• کلینیک بستری و درمان بیماران اعصاب و روان مهر آفرین
  • 09122616932
  • 09122602410
لوگو مهرافرینلوگو مهرافرینلوگو مهرافرینلوگو مهرافرین
  • صفحه اصلی
  • خدمات کلینیک مهرآفرین
    • روانپزشکی
    • پزشکی
    • روانشناسی
    • تغذیه و مراقبت های غذایی
    • حرفه آموزی
    • خدمات ورزشی
    • کار درمانی
    • مدد کاری
    • نوروفیدبک
    • سایر خدمات
  • حوزه فعالیت های درمانی
    • درمان اختلالات دوقطبی
    • درمان اختلالات سایکوتیک
    • درمان اختلالات افسردگی
    • درمان اسکیزوفرنیا
    • درمان اختلالات اضطرابی
    • درمان اختلالات شخصیت
    • درمان اختلالات وسواس
    • درمان اختلالات تغذیه و خوردن
    • درمان اختلالات جنسی
    • درمان اختلالات خواب و بیداری
    • درمان اختلالات تجزیه ای
    • درمان اختلالات سانحه و استرس
    • درمان اختلالات عصبی شناختی
    • درمان اختلال های کنترل تکانه و سلوک
  • همکاران ما
  • گالری تصاویر
  • اخبار
  • درباره ما
  • تماس با ما
  • صفحه نخست
  • وبلاگ
  • حوزه فعالیت های درمانی
  • درمان اختلال های کنترل تکانه و سلوک

درمان اختلال های کنترل تکانه و سلوک

اختلالات ایذایی، کنترل تکانه و سلوک و درمان آن

اختلالات ایذایی، کنترل تکانه و سلوک و درمان آن

در این مقاله از وبسایت مهرآفرین به معرفی انواع اختلال های کنترل تکانه و سلوک و ایذایی و راه های درمان آن پرداخته شده است. با ما همراه باشید.
طبقه‌ی اختلالات ایذایی، کنترل تکانه و سلوک شامل پنج اختلال است که 2 اختلال با دوران کودکی مرتبط هستند:
1. اختلال نافرمانی مقابله‌ جویانه
2. اختلال سلوک که هردوی آن‌ها در بخش روان‌ پزشکی کودک این کتاب، به‌ترتیب بخش‌های d12/32 و e12/32 توضیح داده شده‌اند.

سه اختلال باقی‌مانده عبارت‌اند از:

اختلال انفجاری متناوب

جنون دزدی

و جنون آتش‌ افروزی که در ادامه این فصل تشریح خواهند شد.

مشخصه‌ تمامی این اختلالات، ناتوانی بیمار برای مقاومت دربرابر یک تکانه، سائق یا وسوسه شدید انجام رفتار به‌ خصوصی است که برای خود و یا دیگران زیان ‌بار است. بیمار پیش از انجام این رفتارها معمولاً دچار تنش و انگیختگی فزاینده‌ای می‌شود و گاهی (اما نه همیشه) این احساس تنش و انگیختگی با انتظار هوشیارانه لذت ‌آویخته است.
انجام و تکمیل عمل مزبور سبب ارضا و تسکین فوری می‌شود. اما بعداً و با فاصله‌ای متغیر پس از انجام عمل مزبور بیمار دچار ترکیبی از پشیمانی، احساس گناه، سرزنش خود و وحشت می‌شود.

این احساسات ممکن است ریشه در تعارضات مبهم ناخودآگاه یا ‌آگاهی از تأثیر عمل انجام شده بر روی دیگران (از جمله احتمال پیامدهای قانونی جدی در سندروم‌هایی نظیر جنون دزدی) داشته باشد. فرد به‌دلیل احساس شرم درمورد رفتارهای تکانشی مکررش، آن‌ها را مخفی می‌کند و این مخفی ‌کاری کم‌کم بر کل زندگی فرد سایه افکنده و اغلب سبب به تعویق افتادن درمان می‌شود.

سبب‌شناسی یا شناخت علل بیماری اختلال های کنترل تکانه

علل اختلال های کنترل تکانه معلوم نیست، ولی به‌نظر می ‌رسد عوامل سایکودینامیک (روان‌پویی)، زیستی و روانی- اجتماعی در پیدایش آن‌ها نقش دارند. برخی از این اختلالات ممکن است مکانیسم‌های عصبی- زیستی زمینه‌ای مشترکی داشته باشند. خستگی، تحریک مداوم و آسیب روانی، مقاومت فرد را جهت کنترل تکانه ‌ها کاهش می‌دهد.

عوامل روان‌ پویشی در اختلال های کنترل تکانه

کنترل تکانه عبارت است از تمایل به انجام عملی به ‌منظور کاهش تنش فزاینده‌ای در نتیجه اوج‌‌گیری سائق‌های غریزی یا کاهش دفاع‌های ایگو درمقابل سائق‌ها ایجاد می‌شود.
وجه مشترک اختلالات تکانه، تلاش برای میان ‌بر زدن تجربه علائم ناتوا‌ن‌کننده یا عواطف دردناک از طریق عمل روی محیط است.

«اوگست ایکهورن» در کار خود با نوجوانان بزهکار، به این نتیجه رسید که رفتار تکانشی مربوط به فرامن (سوپرایگوی) ضعیف و ساختمان ضعیف ایگو همراه با آسیب‌دیدگی روانی ناشی از محرومیت دوران کودکی است.
«اتو فنیکل» رفتار تکانشی را به تلاش فرد برای غلبه بر اضطراب‌، احساس گناه، افسردگی و سایر عواطف دردناک از طریق عمل ربط داد. او تصور می‌کرد این اعمال دفاعی در مقابل خطر درونی است و نوعی ارضاء تحریف‌ شده پرخاشگری یا جنسی به وجود می آورد.

از دید ناظرین رفتارهای تکانشی ممکن است غیر منطقی و آزمندانه به‌نظر برسند، اما ممکن است تلاشی برای رهایی از درد باشند.

«هاینتس کوهوت» بسیاری از انواع مشکلات کنترل تکانه- از جمله قماربازی، جنون دزدی، و رفتارهای پارافیلیک- را به احساس ناقص از خویشتن مربوط می‌دانست.
او مشاهده کرد که وقتی بیماران در روابط مهم خود، از دیگران واکنش‌های تأییدکننده و اعتبار بخشی را که در پی ‌آن هستند دریافت نکنند، خویشتن آن‌ها در هم شکسته و چندپاره می‌شود. بیمار برای مقابله با این چندپارگی و کسب مجدد حس تمامیت و انسجام خویشتن‌، ممکن است به رفتارهای تکانشی دست زند که برای دیگران خودویرانگر به‌نظر می‌رسد.

فرمول‌بندی کوهوت از پاره‌ای جهات به دیدگاه «دونالد وینیکات» شبیه است که معتقد است رفتار تکانشی و انحرافی در کودکان راهی است که از طریق آن کودک می‌کوشد روابط اولیه با مادر را مجدداً به‌دست آورد.

وینیکات این رفتار را امیدوارانه می‌دانست زیرا کودک در جست‌وجوی تأیید و محبت مادر است و کوشش برای جلب محبت او را رها نمی‌کند.

بیماران می‌کوشند اضطراب، احساس گناه، افسردگی و سایر عواطف دردناک را از طریق عمل مهارکننده، ولی چنین اعمالی که به هدف تسکین این احساسات انجام می‌شوند به‌ندرت موفقیت‌آمیز هستند.

عوامل روانی- اجتماعی در اختلال های کنترل تکانه

عوامل روانی- اجتماعی که در ایجاد اختلال های کنترل تکانه دخیل دانسته شده‌اند با حوادث دوران کودکی ارتباط دارند. کودک در حال رشد ممکن است الگوهای غلطی برای همانندسازی داشته باشد، مثل والدینی که خود در کنترل تکانه‌هایشان مشکل دارند. سایر عوامل روانی- اجتماعی مرتبط با این اختلالات عبارت‌اند از مواجهه با خشونت خانگی، سوءمصرف الکل‌، بی‌بندوباری جنسی و رفتارهای ضداجتماعی.

عوامل زیستی و اختلال های کنترل تکانه

بسیاری از محققین در اختلال های کنترل تکانه روی عوامل عضوی احتمالی تأکید کرده‌اند، به‌خصوص درمورد بیمارانی که رفتار خشن ‌آشکاری دارند. آزمایشات نشان داده است که مناطق خاصلی از مغز مانند ‌دستگاه لیمبیک با فعالیت خشن و تکانشی ارتباط دارند و نواحی دیگری از مغز نیز با مهار این‌گونه فعالیت‌ها مربوط است.

