فعالیت او را در هرکدام از سه مورد مطرح شده در ابتدای این راهنما، تعیین کنید.
⦁ بر اینکه او در کدام زمینه قادر و مایل به پیشرفت است تصمیم بگیرید.
⦁ با قدمها بسیار کوچک او را به فعالیت در یک یا دو زمینه از فعالیتها تشویق کنید.
⦁ ابتدا فقط بر یک مورد متمرکز شوید و تا زمانی که او مهارت لازم را کسب نکرده و یا احیاناً از تکرار آن بسیار خشمگین و عصبی است، به قدم بعدی حرکت نکنید.
سطح فعالیت بیمار را در زمان قبل از بیماری مدنظر قرار دهید. بیمار احتمالاً به درجات بالاتر نخواهد رسید. به فرض اینکه بیمار در فاصلهی دو دورهی حاد بیماری بتواند در سطح نسبتاً رضایتبخشی عمل میکند و در طول زمان هم سطح فعالیتش پس نرفته باشد، احتمال دارد بتواند به سطح فعالیت قبل از بیماری خود برسد.
از انتظارات غیرواقعی خودداری کنید. بهعنوان مثال انتظار نداشته باشید
⦁ بهبودی سریعاً حاصل شود.
⦁ او حتماً به سطح فعالیت قبل از بیماری برسد.
⦁ عود علایم یا نیاز به بستری شدن در بیمارستان پیش نیاید.
فراموش نکنید که سطح فعالیت بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا میتواند سریعاً تغییر کند. باید آمادگی تطبیق سریع با آن و تنظیم اهداف و انتظارات بر مبنای سطح فعالیت فعلی را داشته باشید.
سازگاری خانواده با بیمار
الف) نقش خانواده
⦁ برای بیمار مراقبت و حمایت کافی را فراهم نمایید.
⦁ کمک کنید تا بیمار بیماری خود را بپذیرد. پذیرش بیماری ممکن است در اوایل باعث کمی افسردگی شود ولی باعث افزایش همکاری بیمار با درمان و نیز سازگاری بهتر وی با بیماری خودش خواهد شد.
⦁ به بیمار کمک کنید تا بداند که این بیماری با تحقیقات جدید روزبهروز بهتر درمان میشود و در حال حاضر با داشتن این بیماری میتوان زندگی بهتری از وضعیت فعلی داشت.
⦁ به بیمار کمک کنید تا تغییرات بیماری، علایم بیماری و داروهای مؤثر در شرایط مختلف را ثبت نماید. این یادداشتها در مدیریت بیمار نقش بسیار مؤثری دارند.
⦁ بیمار نیاز به برنامه روزانه و ساختاریافته دارد. تغییرات زیاد و غیرقابل پیشبینی در طول روز برای بیمار مضر است. بهتر است این برنامه شرایط زیر را داشته باشد:
الف) فعالیتهای روزانه در طول هفته روشن باشد و بهتر است نوشته شود.
ب) این برنامه تا حد امکان ساده باشد و ساعاتی را بیمار تنها باشد.
⦁ بر مصرف مرتب و منظم دارو توسط بیمار نظارت کنید ویزیت منظم توسط پزشک معالج بیمار را تنظیم کنید.
⦁ کمک کنید بیمار در فعالیتهای تفریحی، اجتماعی شرکت کند.
⦁در اجرای برنامههای بیمار ثابتقدم باشید، فضای خانه را آرام نگه دارید، صدای خود را در منزل بالا نبرید، آهسته صحبت کنید، شمرده گفتوگو کنید، از بهکار بردن جملات طولانی خودداری کنید، با بیمار درمورد اعتقاداتش هرچند اشتباه بحث نکنید.
⦁ رفتار مثبت با بیمار داشته باشید:
– بیمار را درمقابل رفتارهای مناسب و مثبت هرچند کوچک تشویق کنید.
– از او انتقاد نکنید.
– درصورت تمایل به اصلاح رفتار، بهتر است ابتدا برای تلاش انجام کاری او را تشویق نموده و سپس بگویید: «کی توان و فرصت انجام…………….. را داری».
⦁ برای پیشرفت بیمار اهداف واقعی و دستیافتنی باتوجه به نواقصی که بیماری به همراه داشته است، تعیین کنید. با بیمار برای رسیدن به اهداف همیاری کنید. به بیمار کمک کنید مهارتهایی که قبل از بیماری داشته است مجدداً بازیابی کند.
⦁ به کسب استقلال به بیمار کمک کنید. در انجام کارهای منزل، خرید کردن، انجام کارهای بیرون منزل و اگر بیمار توانایی و علاقه نشان میدهد او را تشویق کرده و میدان فعالیت را برای وی فرا هم کنید.
