طبقهبندی فرآیندی است که طی آن پیچیدگی پدیدهها بهوسیلهٔ قراردادن آنها در طبقات بر اساس برخی ملاکهای تثبیت شده در جهت یک یا چند هدف، کاهش مییابد. در حال حاضر طبقه بندی اختلالات روان پزشکی شامل اختلالات روانی اختصاصی است که بر اساس برخی ویژگیهای پدیدارشناسی مشترک گروهبندی میشوند. با مهر آفرین تا انتهای مقاله همراه باشید.
هدف نهایی طبقهبندی بهبود اقدامات درمانی و پیشگیری است. حالت مطلوب آن است که طبقه بندی اختلالات روان پزشکی مبتنی بر دانش سببشناسی یا پاتوفیزیولوژی باشد زیرا این امر احتمال بهبود اقدامات درمانی و پیشگیرانه را افزایش میدهد. اما دانشمندان علوم اعصاب تابهحال دادههای کافی برای طراحی نظام طبقهبندی مبتنی بر شاخصهای زیستی ارائه نکردهاند که مبتنی بر مشاهدات بالینی خوشههای نشانهها و علائم است که بهصورت اختلالات یا سندرومها گروهبندی میشوند و اجماع روانپزشکان و سایر متخصصین بهداشت روان روی آنها توافق نظر دارند.
نظامهای طبقهبندی تشخیصهای روانپزشکی چندین هدف را دنبال میکنند:
1- افتراق اختلالات روانپزشکی از همدیگر بهطوری که بالینگر بتواند مؤثرترین درمان را ارائه نماید
2- فراهم نمودن ارزیابی مشترک بین متخصصان مراقبت بهداشتی
3- جستجوی علل بسیاری از اختلالات روانی که هنوز شناخته باقیماندهاند
دو نظام طبقهبندی مهم روانپزشکی عبارتاند از: «کتابچه تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM)» تألیف انجمن روانپزشکان آمریکا با همکار سایر گروههای متخصصان بهداشت روانی و طبقهبندی بینالمللی بیماریها (ICD)که سازمان بهداشت جهانی آن را تدوین نموده است.
سابقه نظامهای طبقهبندی مختلف در دوران پزشکی به بقراط میرسد که در قرن پنجم قبل از میلاد اصطلاحات مانیا (شیدایی) و هیستری را بهعنوان انواع بیماریهای روانی معرفی کرد. از آن به بعد، هر دورهای طبقهبندی روانپزشکی خود را داشته است.
نخستین طبقهبندی ایالات متحده در سال 1869 در گردهمایی سالانه انجمن طبی – روانشناختی آمریکا که نام اولیه انجمن روانپزشکی آمریکا بود، معرفی شد. در سال 1952 «کمیتهی نامگذاری و آمار انجمن روانپزشکان آمریکا» نخستین چاپ کتابچه تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-I) را منتشر کرد. از آن زمان تاکنون پنج نوبت ویرایش صورتگرفته است: DSM-II (1968): DSM –III(1980): فرم تجدیدنظر شده DSM-III یعنی DSM-III-R (1987)؛ فرم تجدیدنظر شده DSM-III یعنی DSM-III-R (1987)؛ DSM –IV (1994) و DSM-IV-TR (2000) و DSM-5 که در سال 2013 منتشر شد (دیگر از اعداد رومی استفاده نمیشود).
ICD-10 نظام طبقهبندی مورداستفاده در اروپا و بسیاری نقاط دیگر جهان است. DSM-5 در پاسخ تجدیدنظر دهم (ICD-10) ICD که در سال 1992 تدوین گردید طراحی شد. این طراحی برای تضمین یکسانسازی گزارش آمارهای بهداشتی ملی و بینالمللی انجام گرفت. بهعلاوه خدمات درمانی سالمندان برای بازپرداخت هزینه استفاده از کدهایICD را الزامی کرده است. تمام طبقات ICD در DSM-5 وجود دارند اما برعکس آن صادق نیست.