بین سطوح پایین 5- هیدروکسی ایندول استیک اسید (5-HIAA) در مایع نخاع مغزی و پرخاشگری تکانشی ارتباطی یافت شده است.
برخی هورمون ‌ها، به‌خصوص تستوسترون نیز با رفتار خشن و پرخاشگرانه ارتباط دارند. برخی گزارش‌های حاکی از ارتباطی بین صرع لوب گیج‌گاهی و برخی رفتارهای خشن تکانشی است و نیز نشان می ‌دهد که در بیمارانی که سابقه ضربه مغزی دارند بین رفتار پرخاشگرانه و افزایش تعداد مراجعه به مراکز اورژانس و سایر عوامل پیشاند عضوی احتمالی رابطه‌ای وجود دارد.
در برخی گروه‌هایی که رفتار خنثی ندارند، میزان برتری نامتمایز مخ بالاست.

قرائن قابل ‌توجهی وجود دارد که نشان می‌دهد دستگاه ناقل عصبی سروتونین علائم مشهود در اختلال های کنترل تکانه است.

در کسانی که اقدام به خودکشی کرده‌اند میزان 5-HAA در مایع مغزی نخاعی و ساقه‌ی مغز کاهش و مکان‌های اتصال سروتونین افزایش یافته است. دستگاه‌های دوپامینرژیک و نورآدرنرژیک نیز در پیدایش رفتارهای تکانشی مطرح شده است.

در کودکانی که مبتلا به اختلال کم‌ توجهی- بیش‌فعالی تشخیص داده می‌شوند، علائم اختلال های کنترل تکانه ممکن است تا بزرگسالی ادامه یابد.

نقص عقلی اولیه یا اکتسابی، صرع و حتی سندروم‌های قابل برگشت مغزی را از مدت‌ها قبل در مختل شدن کنترل تکانه دخیل دانسته‌اند.

اختلال های کنترل تکانه و اختلال انفجاری متناوب

اختلال انفجاری متناوب به‌صورت دوره‌ های مجزای فقدان کنترل تکانه‌های پرخاشگرانه بروز می‌کند. این دوره‌ ها ممکن است با حملات جدی به دیگران یا تخریب اموال همراه باشد. میزان پرخاشگری ابراز شده با هر عامل استرس‌زایی که ممکن است در برانگیختن دوره‌ ها مؤثر بوده باشد کاملاً نامتناسب است. علائمی که بیمار ممکن است آن‌ها را به‌صورت دوره یا حمله توصیف کند ظرف چند دقیقه یا چند ساعت بروز می کنند و صرف‌نظر از طول مدت آن‌ها خود به ‌خود و به ‌سرعت از بین می‌روند.

بیمار پس از هر دوره معمولاً دچار تأسف واقعی می‌شود یا خویشتن را ملامت می‌کند و در فواصل بین دوره ها علائم پرخاشگری یا رفتار تکانشی فراگیر وجود ندارد. اگر فقدان کنترل یا اسکیزوفرنی، اختلال شخصیت مرزی و یا ضداجتماعی، اختلال کم‌توجهی- بیش‌فعالی، اختلال رفتاری یا مسمومیت مواد قابل توجیه باشد نباید تشخیص اختلال انفجاری متناوب گذاشته شود.

اصطلاح شخصیت صرعی برای توصیف کیفیت صرع‌گونه‌ی حملات مشخص که با رفتار معمول بیمار هماهنگی ندارد و نیز اشاره به احتمال یک فرآیند عضوی (مانند صدمات دستگاه عصبی مرکزی) به‌کار رفته است. چندین خصوصیت مرتبط به هم وجود دارد که احتمال وجود یک حالت شبه ‌صرعی را مطرح می‌کند. این حالات عبارت‌ اند از: وجود پیش‌درآمد (aura)، تغییرات هوشیاری و شناخت مشابه حالت پس از تشنج از جمله فراموشی نسبی با لکه‌ای، حساسیت بیش از حد به محرک‌های نوری، شنوایی یا صوتی.

همه‌گیرشناسی اختلال انفجاری متناوب

گزارشات مربوط به اختلال انفجاری متناوب اندک است‌، ولی به‌نظر می‌رسد در مردان شایع‌تر از زنان است. چنین مردهایی ممکن است از مؤسسات تأدیبی سردرآورند و زن‌های مبتلا معمولاً در مؤسسات روان‌ پزشکی دیده می‌شوند. در یک مطالعه تقریباً 2 درصد پذیرش‌های بخش خدمات روان‌پزشکی یک بیمارستان دانشگاهی مربوط به اختلال انفجاری متناوب گزارش شده‌اند و 80 درصد آن‌ها مرد بوده است.
شواهد حاکی از آن است که اختلال انفجاری متناوب در بستگان زیستی درجه اول افراد مبتلا شایع‌ تر از جمعیت کلی است، البته عامل ژنتیک به ‌تنهایی این اختلال را توجیه نمی‌کند و ممکن است عوامل دیگری نیز در این امر دخیل باشند.

بیماری‌های همراه (هم ‌ابتلایی) در اختلال انفجاری متناوب

در بیماران مبتلا به اختلال انفجاری متناوب میزان بالایی از آتش ‌افروزی گزارش شده است. سایر اختلال های کنترل تکانه، مصرف مواد و اختلالات خلق، اضطراب و خوردن نیز مانند اختلال انفجاری متناوب ارتباط دارند.

سبب‌شناسی اختلال انفجاری متناوب

عوامل روان‌پویشی در اختلال انفجاری متناوب

روان‌کاوان برآنند که حملات انفجاری به‌عنوان دفاعی دربرابر رویدادهای آسیب‌رسان خودشیفتگی عمل می‌کنند. انفجارهای خشم وسیله‌ای برای حفظ فاصله بین فردی و حفاظت از هرگونه آسیب بیشتر به خودشیفتگی هستند.

عوامل روانی- اجتماعی

معمولاً بیماران مبتلا به این اختلال مردان عظیم ‌الجثه ولی وابسته‌ای هستند که حس مردانگی آن‌ها ضعیف است. اغلب پیش از شروع دوره‌ی خشونت جسمانی فرد احساس می‌کند موجود بی‌فایده‌ای است، از لحاظ جنسی ناتوان است و قادر به تغییر محیط نیست. پس از دوره خشونت اغلب فرد دچار اضطراب، احساس گناه و افسردگی شدید می‌شود.
محیط نامساعد دوران کودکی مملو از وابستگی به الکل، دعوا و کتک‌کاری و تهدید زندگی در غالب این بیماران وجود دارد.

عوامل زمینه‌ ساز در دوران نوزادی و کودکی عبارت است از:
صدمات زایمانی
تشنج دوران کودکی
ضربه‌ی مغزی
آنسفالیت
اختلالات مختصر مغزی و بیش‌فعالی.

پژوهشگرانی که رفتار انفجاری دوره‌ای را ناشی از عوامل روانی می‌دانند روی تصاویر والدین مهاجم به‌ عنوان نماد هدف خشونت تأکید می‌ورزند. ناکامی‌های اولیه، تجربه‌ی ظلم و ستم و خصومت از عوامل مستعدکننده معرفی شده‌اند. موقعیت‌هایی که به‌صورت مستقیم یا نمادین نمایانگر محرومیت اولیه هستند (مثلاً افرادی که به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم تصاویر والد ناکام ‌کننده را در ذهن بیمار زنده می‌کنند) هدف خصومت ویرانگر قرار می‌گیرند.

عوامل زیستی در اختلال انفجاری متناوب

برخی محققین پیشنهاد کرده ‌اند که اختلالات فیزیولوژی مغز، به ‌خصوص در دستگاه لیمبیک، در اکثر موارد حملات خشونت نقش دارند. شواهد قانع‌ کننده‌ ای وجود دارد که نشان می‌دهد نورون ‌های سروتونرژیک میانجی مهار رفتاری هستند.
کاهش انتقال سروتونرژیک که در نتیجه مهار ساخت سروتونین یا مقابله با آثار آن ایجاد می‌شود سبب کاهش اثر تنبیه به‌عنوان عامل بازدارنده رفتار می‌شود. بازگرداندن فعالیت سروتونین با تجویز پیش ‌سازهای سروتونین نظیر –L تریپتوفان یا داروهای افزایش ‌دهنده ‌ی میزان سروتونین سیناپسی سبب برگشت اثر رفتاری تنبیه می‌شود.