اگر فرصتهای شغلی مناسب فراهم میگردد از آن حمایت کنید. بهتر است انجام آنها سخت و دشوار نباشد، مدت آن در طول روز کوتاهتر از یک فرد سالم باشد. ایاب و ذهاب خیلی طولانی و استرسآور نباشد. در این صورت به بیمار کمک کنید تا زمان روزانه خود را تنظیم کند و حتی بهتر است آن را بنویسید:
– زمان بیدار شدن از خواب.
⦁ بهتر است بیمار روشهای کاهش فشار و استرس را فرا بگیرد. در این موارد با پزشک معالج خود صحبت کنید. این روشها عبارتند از:
⦁ آرامسازی تدریجی
⦁ منحرف کردن فکر
⦁ کنترل خشم
⦁ کنترل تعارض با دیگران
⦁ مهارت مدیریت وقت
⦁ به بیمار کمک کنید تا در فعالیتهای تفریحی و اجتماعی محل سکونت شما شرکت کند. در صورت نگرانی از بروز اتفاقات ناگوار بهتر است یکی دوبار اول را با بیمار همراهی کنید و نکات لازم را آموزش دهید. شرکت در این فعالیت به بازتوانی روانی بیمار، کاهش علایم منفی، ایجاد حس استقلال در بیمار، کاهش حس انزوا و افسردگی به بیمار کمک فراوانی میکند. بیمار یاد خواهد گرفت که تفاوت چندانی با دیگران ندارند.
⦁ به خود برسید. شما برای کمک، حمایت، همیاری با بیمار به انرژی جسمانی و روانی کافی نیاز دارید. برای این کار بهتر است:
⦁ ورزشی منظم داشته باشید.
⦁ برنامه تفریحی مناسب مانند دید و بازدید از دوستان و اقوام داشته باشید.
⦁ زمانی را در طول روز برای خود و علائق خود اختصاص دهید.
⦁ از سرزنش، تحقیر خود بپرهیزید. شما فرزند خود را بیمار نکردهاید.
⦁ رسیدگی و حمایت به بیمار مانع از آن نشود که به سایر فرزندان خود رسیدگی نکنید. مراقب باشید که نیاز دیگر اعضاء خانواده قربانی عضو بیمار نشود.
به همین دلیل بهتر است:
I) در رابطه با بیمار اهداف واقعی و فعالیت روزانه خود را تعریف کنید.
II) در طول روز در چه فعالیتهایی و چه مدت میتوانید در خدمت بیمار باشید.
III) نیاز سایر اعضاء خانواده و زمان مورد انتظار آنها در طول روز چهقدر است.
IV) در طول روز چه زمانی را به خود اختصاص خواهید داد.
V) در طول ماه و سال چه زمانی را برای بیمار، سایر اعضاء خانواده و خود اختصاص خواهید داد.
VI) فعالیت جمعی و اختصاصی بیمار و سایر اعضاء خانواده در طول هفته، ماه و سال کدام هستند.
ب) ترغیب بیمار برای مصرف دارو
وقتی کسی بیمار میشود معمولاً نگرانی لازم در فرد ایجاد میشود و با این نگرانی باعث میگردد که بیمار در پی دوران درمان خود برود تا بهبودی لازم حاصل گردد و او از بیماری و نگرانی رهایی یابد. اما فرد مبتلا به اسکیزوفرنیا از این تحولات درونی برای مقابله با بیماری مثتثنی است چرا؟
⦁ ماهیت بیماری به گونهای است که معمولاً فرد به وجود بیماری در خود پی نمیبرد و لذا نگرانی و انگیزه لازم برای درمان آن نیز پیدا نمیشود. این حالت بهخصوص در مرحله حاد بیماری بیشتر دیده میشود.
⦁ برخی از بیماران ممکن است فکر کنند که تجویز دارو بهعلت دسیسهای است که دیگران برای وی تدارک دیدهاند. این حالت بدبینی مانع از مصرف دارو میشود.
⦁ عوارض نامطلوب و ناخواسته داروها مانع از مصرف مرتب داروها میشوند.
⦁ داروهای متعددی برای بیمار تجویز شده که مصرف آنها نیاز به وقت و حوصله و مراقبت زیادی دارد که بیمار و خانواده توان کنترل تمام داروها را ندارند.
⦁ بیمار بهبودی مطلوبی را کسب کرده و در این صورت بیمار و حتی خانواده ممکن است ادامه مصرف آن را ضروری ندانند.