DSM-5 نظام رسمی کدبندی روانپزشکی در ایالات متحده محسوب میشود. هرچند برخی روانپزشکان از زمان نخستین چاپ DSM در 1952 نسبت به بسیاری از متون آن انتقاداتی را وارد کردهاند، DSM-5 همچنان سیستم نامگذاری رسمی ایالات متحده باقیمانده است. تمام اصطلاحات مورد استفاده در این درسنامه، با نامگذاری DSM-5 مطابقت دارد. برای اهداف بیمهای و گزارشهای پزشکی از کدهای DSM یا ICD میتوان استفاده کرد.
طبق توصیهی مرکز کنترل بیماریها و مرکز ملی پیشگیری برای آمارهای بهداشتی (CDC-NCHS) و مرکز خدمات درمانی سالمندان و خدمات نیازمندان (CMS)، از اول اکتبر 2014 از کلیه سیستمها و ارائهدهندگان مراقبتهای بهداشتی ایالات متحده انتظار میرود از کدهای ICD-10 برای اختلالات روانی استفاده کنند و استفاده از کدهای DSM-5 دیگر برای اهداف کدگذاری الزامی نیست. البته این تاریخ به اول اکتبر 2015 موکول شد.
رویکرد در ارتباط با سببشناسی، غیر نظری است؛ بنابراین DSM-5 سعی میکند تظاهرات اختلالات روانی را به صورتی قابلفهم توصیف کند و ندرتاً در DSM-5 درمورد علت پیدایش این اختلالات اشارهای صورت میگیرد. تعاریف اختلالات معمولاً شامل توصیف ویژگیهای بالینی است.
برای هر اختلال روانی خاص، ملاکهای تشخیصی معینی ارائه میشود. این ملاکها شامل فهرست خصوصیاتی است که وجود آنها برای تشخیص اختلال ضروری است. این ملاکها پایایی فرآیند تشخیصی را در بالینگران افزایش میدهد.
DSM-5 همچنین هر اختلال را به طور نظاممند برحسب خصوصیات همراه آن (سن اختصاصی، خصوصیات فرهنگی و وابسته به جنس، میزان شیوع، میزان بروز و میزان خطر، سیر، عوارض، عوامل زمینهساز، الگوی خانوادگی و تشخیص افتراقی) توصیف میکند. در برخی موارد، وقتی اختلالات اختصاصی زیادی واجد ویژگیهای مشترک هستند، این اطلاعات در مقدمهٔ کل بخش گنجانده میشود. یافتههای آزمایشگاهی و علائم و نشانههای جسمی مربوط در صورت لزوم شرح داده میشود.
DSM-5 یک کتابچهٔ تشخیصی است نه یک درسنامه: در این مجموعه نه به نظریههای سببشناسی، کنترل بیماری و درمان اشاره شده است و نه به مسائل بحثانگیز در زمینهٔ طبقه تشخیصی خاص. برای این منظور فرد باید به درسنامهای جامع روانپزشکی مراجعه کند که آزادانه در زمینه مسائل مورد اختلافنظر دیدگاههای جایگزین بحث میکند.
DSM-5 22 طبقهی عمدهی اختلالات روانی را فهرست کردهاند که بیش از 150 بیماری مجزا را دربر میگیرند. هر اختلال در بخشهای بعدی کتاب با تفصیل تشریح میشوند و هر بخش حاوی بحث، همهگیرشناسی، سببشناسی، تشخیص، همابتلایی، تشخیص افتراقی، خصوصیات بالینی و درمان است. در این بخش، توصیف مختصری درمورد هر اختلال ارائه میشود تا خواننده درمورد طبقهبندی روانپزشکی و ازجمله برخی تغییرات DSM-5 نسبت به DSM-IV دیدی کلی پیدا کند.
در DSM-5 تلاش شده سازماندهی اختلالات براساس دورهی حیات صورت گیرد. بنابراین اختلالات عصبی رشدی که در اوایل زندگی بروز میکنند در ابتدای نظام طبقهبندی اختلالات روان پزشکی DSM-5 آورده شده و اختلالات عصبی شناختی که در اواخر عمر ظاهر میشوند در انتها فهرست شده است.