به‌ نظر می‌رسد که بازگرداندن فعالیت سروتونرژیک به‌وسیله‌ تجویز –L تریپتوفان یا داروهای افزایش ‌دهنده ‌ی سطح سیناپسی سروتونرژیک، تمایل به کنترل حملات خشونت را به حالت طبیعی بازمی‌گرداند. سطوح پایین 5-HIAA در مایع مغزی- نخاعی به پرخاشگری تکانشی ربط داده شده است. غلظت بالای تستوسترون در ‌CSF با حالت پرخاشگری و خشونت بین فردی در مردان ربط داده شده است. مشخص شده که داروهای آنتی ‌اندروژن سبب کاهش پرخاشگری می‌شوند.

عوامل خانوادگی و ژنتیکی در اختلال انفجاری متناوب

در بستگان درجه اول افراد مبتلا به اختلال انفجاری متناوب به میزان بالاتری از اختلال های کنترل تکانه، اختلالات افسردگی و اختلالات مصرف مواد مشاهده می‌شود. بستگان زیستی افراد مبتلا به این اختلال در مقایسه با جمعیت عمومی به احتمال بیشتری سابقه قشقرق یا حملات انفجاری دارند.

تشخیص و خصوصیات بالینی اختلال انفجاری متناوب

تشخیص اختلال انفجاری متناوب را وقتی باید گذاشت که شرح حال بیمار نشان ‌دهنده چندین دوره فقدان کنترل همراه با حملات پرخاشگری باشد یک دوره واحد برای تشخیص‌ گذاری کافی نیست. سوابق بیمار نوعاً نشان می‌دهد که دوران کودکی در جوی از اعتیاد به الکل، خشونت و بی‌ثباتی هیجانی سپری شده است.

سوابق کاری بیماران ضعیف است و اغلب اظهار می‌کنند شغل‌ شان را از دست داده ‌اند و دچار مشکلات زناشویی و درگیری با قانون هستند. اکثر بیماران قبلاً در جست‌وجوی کمک روان ‌پزشکی برآمده‌اند ولی بی‌فایده بوده است.

اضطراب، احساس گناه، افسردگی معمولاً پس از حملات انفجاری رخ می‌دهند، ولی همیشه این‌گونه نیست. معاینه عصبی نشان دهنده علائم عصبی خفیف نظیر دوسوگرایی چپ- راست و وارونگی ادراکی است. یافته‌های الکتروانسفالوگرافی اغلب طبیعی بوده یا نشانگر تغییرات غیراختصاصی است.

مثالی از اختلال انفجاری متناوب

یک دلال 36 ساله معاملات ملکی برای رفع مشکل خشم و عصبانیتش مراجعه کرد. او در کارش کاملاً باکفایت بود، ولی وقتی مشتری‌هایش نمی‌توانستند تصمیم قطعی بگیرند بیش از حد عصبانی می‌شد و به همین دلیل بسیاری از آن‌ها را از دست داده بود. چند بار اقدام به فحاشی کرده بود که درنتیجه مشتری‌ هایش او را ترک کرده بودند. پرخاشگری تکانشی او باعث شده بود که رابطه‌اش با چند نفر قطع شود، چون در ضمن فوران‌های ناگهانی عصبانیت به چند نفر از دوست دخترهایش تهمت ‌های توهین‌ آمیزی زده بود. این حالت‌ها مکرراً و بدون هیچ مشکل یا تعارض آشکاری رخ می‌دادند. چندین بار به قدری دچار خشم غیرقابل کنترل شده بود که اشیای اتاق، ازجمله کتاب‌ها، میز تحریر، و محتویات یخچال را به اطراف پرت کرده بود. در فاصله بین این حملات، او فردی مهربان و دوست‌داشتنی بود که دوستان زیادی داشت. از نوشیدن مشروبات الکلی در تعطیلات آخر هفته لذت می‌برد و قبلاً دوبار به ‌دلیل رانندگی در حین مستی دستگیر شده بود. در یکی از این موارد با افسر پلیس درگیری لفظی پیدا کرده بود. سابقاً در دانشگاه کوکائین و ماری‌جوانا را امتحان کرده بود.

در معاینه وضعیت روانی، بیمار به‌طور کلی همکاری خوبی داشت. با این حال وقتی درباره عصبانیتش از او سؤال می‌شد به سرعت حالت دفاعی به خود می‌گرفت و خیلی زود احساس می‌کرد که مصاحبه‌ گر به‌خاطر رفتارهای گذشته‌اش او را متهم می‌کند و مقصر می‌شمارد. سابقه‌ی طبی مهمی نداشت و نشانه‌ای از مشکلات عصبی در او دیده نمی‌شد. قبل از این‌، هرگز تحت درمان روان‌پزشکی قرار نگرفته بود. هیچ دارویی استفاده نمی‌کرد و هرگونه علامت اختلال خلقی یا سایر فعالیت‌های ضداجتماعی را ‌انکار می‌نمود.

درمان این بیماری با استفاده از کاربامازپین (tegretol) و ترکیبی از روان‌درمانی حمایتی و شناختی- رفتاری انجام شد. وقتی این بیمار از علائم اولیه‌ای که مقدمه از دست دادن کنترل بودند آگاه شد، فوران‌های عصبانیتش بهبود پیدا کرد. او یاد گرفت که چگونه هنگام مواجهه با این علائم هشداردهنده، با استفاده از فنون خاصی از رویارویی با دیگران اجتناب کند.

یافته‌های فیزیکی و بررسی‌های آزمایشگاهی در اختلال انفجاری متناوب

در افراد مبتلا به این اختلال میزان بروز یافته‌ های زیر بالاتر از معمول است:
نشانه‌های عصبی خفیف (مثل عدم تقارن رفلکس‌ها)
یافته‌های غیراختصاصی EEG
نتایج غیر طبیعی آزمون‌های عصبی- روان‌شناختی (مثل اشکال در برعکس نوشتن حروف)
و استعداد بروز حوادث.
آزمایشات شیمیایی خون (آ‌زمون‌ های عملکرد کبد و تیروئید، گلوکز ناشتای خون، الکترولیت‌ها)، تجزیه ادرار (شامل سم‌شناسی ادرار‌) و ‌آزمایش‌های سرولوژی سیفیلیس، به کنار گذاشتن سایر علل پرخاشگری کمک می‌کنند. تصویربرداری با طنین مغناطیسی (MRI) می‌تواند به ‌آشکار ساختن تغییرات قشر جلوپیشانی که با فقدان کنترل تکانه ارتباط دارند کمک کند.

تشخیص افتراقی

تشخیص اختلال انفجاری متناوب به عنوان یکی از اختلال های کنترل تکانه را فقط زمانی می‌توان گذاشت که اختلالات همراه با فقدان گاه‌ به‌ گاه کنترل تکانه‌ های پرخاشگرانه رد شده باشد.
این اختلالات عبارت‌اند از:
اختلالات روان‌پریشی‌
تغییر شخصیت ناشی از بیماری طبی عمومی‌
اختلال شخصیت ضداجتماعی یا مرزی‌
مسمومیت مواد (مثل الکل، باربیتورات‌ها، توهم‌زاها، و آمفتامین‌ها)
صرع
تومورهای مغزی‌
بیماری‌های دژنراتیو (اضمحلالی)
و اختلالات اندوکرین.

در اختلالات سلوک یا اختلال های کنترل تکانه الگوی رفتاری تکراری و مقاومی وجود دارد که آن را از کیفیت دوره ‌ای اختلال انفجاری متناوب متمایز می‌کند.

تفاوت اختلال انفجاری متناوب با اختلالات شخصیت مرزی و ضداجتماعی در این است که در اختلالات، شخصیت پرخاشگری و رفتار تکانشی جزئی از منش بیمار است و به همین دلیل در بین حملات نیز وجود دارد.

در اسکیزوفرنی کاتاتونیک و پارانوئید بیماران در واکنش به هذیان‌ ها و توهمات خود دست به رفتار خشونت‌آمیز می‌زنند و واقعیت‌سنجی آن‌ها شدیداً مختل است.

بیماران ستیزه‌جویی مبتلا به مانیا ممکن است به‌طور ناگهانی رفتارهای پرخاشگرانه نشان دهند، ولی عموماً معاینه وضعیت روانی و تظاهرات بالینی، تشخیص اصلی را مشخص می‌کند.

آموک (amoke) حمله‌ای از رفتار حاد خشونت‌آمیز است که شخص آن را به‌خاطر نمی‌آورد. آموک معمولاً در ‌آسیای جنوب شرقی دیده می‌شود، ولی در شمال آمریکا نیز گزارش شده است. وجه تمایز ‌آموک از اختلال انفجاری متناوب‌، منفرد بودن حمله آن و داشتن خصوصیات بارز تجزیه‌ای است.