⦁ ممکن است برخی از علایم برای بیمار خوشایند باشند و بیمار عمداً تمایل به داشتن آنها داشته باشد مثلاً وجود توهمات شنوایی که حرفهای مطلوبی را به بیمار میگویند.
⦁ مصرف داروهای روانپزشکی القاء این نکته به بیمار است که «تو بیمار روانی هستی»، «تو عقل سالم نداری»، «تو با دیگران تفاوت داری»، «تو از حقوق اجتماعی محروم هستی» اینگونه القائات باعث میشود که بیمار داروها را قطع کرده و خود را از افکار آزاردهنده نجات دهد.
⦁ بر مصرف داروها توسط بیمار نظارت دقیق و نزدیک داشته باشید. این نظارت در ماههای اول پس از ترخیص از بیمارستان اهمیت فراوانی دارد.
⦁ برای ادامه مصرف داروها بیمار را با لحنی آرام و نوازش ترغیب کنید. او را تحریک نکرده نترسانید و عصبانی نشوید و یا تهدید نکنید.
⦁ از نظارت بر مصرف دارو خسته نشوید. میتوانید مسئولیت نظارت را میان سایر اعضاء خانواده و در روزهای متفاوت در طول هفته تقسیم کنید تا خسته نشوید.
⦁ شناخت درمانی و آموزش به بیمار در بیمارانی که مرحله حاد بیماری را سپری کردهاند میتواند به کم شدن افکار بدبینانه کمک کرده و بیمار ار به مصرف داروها ترغیب کند.
⦁ عوارض داروها را به پزشک بیمار گزارش دهید تا با تغییر مقدار دارو یا نوع دارو عوارض داروها را کم یا قطع نماید. بهتر است سایر اعضاء خانواده نام داروهای بیمار را بشناسند و با عوارض داروهای بسیار آشنایی کامل داشته باشند. این عوارض را حضوراً یا تلفنی به پزشک بیمار اطلاع دهید.
⦁ با ارائه گزارش مرتب علایم بیماری و عوارض داروها و رفتار بیمار در منزل و جامعه میتوان به پزشک بیمار کمک کرد تا از تجویز داروهای متعدد خودداری کرده و آنها را محدود کند.
⦁ گاهی بهعلت مقاوم بودن بیماری به درمان و یا در ماههای اول پس از ترخیص از بیمارستان ممکن است لازم باشد بیمار چند نوع دارو مصرف میکند. در این صورت برای ساده کردن مصرف داروها میتوانید روشهای مختلف بهکار ببرید:
الف) روی یک صفحه کاغذ روزهای هفته را بنویسید و آن را به صبح، ظهر، شب تقسیم کنید. نام داروها هر روز برحسب روز هفته از روی دستورالعمل این کاغذ تجویز نمایید.
ب) جعبههای دارویی در حال حاضر در داروخانهها بهفروش میرود. میتوان از آن برای تجویز داروها استفاده نمود.
⦁ در صورت مقاومت بیمار برای مصرف دارو میتوان با لحنی آرام عوارض بیماری، بستری مجدد در بیمارستان، علایم ناخوشایند بیماری، مسائل قانونی احتمالاً پیش آمده قبلی، اثرات مخرب و مضر در بیماری بر تحصیل و شغل بیمار و نیز روابط خانوادگی وی اشاره کرد. به او یادآوری کنید که ادامه مصرف دارو مانع از بروز این همه مشکل برای شما خواهد شد.
⦁ مصرف دارو را به یک عادت روزانه مثل عادت روزانه به غذا خوردن مبدل سازید و برای این کار به سایر افراد خانواده یا فامیل که مرتب بهدلایل روانی یا جسمانی دارو مصرف میکنند اشاره کنید.
⦁ از مخفیانه دادن دارو به بیمار بپرهیزید. این کار باعث استمرار عدم همکاری بیمار شده و اگر متوجه شود باعث افزایش افکار بدبینانه در او خواهد شد و عوارض خانوادگی بهجای خواهد گذاشت. از خود بپرسید تا کی میتوان دارو را مخفیانه به بیمار داد؟ آگاه کردن بیمار به بیماری و ترغیب او به مصرف دارو اوایل سخت است ولی پس از موفقیت، سالهای طولانی بدون اضطراب، بیمار داروی خود را مصرف خواهد کرد.
⦁ درصورت عدم تأثیر روشهای فوق در مصرف منظم دارو توسط بیمار، در این صورت با مشورت پزشک بیمار میتوان از داروهای تزریقی استفاده نمود. این داروها هفتهای یک بار تا ماهی یک بار میتوان تزریق کرد. پس از تزریق، دارو بهتدریج در خون آزاد شده و همواره در طول روز مقدار مؤثری از دارو در خون بیمار وجود دارد.