البته برخی اختلالات مانند بیاختیاری مدفوع و بیاختیاری ادرار که با دوران کودکی ارتباط دارند در اواسط نظام طبقهبندی گنجانده شدهاند که مربوط به اختلالات دوران بزرگسالی است. در مقدمه DSM-5 علت این نحوهی سازماندهی بهعنوان روشی برای کمک به فرآیند تصمیمگیری تشخیصی ذکر شده است؛ اما اینکه آیا این طرح سازماندهی ارزش اکتشافی دارد یا خیر سؤالی است که باید پاسخ داده شود.
این اختلالات معمولاً نخستین بار در دوران شیرخواری، کودکی یا نوجوانی تشخیص داده میشوند.
کمتوانی ذهنی یا اختلال هوشی رشدی (قبلاً در DSM- IV عقبماندگی ذهنی نامیده میشد).
مشخصه کمتوانی ذهنی (ID) پایینتر بودن قابلتوجه هوش از میزان میانگین و تخریب کارکرد انطباقی است. منظور از عملکرد انطباقی، این است که کودک تا چه حد میتواند بسته به سن خود مقتضیات رایج زندگی در حیطههایی نظیر ارتباط، مراقبت از خود و مهارتهای بینفردی را به طور مؤثری برآورده کند.
در طبقه بندی اختلالات روان پزشکی در DSM-5 کمتوانی ذهنی بر اساس عملکرد کلی به چهار طبقهٔ خفیف، متوسط، شدید و عمیق تقسیمبندی میشود؛ در DSM-IV این تقسیمبندی بر اساس بهرهٔ هوشی بهعنوان خفیف (50 تا 55 تا 70)، متوسط (40-35) یا عمیق (زیر 25-20) تقسیمبندی میشد.
نوعی از کمتوانی ذهنی تأخیر رشدی یکپارچه کلی نامیده میشد و در مورد کودکان خردسال کمتر از 5 سال با نقایص شدید فراتر از موارد فوق اطلاق میشد. عملکرد هوشی مرزی در DSM-5 بهکار میرود اما تمایز روشنی از کمتوانی ذهنی خفیف ندارد. در DSM-IV منظور از عملکرد هوشی مرزی بهرهی هوشی حدود 70 بود اما در DSM-5 بهعنوان اختلالی طبقهبندی میشود که ممکن است کانون توجه بالینی باشد اما ملاکهای آن ارائه نشده است.
نوعی اختلال ارتباط وجود دارد که هنگامی تشخیصگذاری میشوند که مشکلاتی در ارتباط سبب تخریب چشمگیر عملکرد شود:
1. اختلال زبان که مشخصه آن تخریب رشدی ذخیرهی واژگان است که منجر به اشکال در تولید جملهای متناسب میشود
2. اختلال صوت گفتار که عبارت از اشکال در تلفظ
3. اختلال فصاحت با شروع در کودکی یا لکنت زبان که مشخصه آن اشکال در روانی، سرعت و ریتم گفتار است
4. اختلال ارتباط عملی یا اجتماعی که اشکال در تعامل اجتماعی و ارتباط با همسالان است.
طیف درخودماندگی شامل دامنهای از رفتارهایی است که مشخصه آنها اشکال شدید در چندین حوزهی رشدی است از جمله ارتباط اجتماعی، ارتباط و طیفی از الگوهای فعالیت قالبی و تکراری رفتار و ازجمله گفتار.
این اختلالات به سه نوع سطح تقسیمبندی میشوند.
مشخصه سطح 1 توانایی صحبت و تکلم همراه با کاهش تعامل اجتماعی است (این سطح مشابه اختلال اسپرگر است که دیگر بخشی از DSM-5 نیست).
سطح 2 که مشخصه آن گفتار حداقلی و تعامل اجتماعی حداقلی است (در DSM-IV بهعنوان اختلال رت تشخیصگذاری میشد اما در حال حاضر جزو DSM-5 نیست)
و سطح 3 که با کمبود کامل گفتار و فقدان تعامل اجتماعی مشخص میشود.
از دههی 1990 ADHD یکی از اختلالات روانپزشکی است که بهدلیل مرز نسبتاً مبهم بین رفتار مختل و رفتار بهنجار متناسب با سن و بهدلیل دغدغهی اینکه کودکان فاقد این اختلال تشخیصگذاری اشتباه و درمان دارویی اشتباه دریافت میکنند بیش از همه در رسانههای عمومی مطرح شده است. ویژگی محوری این اختلال عدم توجه مستمر، پرتحرکی و تکانشگری با هر دوی آنهاست که موجب تخریب بالینی چشمگیر در عملکرد میشود.