سیر و پیش‌آگهی اختلال انفجاری متناوب

اختلال انفجاری متناوب ممکن است در هر سنی شروع شود، ولی معمولاً در اواخر نوجوانی تا اوایل بزرگسالی ظاهر می‌شود. شروع ‌آن ممکن است ناگهانی یا بی ‌سروصدا باشد و سیر آن دوره ‌ای یا مزمن است. در اکثر موارد شدت اختلال با شروع میان ‌سالی فروکش می‌کند، ولی افزایش اختلال عضوی ممکن است سبب بروز حمله‌های بیشتر و شدیدتر گردد.

درمان اختلال انفجاری متناوب یکی از اختلال های کنترل تکانه

رویکرد مرکب دارو درمانی و روان ‌درمانی احتمال موفقیت بیشتری دارد. ولی روان‌درمانی ‌های بیماران مبتلا به اختلال انفجاری متناوب دشوار است. چون ممکن است حمله‌های خشم به آن‌ها دست دهد. درمانگران ممکن است مشکلاتی در مورد انتقال متقابل و حدسازی پیدا کنند.

گروه‌ درمانی ممکن است فوایدی داشته باشد، همین‌طور خانواده‌ درمانی نیز به‌خصوص در مواردی که بیمار نوجوانان یا جوان است مفید است.

یکی از اهداف درمان وادار کردن بیمار به تشخیص و بر زبان آوردن افکار یا احساساتی است که قبل از حملات انفجاری ایجاد می‌شوند، تا به این ترتیب از کنش‌نمایی و عمل به این افکار و احساسات جلوگیری شود.

داروهای ضدتشنج مدت‌ها برای درمان این بیماران به‌کار رفته است که نتایج متفاوتی به ‌بار ‌آورده است. گزارشاتی وجود دارد که نشان می ‌دهد لیتیوم (eskalith) در کاستن از رفتار پرخاشگرانه مفید بوده است و کاربامازپین، والپروات (depakene) یا دی‌والپروئکس (depakote) و فنی توئین (dilamtin) نیز مفید گزارش شده است.

برخی بالینگران نیز از سایر داروهای ضدتشنج استفاده کرده‌اند (مثل گاباپنتین [neurontin]).

گاهی از بنزودیازپین‌ها استفاده می‌شود ولی گزارش شده است که در برخی موارد واکنش‌های متناقضی ایجاد کرده و سبب از بین رفتن کنترل می‌گردند.

داروهای ضدروان‌پریشی (مثل فنوتیازین‌ها و آنتاگونیست‌های توأم سروتونین و دوپامین) و داروهای سه حلقه‌ای در برخی موارد مؤثر بوده‌اند، ولی می‌توانند در افتراق این اختلال از اسکیزوفرنی یا اختلالات خلقی بالینگر را به اشتباه بیاندازند.

وقتی احتمال فعالیت شبه ‌تشنجی تحت قشری وجود دارد، داروهایی که آستانه تشنج را پایین می‌آورند می‌توانند وضعیت بیمار را وخیم‌‌تر کنند. مهارکننده‌های انتخابی بازجذب سروتونین (SSRIs)‌، ترازودون (desyrel)، و بوسپیرون (BuSpar) در کاهش تکانشگری و پرخاشگری مفیدند.

پروپرانولول (inderal) و سایر آنتاگونیست‌ های گیرنده بتا- آدرنرژیک و مهارکننده‌های کانال کلسیم نیز در برخی موارد مؤثر بوده‌اند.

در برخی از جراحان اعصاب، درمان‌های جراحی را برای موارد خشونت و پرخاشگری مقاوم به درمان انجام داده‌اند، ولی مدرکی دال بر مؤثر بودن این درمان در دست نیست.

اختلال های کنترل تکانه و جنون دزدی

خصوصیت اصلی جنون دزدی (kleptomania) ناتوانی مکرر برای مقاومت در مقابل تکانه‌های دزدی اشیایی است که برای مصرف شخصی ضرورتی ندارند یا ارزش مادی خاصی ندارند.
اشیاء دزدیده شده اغلب دور انداخته می‌شوند و یا به‌طور پنهانی بازگردانده می‌شوند و یا در خفا پنهان و نگهداری می‌شوند. بیماران مبتلا به جنون دزدی معمولاً توانایی خرید اشیایی که به‌طور تکانشی می‌زدند را دارند.

در جنون دزدی مانند سایر اختلال های کنترل تکانه، شخص قبل از ارتکاب عمل تنش قابل ملاحظه‌ای دارد و پس از انجام آن احساس رضایت و کاهش تنش می‌کند و ممکن است با احساس گناه، پشیمانی و یا افسردگی همراه باشد یا نباشد.

دزدی برنامه‌ریزی نشده بود و شخص کسی را در آن درگیر نمی‌کند. هرچند سرقت‌ها در مواردی که احتمال دستگیری فوری وجود دارد روی نمی‌دهند ولی مبتلایان به جنون دزدی همیشه به احتمال گرفتار شدن خود نمی ‌اندیشند حتی اگر دستگیری‌های مکرر منجر به رنج و تحقیر شود. این افراد ممکن است پس از انجام دزدی دچار اضطراب یا گناه شوند ولی احساس خشم یا انتقام نمی‌کنند. به‌علاوه وقتی شیء دزدیده شده هدف باشد تشخیص جنون دزدی گذاشته نمی‌شود. در جنون دزدی نفس دزدی هدف است.

همه‌گیرشناسی در اختلال جنون دزدی

شیوع جنون دزدی مشخص نیست اما حدود 6/0 درصد برآورد می‌شود. بین 8/3 تا 24 درصد افرادی که به‌دلیل دزدی از مغازه‌ها دستگیر می‌شوند دچار این اختلال هستند. گزارش‌هایی وجود دارد که این اختلال در کمتر از 5 درصد دزدان مغازه‌ها وجود دارد. در نمونه‌های بالینی نسبت مرد- به- زن 1 به 3 است.

بیماری‌های همراه (هم ابتلایی) در اختلال جنون دزدی

گفته می‌شود میزان هم ابتلایی طول عمر اختلالات خلقی عمده (معمولاً اما نه منحصراً اختلالات افسردگی) و انواع اختلالات اضطرابی در بیماران دچار جنون دزدی بالا است. اختلالات همراه همچنین شامل اختلالاتی نظیر قماربازی بیمارگون و خرید وسواسی‌، اختلالات خودرن و اختلالات مصرف مواد (به‌خصوص الکلیسم) هستند.

سبب‌شناسی در اختلال جنون دزدی به عنوان یکی دیگر از اختلال های کنترل تکانه

عوامل روانی- اجتماعی در اختلال جنون دزدی

علائم جنون دزدی معمولاً در مواقع استرس عمده- مثل فقدان عزیزان، جدایی و پایان روابط با اهمیت- ظاهر می‌شود. برخی مؤلفین روان‌کاوی روی ابزار تکانه‌ های پرخاشگری در جنون دزدی تأکید کرده‌اند، برخی نیز جنبه‌های لیپیدویی را مطرح کرده‌اند.

آ‌ن‌هایی که روی نمادگری تأکید می‌کنند، معتقدند نفس عمل، شیء دزدیده شده و قربانی عمل دزدی معانی خاصی دارند.

مؤلفین روان‌کاوی روی دزدی از سوی کودکان و نوجوانان تأکید دارند. آنا فروید خاطرنشان کرد که نخستین دزدی‌ها از کیف مادر نشان می‌دهد که دزدی ریشه در وحدت اولیه با مادر دارد.

کارل آ‌براهام روی احساس محوری فراموش ‌شدگی، آزردگی یا ناخواسته بودن تأکید کرده است. یکی از فرضیه‌پردازان در برون‌ریزی مزمن کودکان هفت طبقه دزدی را بیان کرده است:
1. به‌عنوان وسیله‌ای برای بازگرداندن روابط از دست رفته مادر- کودک
2. به‌عنوان عملی پرخاشگرانه
3. به‌عنوان دفاعی دربرابر ترس از صدمه دیدن (شاید جست‌وجویی برای یافتن احلیل (penis) در دخترها و محافظتی درمقابل اضطراب اختگی در پسرها)
4. به‌عنوان وسیله‌ای برای مجازات شدن
5. به‌عنوان وسیله‌ای برای ترمیم یا افزودن عزت نفس
6. به‌عنوان واکنشی درمقابل اسرار خانواده یا در ارتباط با آن
7. به‌عنوان تحریک (Lust Angst) و جانشینی برای آن
یک یا چند طبقه از این طبقات ممکن است درمورد جنون دزدی بالغین نیز کاربرد داشته باشد.

عوامل زیستی در اختلال جنون دزدی

بیماری‌های مغزی و کم‌توانی ذهنی با جنون دزدی ارتباط دارند، همچنان‌که با سایر اختلال های کنترل تکانه نیز مربوط هستند. نشانه‌های عصبی موضعی، ‌آتروفی قشری و بزرگ شدن بطن‌های جانبی در بیماران یافت شده است. اختلالات متابولیس مونوآمین، به‌خصوص سروتونین، مطرح شده است.

عوامل خانوادگی و ژنتیکی در جنون دزدی

در یک مطالعه 7 درصد بستگان درجه اول این بیماران به اختلال وسواسی- جبری مبتلا بودند. به‌علاوه، میزان بالاتری از اختلالات خلق در اعضای خانواده این بیماران گزارش شده است.

تشخیص و خصوصیات بالینی در جنون دزدی

خصوصیت اصلی جنون دزدی عبارت است از میل یا تکانه راجعه، مزاحم و غیر قابل مقاومت برای دزدیدن اشیاء غیرضروری.

بیماران مبتلا به جنون دزدی ممکن است نگران دستگیری احتمالی یا قطعی خود باشند و نیز ممکن است علائم افسردگی و اضطراب را نشان دهند. این بیماران درمورد رفتارشان احساس گناه و شرم می‌کنند.

‌آن‌ها اغلب در روابط بین فردی خود دچار مشکلات جدی هستند و معمولاً، اما نه همیشه، علائم اختلال شخصیت را بروز می‌دهند. در یک مطالعه که بر روی بیماران مبتلا به جنون دزدی انجام شده بود، فراوانی دفعات دزدی کمتر از 1 تا 120 مورد در ماه متفاوت بود. اکثر بیماران مبتلا به جنون دزدی از خرده ‌فروشی‌ ها اقدام به دزدی می‌کنند، ولی ممکن است از اشیاء اعضای خانواده خود نیز بدزدند.

مثالی از اختلال جنون دزدی

جین زن 42 ساله مجرد و مدیر موفقی بود و در خانواده ثروتمندی بزرگ شده بود. او خود را خریدار قهاری توصیف می‌کرد و همواره می‌توانست هر لباس گران‌قیمتی که دوست داشت خریداری کند. از دوران کالج خریدهای قانونی او با کاهش رفتن کرست‌ها و شورت‌های ارزان‌قیمت در مغازه‌های ارزان همراه شده بود. او اقلام دزدیده شده را نمی‌پوشید و در واقع آن‌ها را «کثیف» می‌دانست. او این لباس‌های دزدی را هیچ‌گاه دور نیانداخته بود و جعبه‌هایی پر از این زیرپوش‌ها را در جایی انبار کرده بود.
بیمار تا دهه چهارم عمر توانسته بود با چرب‌زبانی یا پرداخت رشوه از پیامد دزدی‌هایش بگریزد، تا این‌که یک‌بار در حین بار سوم سرقت جوراب شلواری از یک مغازه دستگیر شد. دادگاه تعلیق مجازات او را مشروط به مراجعه به روان‌پزشک نمود. او در جلسات درمان به‌صورت گاه‌ و بی‌گاه حضور می‌یافت و در طول 2 سال بعد چندین دزدی دیگر نیز انجام داد. جین دچار افسردگی قابل توجهی نیز بود که سعی می‌کرد آن را با مصرف الکل تسکین دهد.
سرانجام جین مجدداً دستگیر شد و ژست ‌خودکشی به خود گرفت و پس از آن مشکل خود را جدی گرفت. از آن به بعد به‌طور منظم در جلسات حاضر می‌شد و سیتالوپرام (celexa) و نالترکسون (Revia) دریافت کرد. او معتقد است شرکتش در یک گروه الکلی‌ های گمنام (AA) مخصوص مدیران پرکار دست‌کم به همان اندازه در کنترل دزدی‌هایش مؤثر بوده است.

تشخیص افتراقی در جنون دزدی

به‌ندرت در جریان بیماری‌های روان ‌پریشانه مانند مانیای حاد، افسردگی اساسی همراه خصائص روان‌پریانه یا اسکیزوفرنی دوره هایی از دزدی روی می‌دهد.
دزدی روان‌پریشانه واضحاً محصول افزایش یا کاهش مرضی خلق و یا هذیان‌ها یا توهمات آمرانه است.

افراد دچار اختلال شخصیت ضداجتماعی تعمداً و در جهت نفع شخصی خود دست به دزدی می‌زنند و دزدی آن‌ها با درجاتی از برنامه‌ریزی و قصد قبلی همراه است و اغلب در دزدی‌های خود هم‌دست یا هم‌دستانی دارد.

دزدی ضداجتماعی معمولاً با تهدید به صدمه یا خشونت واقعی، به‌خصوص برای فرار از دستگیری همراه است. در این موارد احساس پشیمانی یا گناه وجود ندارد و فرد واضحاً متقلب و دروغ‌گو است. دله‌دزدی از فروشگاه‌ها به ابعاد همه‌گیری ملی رسیده است. تعداد بسیار اندکی از این افراد دچار جنون دزدی واقعی هستند؛ اکثر آن‌ها نوجوانان و بزرگسالانی هستند که به‌صورت دو نفره یا گروهی به‌منظور سرگرمی و نیز به‌‌دست آوردن اشیاء موردنظر دست به دزدی می‌زنند و دچار هیچ اختلال روان‌پزشکی عمده‌ای نیستند.

مسمومیت حاد با مواد یا الکل ممکن است در افراد دچار سایر اختلالات روان‌پزشکی یا افراد فاقد ‌آسیب روانی عمده سبب بروز دزدی شود.

بیماران دچار آلزایمر یا سایر بیماری‌های نسیانی عضوی ممکن است به‌دلیل فراموش‌کاری و بدونه آن‌که قصد دزدی داشته باشند بهای جنسی را که برداشته‌اند نپردازند.

در افراد ضداجتماعی و نیز نوجوانان غیر جامعه‌ستیز که در حین دزدی از فروشگاه‌ها دستگیر می‌شوند، تمارض به جنون دزدی شایع است. در این موارد با توجه به هوش مرتکبین دزدی، افتراق از اختلال واقعی ممکن است دشوار باشد.

سیر و پیش‌آ‌گهی جنون دزدی

جنون دزدی ممکن است در دوران کودکی آ‌غاز شود‌، هر چند اکثر نوجوانان و کودکی که دست به دزدی می‌زنند، در بزرگسالی به جنون دزدی مبتلا نخواهند شد.
این اختلال عموماً در اواخر نوجوانی شروع می‌شود.

زنان بیشتر از مردان برای ارزیابی روان‌پزشکی یا درمان مراجعه می‌کنند، و در عوض مردان بیشتر سر از زندان درمی‌آورند.

معمولاً مردان مبتلا به این اختلال در حدود 50 سالگی و زنان در حدود 35 سالگی تظاهر می‌کنند.

در موارد کشف نشده، حملات جدید اختلال ممکن است به علت از دست دادن یا سرخوردگی بروز کند.

سیر اختلال نوسان‌دار و معمولاً مزمن است. بیماران گاهی به‌ طور دوره ‌ای قادر به مقاومت تکانه دزدی نیستند و در فواصل دوره ها که ممکن است هفته‌ها و ماه‌ها طول بکشد بدون علامت باشند. میزان بهبود خود به‌ خود این اختلال معلوم نیست.

عوارض و اختلالات جدی معمولاً ناشی از برملا شدن عمل و به‌خصوص در ارتباط با دستگیری است. به‌نظر می‌رسد برخی افراد هرگز احتمال نمی‌دهند با عواقب اعمالشان مواجه شوند. این خصوصیت با توصیف برخی مؤلفین مطابق است که این بیماران را افرادی می‌دانند که چون احساس تظلم می‌کنند حق دزدی را برای خود مسلم می‌دانند.

غالباً بیماری کارکرد اجتماعی یا شغلی بیمار را مختل نمی‌کند.

پیش ‌‌آگهی با درمان خوب است ولی معدودی از بیماران به میل خود در پی درمان برمی‌آیند.

درمان اختلال جنون دزدی از اختلال های کنترل تکانه

از ‌آن‌جا که جنون دزدی واقعی نادر است گزارش‌های درمان محدود به موارد انفرادی یا گروه کوچکی از موارد است. روان‌درمانی بینش‌گرا و روان‌کاوی موفقیت‌آمیز بوده‌اند ولی این امر بستگی به انگیزه بیمار دارد. در مواردی که بیمار دچار احساس گناه و شرم شده است به‌دلیل انگیزه‌ی قوی او برای تغییر رفتار می‌توان با روان‌درمانی بینش‌گرا به او کمک کرد.

رفتاردرمانی از جمله حساسیت‌زدایی تدریجی، شرطی‌ سازی اجتنابی و ترکیبی از شرطی ‌سازی اجتنابی و تغییر وابستگی‌های اجتماعی حتی در مواردی که انگیزه ‌ای وجود نداشته است موفقیت ‌آمیز بوده‌اند. این گزارش‌ها بر مبنای پی‌ گیری‌ هایی تا حد دو سال بوده است.