این اختلالات نقایص بالیدگی در رشد هستند که با اشکال در کسب مهارت هایی اختصاصی در زمینهی خواندن (خوانشپریشی نیز نامیده میشود) بیان نوشتاری یا ریاضیات (محاسبه پریشی) همراهند.
اختلالات حرکتی همچون مشابه اختلال یادگیری زمان تشخیصگذاری میشوند که هماهنگی حرکتی بهمیزان چشمگیری پایینتر از حد قابل انتظار بر اساس سن و هوش فرد باشد و در ضمن مشکلات هماهنگی تداخل جدی با کارکرد فرد ایجاد کرده باشد.
سه نوع اصلی اختلال حرکتی وجود دارد:
1. اختلال هماهنگی رشدی که تخریب در رشد هماهنگی حرکتی است (مثلاً تأخیر در خزیدن یا راه رفتن، انداختن چیزها یا عملکرد ورزشی ضعیف)
2. اختلال حرکتی حرکات قالبی که شامل فعالیت حرکتی تکراری است (مثلاً کوبیدن سر یا تکان داده تنه)
3. اختلال تیک که مشخصه آن اصوات یا حرکات قالبی، تکراری و غیرارادی ناگهانی است.
نمونهی مورد اول اختلال توره است که مشخصه آن تیکهای صوتی و حرکتی است از جمله هرزهگویی و نمونهی دوم اختلال تیک صوتی یا حرکتی مزمن پایدر است که وجه مشخصه آن تیک صوتی یا حرکتی منفرد است.
بخش اسکیزوفرنی و اختلالات روانپریشی (سایکوتیک) شامل هشت اختلال اختصاصی است (اسکیزوفرنیا، اسکیزوفرنیوم، اختلال اسکیزوافکتیو، اختلال هذیانی، اختلال روانپریشی گذرا، اختلال روانپریشی ناشی از مواد/ دارو و کاتاتونیا). در این اختلالات، علائم روانپریشی ویژگی برجستهی نمای بالینی است.
گروهبندی اختلالات در DSM-5 تحت این عنوان اختلال شخصیت اسکیزوتایپی را هم شامل میشود که اختلال روانپریشی نیست اما گاهی پیش از اسکیزوفرنیای تمام عیار دیده میشود.
اسکیزوفرنیا اختلال مزمنی است که در آن معمولاً هذیان یا توهم بارزی وجود دارد. بیماری بایستی دستکم 6 ماه طول کشیده باشد، هرچند لازم نیست در تمام این مدت، علائم روانپریشی فعال موجود باشد.
سه مرحله از این اختلال بهوسیلهی بالینگران شناسایی شده هرچند در DSM-5 بهعنوان مراحل مجزا لحاظ نشدهاند.
1- مرحلهی مقدماتی (prodrome): به تخریب عملکرد بیش از مرحله روانپریشی فعال اطلاق میشود.
2- مر حله فعال که در آن علائم (هذیان، توهم، تکلم آشفته، رفتار کاملاً آشفته یا علائم منفی مانند سطحی شدن عواطف [عاطفهی تخت]، بیارادگی و عدم تکلم) دستکم یک ماه وجود دارد.
3- مرحله باقیهای که متعاقب مرحله فعال بروز میکند.
خصوصیات مراحل مقدماتی و باقیهای عبارتند از تخریب عملکرد و ناهنجاریهای عاطفه، شناخت و ارتباط اسکیزوفرنی در DSM-IV برحسب بارزترین علائم در زمان ارزیابی به چند زیرگونه تقسیم میشد (انواع پارانوئید، نابسامان، کاناتونیک، تمایزنیافته، باقیهای). اما این نوعها دیگر بخشی از نظام نامگذاری رسمی DSM-5 محسوب نمیشوند. با این همه این انواع از لحاظ پدیدارشناسی صحیح هستند و مؤلفین این کتاب معتقدند توصیفات مفیدی هستند که بالینگران در ارتباط با یکدیگر، آنها را مفید میدانند.