به‌نظر می‌رسد مهارکنندگان بازجذب اختصاصی سروتونین نظیر فلوکستین (prozac) و فلووکسامین (luvox) در برخی بیماران مبتلا به جنون دزدی مفید بوده‌اند.

همچنین گزارش‌های موردی از درمان موفقیت‌آمیز با داروهای سه‌حلقه‌ای‌، ترازودون، لیتیوم، والپروات، نالترکسون (revia) و درمان با تشنج الکتریکی (ECT) وجود دارد.

اختلال های کنترل تکانه و جنون آتش ‌افروزی

جنون ‌آتش ‌افروزی (pyromania) عبارت است از برپا کردن حریق به‌صورت مکرر، عمدی، و هدفمند.

خصوصیات مرتبط با آن عبارت‌اند از:
احساس تنش یا انگیختگی عاطفی پیش از آتش ‌افروزی
شیفتگی
علاقه یا کنجکاوی درمورد آتش و مجذوبیت نسبت به ‌آتش و فعالیت‌ها و تجهیزات مرتبط با آتش‌نشانی
احساس لذت، رضایت یا تسکین هنگام آتش ‌افروزی یا هنگام مشاهده‌ی حریق بیش از شروع آتش ‌افروزی تدارکات پیشرفته‌ی قابل ‌ملاحظه‌ای در نظر بگیرند.
جنون آتش ‌افروزی با ایجاد حریق (arson) از این نظر متفاوت است که حالت دوم به‌منظور نفع مالی، انتقام‌گیری یا سایر دلایل انجام می‌‌شود و از قبل برنامه‌ریزی شده است.

همه‌گیرشناسی در جنون آتش ‌افروزی به عنوان یکی دیگر از اختلال های کنترل تکانه

درمورد شیوع جنون آتش ‌افروزی اطلاعات زیادی در دست نیست. ولی درصد کوچکی از بالغینی را که ایجاد حریق می‌کنند می‌توان در طبقه‌ی جنون ‌آتش ‌افروزی قرار داد. این اختلال در مردها بسیار شایع‌تر از زن‌هاست و نسبت ابتلای مرد به زن تقریباً 8 به 1 است. بیش از 40٪ بزرگسالانی که به جرم ایجاد حریق دستگیر می‌شوند کمتر از 18 سال سن دارند.

بیماری‌های همراه (هم ابتلایی)‌ در جنون آتش ‌افروزی

جنون آتش ‌افروزی به‌ میزان قابل ملاحظه‌ای با اختلالات سوء مصرف مواد (به‌خصوص الکلیسم)، اختلالات خلقی (افسردگی یا دوقطبی‌)، سایر اختلال های کنترل تکانه نظیر جنون دزدی در ‌آتش ‌افروزان مؤنث و انواعی از اختلالات شخصیت ازجمله اختلال شخصیت مرزی و بی‌کفایت همراه است.

اختلال کم‌توجهی- بیش‌فعالی و ناتوانی‌های یادگیری ممکن است با جنون آتش ‌افروزی کودکی همراه باشد و این هم ابتلایی اغلب تا دوران بزرگسالی ادامه می‌یابد.
در بین افراد آتش ‌افروز کم‌ توانی ذهنی خفیف نسبت به جمعیت کلی شایع‌ تر است.

برخی مطالعات نشان دهنده افزایش میزان سوء مصرف الکل در افراد ‌آتش‌افروز است. این بیماران همچنین ممکن است سابقه‌ای از صفات ضداجتماعی نظیر فرار از مدرسه، بزهکاری و فرار از خانه داشته باشند.

در سابقه‌ی این افراد، شب‌ ادراری یافته‌ی شایعی است، هرچند مطالعات کنترل‌ شده این یافته را تأیید نمی‌کنند. با این حال مطالعات نشان داده ‌اند بین بی‌رحمی با حیوانات و آتش ‌افروزی ارتباطی وجود دارد.
آتش ‌افروزی در دوران کودکی و نوجوانی اغلب با اختلال کم‌توجهی- بیش‌فعالی یا اختلالات سازگاری ارتباط دارد.

سبب‌شناسی اختلال جنون آتش ‌افروزی

عوامل روانی- اجتماعی

زیگموند فروید آ‌تش را نمادی از تمایلات جنسی می‌دانست. او معتقد بود حرارتی که از آتش متصاعد می‌شود یادآور همان احساسی است که با حالت تحریک جنسی همراه است و شکل و حرکات شعله‌های آ‌تش احلیل در حال فعالیت را تداعی می‌کند.

روان‌کاوان دیگر جنون آتش ‌افروزی را با میل غیرعادی برای قدرت و حیثیت اجتماعی ربط داده‌اند.

بعضی از بیماران مبتلا به ‌آتش ‌افروزی خود داوطلبین آتش‌نشانی هستند که برای این‌که شجاعت‌شان را به خودشان اثبات کنند ‌آتش ‌افروزی می‌کنند، سایر آتش‌‌‌نشان‌ها را به فعالیت وا می‌دارند و یا با خاموش کردن شعله‌های ‌آتش قدرت خود را به رخ دیگران می‌کشند.

آتش ‌افروزی راهی است برای تخلیه‌ی خشم متراکم ناشی از ناکامی‌های مربوط به احساس حقارت جنسی، یا جسمانی یا اجتماعی.

چندین مطالعه نشان داده است که پدر این بیماران در خانه حضور نداشته است. بنابراین یک توضیح آتش ‌افروزی این است که این عمل نشانگر تمایل فرد برای بازگشت پدر به خانه به ‌عنوان نجات‌ دهنده، اطفاءکننده حریق و نجات کودک از یک زندگی دشوار است.

زنان آتش‌افروز که تعدادشان کمتر از مردان مبتلا به این اختلال است برخلاف مردان به‌منظور واداشتن ‌آتش‌نشانان به فعالیت شروع به ایجاد حریق نمی‌کنند. در عوض روسپی‌گری بدون لذت، دزدی‌های کوچک که غالباً به مرز جنون دزدی می‌رسد از گرایش‌های بزهکارانه‌ی شایع در زنان آتش‌افروز است.
عوامل زیستی
در مایع نخاع مغزی افراد آتش ‌افروز، کاهش قابل ملاحظه‌ای در S-HIAA و 3- متوکسی 4- هیدروکسی فنیل گلیکول (MHGP) مشاهده شده که احتمال درگیری سروتونرژیک یا ‌آدرنرژیک را مطرح می‌کند.
وجود هیپوگلیسمی واکنشی که براساس اندازه‌گیری غلط گلوکز در خون در آزمایش تحمل گلوکز مشخص شده، به‌عنوان علت ایجاد جنون آتش‌ افروزی مطرح شده است با این حال مطالعات بیشتری در این زمینه لازم است.

تشخیص و خصوصیات بالینی

مبتلایان به جنون آتش ‌افروزی از تماشاگران همیشه حاضر حریق در حوالی منزل خود هستند، به کرات زنگ‌ های خطر را به دروغ به صدا درمی‌آورند و نسبت به ابزار آتش‌نشانی علاقه نشان می‌دهند. کنجکاوی آن‌ها بسیار مشهود است. ولی نسبت به اعمال خود هیچ‌گونه احساس پشیمانی ندارند و نسبت به پیامدهای حریق برای زندگی انسان‌ها و اموال آن‌ها بی‌تفاوت هستند.

آتش‌افروزها ممکن است از تخریب ناشی از حریق احساس رضایت کنند و اغلب سرنخ ‌های آشکاری بر جای می‌گذارند.

خصوصیات شایع همراه عبارت است از:
مسمومیت الکلی
کژکاری جنسی
بهره‌ی هوش کمتر از حد طبیعی
ناکامی‌های شخصی مزمن و نفرت از صاحبان قدرت
در برخی مواد آتش‌افروزها با آتش دچار تحریک جنسی می‌شوند.

تشخیص افتراقی

افتراق بین جنون آتش ‌افروزی و مجذوبیت بسیاری از کودکان خردسال نسبت به کبریت، فندک و ‌آتش که بخشی از کنجکاوی‌های طبیعی درمورد محیط است چندان دشوار نیست.
جنون آتش ‌افروزی را همچنین باید از ایجاد حریق به قصد خراب‌کاری از سوی افراد ناراضی و افراطی سیاسی یا مشعل‌ های مزدور تفکیک نمود؛ افراد مزبور از لحاظ قانونی ایجادگردان حریق عمدی (arsonists) نامیده می‌شود.