مشخصه اختلال هذیانی هذیانهای پایدار است (مثلاً شهوای، خودبزرگبینی، حسادت، گزند و آسیب، جسمانی، مختلط، نامعین). بهطور کلی هذیانها درمورد موقعیت هایی هستند که میتوانند در زندگی واقعی روی دهند. مانند بیوفایی، تحت تعقیب بودن یا ابتلا به بیماری که تحت عنوان باور های غیر قریب طبقهبندی میشوند.
آنچه را که در DSM-IV اختلال هذیانی مشترک نامیده میشد (جنون دوتایی نیز نامیده میشد) در این طبقه قرار دارد.
اما در DSM-5 نام آن به علائم هذیانی در شریک زندگی دچار اختلال هذیانی تغییر یافته است و مشخصه آن باور هذیانی است که در فردی ایجاد میشود که رابطهی نزدیکی با فردی هذیانی دارد و محتویات هذیان هر دو شبیه است.
پارانویا (اصطلاحی که در DSM-5 وجود ندارد) اختلال نادری است که مشخصه آن بروز تدریجی یک نظام هذیانی بسط یافته معمولاً با عقاید خودبزرگ بینانه است؛ این اختلال سیر مزمنی دارد و مابقی شخصیت سالم باقی میماند.
تشخیص اختلال روانپریشی گذرا مستلزم وجود هذیان، توهم، آشفتگی تکلم، رفتار کاملاً آشفته یا کاتاتونیک بهمدت حداقل یک روز و کمتر از یک ماه است. این اختلال ممکن است به دنبال یک استرس بیرونی زندگی ایجاد شود. پس از سپری شدن دوره فرد به سطح معمول عملکرد خود باز میگردد.
مشخصه این اختلال وجود علائم مرحلهی فعال اسکیزوفرنیا (هذیان توهم، تکلم آشفته، رفتار کاملاً آشفته یا علائم منفی) است که بین 1 تا 6 ماه طول کشیده است. اما در این اختلال ویژگی تخریب اجتماعی یا شغلی و مراحل مقدماتی و باقیهای وجود ندارد.
مشخصه این اختلال نیز وجود علائم مرحلهی فعال اسکیزوفرنیا (هذیان، توهم، تکلم آشفته، رفتار کاملاً آشفته یا علائم منفی) همراه با وجود سندروم مانیا یا افسردگی است و سندروم مانیا یا افسردگی در مقایسه با دوره ی روانپریشی گذرا و کوتاه محسوب نمیشود. افراد دچار اختلال اسکیزوافکتیو برخلاف اختلال خلقی با خصایص روانپریشانه، دستکم بهمدت 2 هفته توهم و هذیان دارند بدون این که علائم خلقی بارزی داشته باشند.
اینها اختلالاتی با علائم روانپریشی ناشی از مواد روانگردان یا سایر مواد هستند (مانند توهمزاها، کوکائین).
اختلال روانپزشکی ناشی از یک بیماری طبی دیگر. مشخصه این اختلال وجود توهم یا هذیانی است که براثر یک بیماری طبی (مانند صرع لوب گیجگاهی، کمبود ویتامینها، مننژیت) بروز میکند.
مشخصه کاتاتونیا ناهنجاریهای حرکتی مانند کاتالپسی (انعطاف مومی)، گنگی، وضعیتگیری و منفیکاری است. این اختلال ممکن است با یک اختلال روانی دیگر مانند اسکیزوفرنیا یا اختلال دوقطبی همراه باشد یا ناشی از یک بیماری طبی دیگر باشد (مانند نئوپلاسم، ضربهی سر، آسفالوپاتی کبدی).
مشخصه اصلی دوقطبی نوسان شدید خلق بین افسردگی و سرخوشی است که همراه با فروکش و عود باشد.
اختلالات دو قطبی در 4 نوع وجود دارد: اختلال دوقطبی نوع یک، اختلال دوقطبی نوع دو، اختلال خلق ادواری و اختلال دوقطبی ناشی از مواد/دارو یا اختلال طبی دیگر.