وقتی آتش ‌افروزی در زمینه اختلال سلوک و اختلال شخصیت ضداجتماعی روی می‌دهد، عملی عمدی است و ناتوانی برای مقاومت دربرابر تکانه‌ محسوب نمی‌شود.

آتش ‌افروزی ممکن است به‌منظور منافع مادی، خراب‌کاری یا انتقام صورت ‌گیرد.

بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی یا مانیا ممکن است در واکنش به توهمات و هذیان‌ها ایجاد حریق نمایند و در اختلالات عملکرد مغزی (مثل دمانس)، کم‌توانی ذهنی یا مسمومیت با مواد، بیمار ممکن است به‌علت ناتوانی در شناخت عواقب آتش ‌افروزی، آن را انجام دهد.

سیر و پیش‌آگهی

جنون آتش ‌افروزی معمولاً در دوران کودکی ‌آغاز می‌شود، ولی سن شروع معمول آن مشخص نیست.
اگر شروع آن در قصد نوجوانی یا جوانی باشد احتمال این‌که ‌آتش ‌افروزی به قصد تخریب و عمدی باشد، بیشتر است.
ایجاد حریق در جنون آتش ‌افروزی و به‌صورت دوره‌ای رخ می‌دهد و تناوب حملات ‌آن کم و زیاد می‌شود.
پیش‌آگهی در کودکان درمان‌شده خوب است و بهبود کامل هدفی غیرواقع‌بینانه نیست. پیش‌آگهی در افراد بالغ به‌علت استفاده از مکانیسم انکار و شانه خالی کردن از قبول مسئولیت و نیز وجود هم‌زمان اعتیاد به الکل و فقدان بینش چندان خوب نیست.

درمان اختلال جنون آتش ‌افروزی

درمورد درمان جنون آتش ‌افروزی مطالب چندانی نوشته نشده است و درمان مبتلایان به این اختلال به‌دلیل فقدان انگیزه در آن‌ها مشکل است. تا زمانی که نتایج تحقیقات موفقیت هیچ درمان منفردی ر ا نشان نداده است، رویکرد مناسب استفاده از چند روش مختلف و از جمله رویکردهای رفتاری است.

به علت ماهیت عودکننده جنون آتش ‌افروزی، برنامه درمان می‌بایست شامل کنترل بیمار جهت جلوگیری از تکرار دوره های آتش ‌افروزی باشد. زندانی کردن ممکن است تنها روش پیش‌گیری از تکرار عمل باشد. پس از زندانی کردن می‌توان رفتاردرمانی را در مؤسسات تأدیبی انجام داد.

درمان آتش ‌افروزی در کودکان باید با حداکثر جدیت انجام گیرد. مداخلات عمیق در صورت امکان باید انجام شود. اما این مداخلات باید به‌عنوان اقدامات درمانی و پیش‌گیری انجام شود و نباید جنبه‌ی تنبیهی داشته باشد.
درمورد کودکان و نوجوانان، درمان جنون آتش ‌افروزی یا ایجاد حریق باید با درمان خانوادگی همراه باشد.

سایر اختلالات معین یا نامعین

این طبقه تشخیصی در DSM-5 طبقه‌ی باقیه‌ای برای اختلالاتی است که واجد ملاک های توصیف‌شده‌ی قبلی نیستند
برخی از اختلالاتی که در ادامه فهرست شده‌اند در مرز بین اختلالات تکانشی و اختلالات وسواسی قرار دارند.
تمایزات ظریف اما مهمی بین این دو اصطلاح وجود دارد.
تکانه به حالت تنشی اطلاق می‌شود که می‌ تواند بدون یک کنش خاص وجود داشته باشد.
اجبار (وسواس عملی‌) حالت تنشی است که همواره یک جزء عملی دارد.

این اختلالات در این‌جا تحت‌عنوان وسواس عملی (اجبار) طبقه‌بندی می‌شوند زیرا این بیماران احساس می‌کنند «مجبورند» رفتار مرضی خود را برون‌ریزی کنند.

این افراد نمی‌توانند دربرابر تکانه انجام آن مقاومت کنند. فرد به امید دریافت لذت روی تکانه‌هایش عمل می‌کند؛ اجبارها (وسواس‌های عملی) معمولاً خود- ناهم‌خوان هستند؛ برای مثال بیمار دوست ندارد مجبور به انجام آن عمل باشد هرچند برای انجام آن احساس اجبار می‌کند.

یک استثناء بر قاعده‌ی همراهی تکانه‌ها با لذت مواردی که فرد به‌دنبال عمل مربوطه دچار احساس گناه می‌شود و این امر حس لذت را مختل می‌کند. به همین ترتیب همه‌ی وسواس‌های عملی (اجبارها) خود- ناهم‌خوان نیستند؛ برای مثال برخی بازی‌های کامپیوتری وسواسی ممکن است جزء لذت هم داشته باشند.

هم رفتارهای وسواسی و هم رفتارهای تکانشی هردو ماهیتی تکراری دارند؛ اما برون‌ریزی مکرر رفتارهای تکانشی منجر به تخریب روانی- اجتماعی می‌شود در حالی‌که رفتار وسواسی (اجباری) با چنین خطری همراه نیست. به‌دلیل ماهیت تکرارشونده و لذت‌بخش بسیاری از الگوهای رفتاری در این گروه از اختلالات‌، اختلالات مزبور اغلب اعتیاد نامیده می‌شوند.

وسواس اینترنت

در این اختلال که اعتیاد به اینترنت نامیده می‌شود، بسیاری از مبتلایان تقریباً تمام ساعات بیداری خود را در پایانه‌های رایانه‌ای می‌گذرانند. الگوهای استفاده آن‌ها از رایانه تکراری و ثابت است و قادر نیستد درمقابل میل قوی به استفاده از رایانه یا «وب‌گردی» مقاومت کنند. معتادان به اینترنت ممکن است مجذوب پایگاه‌های خاصی شوند که نیازهای مشخصی را مرتفع می‌کنند (مثل خرید، مسایل جنسی‌، بازی‌های تعاملی، و غیره).

در DSM-5 اختلالی تحت عنوان ‌«اختلال بازی‌های اینترنتی» برای مطالعات بیشتر پیشنهاد شده که مختص افرادی است که به‌طور پیوسته از اینترنت برای بازی‌های رایانه‌ای استفاده می‌کنند به حدی که در روابط اجتماعی و عملکرد شغلی ‌آن‌ها تداخل ایجاد می‌شود. اما همچنان‌که قبلاً‌ اشاره شد این اختلال محدود به بازی نیست و سایر فعالیت‌ها را هم شامل می‌شود.

استفاده و سوءاستفاده از اینترنت

تارنماها و سازمان‌ها برای افراد با علایق مشابه این امکان را فراهم می‌کنند که یکدیگر را پیدا کنند و روابطی را شروع کنند. اینترنت به‌ عنوان واسطه‌ی ازدواج مفید بوده است. میلیون‌ها نفر از خدمات قرارهای اینترنتی عاشقانه استفاده می‌کنند. انسان‌ها در اینترنت ملاقات می‌کنند، عاشق می‌شوند و حتی ممکن است ازدواج کنند. در خلال این فرآ‌یند درجاتی از دروغ‌گویی ناشایع نیست. در بازی‌های زندگی دوم و بازی‌های مشابه دیگر انتظار می‌رود فرد هویت جعلی ایجاد کند. این کاربرد ممکن است مشکل‌ساز شود و از جهات مختلف می‌توان نام سوءاستفاده را بر آن اطلاق کرد.

قربانیان

وقتی شکارچیان با هویت‌ های جعلی و برای بهره‌کشی و آسیب قربانیان خود را فریب می‌دهند تا در موقع ملاقات از آن‌ها بهره‌کشی و سوءاستفاده کنند فریب‌کاری می‌تواند حالت وخیمی پیدا کند. این تماس‌ها تابع هیچ مقرراتی نیست و به‌جز پایش و کنترل کامپیوترهای مورداستفاده راهی برای شناسایی آن‌ها وجود ندارد. هر هفته گزارشی از افرادی زیر سن 18 سال وجود دارد که توسط شکارچیان جنسی به موقعیت‌هایی بعضاً کشنده کشانده می‌شوند.

گاه‌گاهی گزارشی از زوج‌هایی وجود دارد فقط با این هدف ازدواج کرده‌اند که بفهمند آ‌یا جزئیات اساسی نظیر سکس طرف مقابل همان‌گونه است که در ارتباط مجازی به‌نظر رسیده یا خیر.

برخی از افرادی که استفاده‌ی چندانی از اینترنت نمی‌کند نیز ممکن است قربانی شوند و وارد درمان گردند.

خودکشی یک نوجوان پس از خواندن درو‌غ‌هایی که مادر بدخواه یکی از هم‌سالانش وارد کرده بود (زورگیری مجازی) سبب شد قوانینی در مورد چنین رفتارهایی وضع شود. دزدی اینترنتی هویت نیز امری فراگیر است. یک مشکل دزدی هویت پزشکی مشکل است که کمتر گزارش می‌شود رو به افزایش است و شناسایی جبران آن دشوارتر است و اغلب مستلزم اصلاح طاقت ‌فرسای پرونده‌ ی پزشکی است.

تلفیقی از گمنامی‌، سهولت و گریز (مدل ACE) اینترنت را به کانون آسیب‌های روانی تبدیل کرده است. اعتیاد به اینترنت در 385000 صفحه‌ی وب ذکر شده است که میزان آن ظرف 4 سال 180 برابر شده است و افراد دچار این اعتیاد در معرض خطر ابتلاء به افسردگی‌، اختلال دوقطبی، اضطراب‌، عزت نفس‌ پایین یا اعتیاد به مواد دست‌کم در گذشته هستند.

پیمایش‌های ‌آنلاین نشان داده که 4 تا 10 درصد کاربران واجد ملاک‌های اعتیاد اینترنتی هستند که طبق تعریف دارا بودن دست‌کم 5 علائم و نشانه از موارد زیر:
1) اشتغال ذهنی با اینترنت
2) افزایش زمان صرف شده به‌صورت ‌آنلاین
3) عدم توانایی فرد برای کاهش یا قطع استفاده توأم با بی‌قراری هم‌زمان
4) دمدمی مزاجی یا افسردگی
5) آنلاین بودن به میزانی طولانی‌تر از آنچه فرد در ابتدا قصدش را داشته
6) خطر از دست دادن شغل، رابطه یا سایر فرصت‌ها به‌دلیل استفاده از اینترنت
7) دروغ‌گویی برای پنهان کردن میزان وسعت استفاده از اینترنت و/ یا استفاده از اینترنت

برای گریز از احساسات منفی، پیمایش‌های جمعیت عمومی نشان می‌دهند که شیوع ‌آن 3/0 تا 7/0 درصد است و زمانی که از اعضای خانواده سؤال شد این میزان‌ها بالاتر گزارش شدند. افراد معتاد به‌طور متوسط هر هفته 5/38 ساعت پای کامپیوتری هستند در حالی ‌که این میزان درمورد سایرین 9/4 ساعت در هفته است. 40 درصد از این افراد به‌دلیل استفاده از اینترنت شبی کمتر از 4 ساعت می‌خوابند.

تخریب این اختلال خود را به‌صورت افزایش میزان طلاق،‌ تخریب شغلی، مشکلات قانونی و ناراحتی شخصی نشان می‌دهد.

زیرگروه‌های استفاده از اینترنت عبارت‌اند از:
1‌) اعتیاد به سکس مجازی (مشاهده‌ی هرزه‌ نگاری)
2) اعتیاد به ارتباط مجازی (روابط ‌آنلاین مهم‌تر از روابط دنیای واقعی می‌شوند) بازی آنلاین (قماربازی، تجارت سهام)؛ خرید وسواسی منجر به بدهی فرد و سایر موارد
3) انبار کردن اطلاعات
4) وسواس نیت
5) اعتیاد به کامپیوتر (غیر اینترنت) (مانند باز‌ی‌های رایانه‌ای)

حدود 30 درصد افراد معتاد اظهار می‌کنند که برای فرار از احساسات منفی و همچنین به این دلیل که اینترنت با هزینه‌ی پایین قابل دسترس است از آن استفاده می‌کنند. این امکان وجود دارد که از طریق قمار پیوسته و مداوم بدون این‌که این عمل مشهود باشد پول واقعی در اینترنت از دست برود.

تجارت سکس در اینترنت بیش از فروش هرچیز دیگری پول‌ساز است. تلفیق این‌ها بسیار فراوان ‌اند چراکه در 873000 سایت هم سکس مجازی و هم کازینو ذکر شده است.

درمان برای اعتیاد به اینترنت

گروهی از صفحات وب فرصتی برای ارزیابی استفاده از اینترنت فرد به ارزیابی بیمارگونه بودن احتمالی آن و نیز شرایطی برای آموزش و مشاوره‌ی آنلاین فراهم می‌کنند و برخی از آ‌ن‌ها بر مشاوره‌ی چهره به چهره به‌عنوان راهی برای درگیری کمتر با اینترنت تأکید دارند.

یک برآ‌ورد تضمینی از نسبت آنچه به‌عنوان منابع احتمالی کمک آنلاین ارائه می‌شود تعداد سایت‌ هایی است که در آن‌ها به سکس مجازی اشاره شده (حدود 4 میلیون) در مقایسه با آن‌هایی که به اعتیاد به سکس مجازی اشاره کرده‌‌اند (حدود 20 هزار).

بسیاری از اشارات و واریانت‌ها بر روی اصطلاح مرکز اعتیاد اینترنتی اغلب مربوط به یک پزشک واحد است با تعدادی افراد کمکی.

وسواس تلفن همراه یا سلولی

برخی افراد به شکل وسواسی از تلفن همراه استفاده می‌کنند تا با دیگران- دوستان، آشنایان، با همکاران شغلی- تماس بگیرند. آن‌ها نیاز خود را به تماس با دیگران با ارائه دلایل ساختگی موجه جلوه می‌دهند؛ ولی درواقع تعارض‌هایی زیرساختی وجود دارد که از طریق این رفتار ابراز می‌شود، نظیر ترس از تنها بودن، نیاز به ارضای نیازهای ناخودآگاه وابستگی، ابطال یک آ‌رزوی خصمانه نسبت به یک شخص محبوب و بسیاری موارد دیگر (مثلاً فقط می‌خواهم مطمئن شوم حالم خوب است).

خودزنی مکرر

افرادی که به‌صورت تکراری اقدام به بریدن بدن خود می‌کنند و یا به بدنشان آسیب می‌رسانند ممکن است این عمل را به‌گونه‌ای وسواسی انجام دهند.
در تمام موارد اختلال دیگری نیز یافت می‌شود. رفتارهای شبیه به خودکشی در اختلال شخصیت مرزی شایع است. وسواس در سوراخ کردن یا خال‌کوبی بدن می‌تواند علامتی از یک پارافیلیا یا اختلالی معادل با افسردگی باشد.

در DSM-5 تشخیصی تحت عنوان «خودزنی غیر انتحاری» پیشنهاد شده که مربوط به افرادی است که به‌طور مکرر به بدن خود ‌آسیب می‌زنند. اما این افراد برخلاف کسانی که با قصد خودکشی واقعی خود را مجروح می‌کنند دلشان نمی‌خواهد بمیرند. برای این رفتارهای جرح خویشتن نفع ثانویه وجود دارد مانند جلب توجه دیگران (اصطلاحاً گریه‌ی جلب کمک یا رهایی از حالت‌های ملالت‌بار).
چنین فرض شده که بریدن پوست و ایجاد درد در بدن ممکن است سبب آزادسازی آندوفین‌ها یا افزایش سطح دوپامین خون شود که هردوی این‌ها در ایجاد خلق معمولی یا بالا نقش داشته و به این ترتیب سبب تخفیف حالت‌های افسردگی ذهنی در افرادی که خودزنی می‌کنند می‌شوند.

رفتار جنسی وسواسی

برخی افراد دایماً و مکرراً درصدد ارضا شدن از نظر جنسی هستند و اغلب از راه‌های انحرافی (مثل نمایشگری) این عمل را انجام می‌دهند. آن‌ها قادر به کنترل رفتار خود نیستند و ممکن است پس از این رفتارها احساس گناه نکنند.

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلینیک مهر آفرین

مرکز بستری و درمان توانبخشی و نگهداری بیماران اعصاب و روان مهرآفرین با بالاترین میزان ترخیصی های موفق و بدون بازگشت در کل سطح کشور می باشد,که در نتیجه پیگیری و تلاشهای تیمی متخصص و حرفه ای و کار آزموده این امر محقق شده است مرکز مهرآفرین تحت نظر خانم دکتر دوستی جهت ایجاد تغییرات مثبت و امیدی تازه در زندگی بیماران اعصاب و روان و خانواده های آنها تاسیس گردیده است.

محبوب ترین مطالب

تماس با ما

استان البرز ، کرج ، مهرشهر ، فاز یک ، کمربندی مهرشهر (خ گلستانک) ، نبش خ 108 شرقی ، روبروی کارواش آریا ، پلاک980

  • تلفن تماس : 02633293368
  • تلفن تماس : 02633293369
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به وب سایت مهرآفرین می باشد.