ویژگی ضروری اختلال دوقطبی I وجود سابقهای از دورهی مانیا یا مختلط و دورهی افسردگی است. اختلال دوقطبی I به شیوههای مختلفی تقسیمبندی میشود: نوع دورهی فعلی (مانیا، هپیومانیا، افسرده، متخلط)، شدت و حالت فروکش (خفیف، متوسط، شدید بدون روانپریشی، شدید همراه با خصایص روانپریشانه، فروکش نسبی یا فروکش کامل) و اینکه دورهی اخیر با تند چرخی همراه بوده یا خیر (دستکم 4 دوره طی 12 ماه).
اختلال دوقطبی II مشخصه اش سابقهای از دوره افسردگی اساسی و هیپومانیا است. ملاکهای علائم برای دوره ی هیپومانیا همانند ملاکهای دورهی مانیا است هرچند هیپومانیا فقط مستلزم حداقل دورهی 4 روزه است. تفاوت عمده بین مانیا و هیپومانیا شدت تخریب مرتبط با این سندروم است.
این اختلال معادل دوقطبی اختلال افسرده خویی است (ادامهی بحث را ببینید). اختلال خلق ادواری یک اختلال خلقی مزمن خفیف است که با دوره های متعدد هپیومانیا و افسردگی همراه است و دستکم دو سال طول کشیده است.
اختلال دوقطبی ناشی از یک بیماری طبی عمومی زمانی تشخیصگذاری میشود که شواهد حاکی از آن باشد که آشفتگی چشمگیر خلق نتیجه مستقیم یک اختلال طبی عمومی است (مانند تومور لوب پیشانی).
اختلال خلقی ناشی از مواد زمانی تشخیص گذاشته میشود که علت آشفتگی خلق مسمومیت، محرومیت از مواد یا مصرف داروها باشد (مانند آمفتامین).
مشخصه اختلالات افسردگی عبارت است از افسردگی، غمگینی، تحریکپذیری، کندی روانی حرکتی و در موارد شدید افکار خودکشی. این اختلالات شامل چند اختلال توصیف شده در زیر هستند.
ویژگی اساسی اختلال افسردگی خلق افسرده یا از بین رفتن علاقه یا لذت در فعالیتهای معمول است. همهی علائم باید تقریباً هر روز وجود داشته باشند بهجز افکار خودکشی یا افکار مرگ که بایستی فقط حالت راجعه داشته باشد. در صورتی که علائم نتیجهی داغدیدگی بهنجار باشد و در صورتی که علائم روانپریشی در غیاب علائم خلقی وجود داشته باشد تشخیص کنار گذاشته میشود.
افسردهخویی یک شکل مزمن خفیف افسردگی است که دستکم دو سال طول میکشد و در خلال این دوره در اکثر روزها فرد خلق افسرده را برای اکثر اوقات روز تجربه میکند و دستکم دو علامت افسردگی وجود دارد.
اختلال ملال پیش از قاعدگی خود یک هفته پیش از شروع خونریزی قاعدگی شروع میشود و مشخصه آن تحریکپذیری، بیثباتی، هیجانی، سردرد و اضطراب یا افسردگی است که پس از پایان دورهی قاعدگی فروکش میکند.
مشخصه این اختلال خلق افسردهای است که ناشی از یک ماده (مانند الکل) یا داروهاست (مانند باربیتورات)
این اختلال حالتی از افسردگی است که ثانویه به یک اختلال طبی ایجاد شده است (مانند کمکاری تیروئید، سندروم کوشینگ)
این طبقهی تشخیصی شامل دو زیرنوع است:
دورهی افسردگی راجعه که عبارت است از افسردگی که بین 2 تا 13 روز طول میکشد و دستکم ماهی یک بار بروز میکند و
2. دورهی افسردگی کوتاهمدت که شامل خلق افسردهای است که 4 تا 14 روز طول میکشد و راجعه نیست.
این طبقهی تشخیصی شامل 4 زیرنوع عمده است:
1. ملانکولیا که شکل شدید افسردگی اساسی است و مشخصه آن عبارت اند از نومیدی، بیلذتی و کندی روانی حرکتی و خطر بالایی از نظر خودکشی دارد
2. افسردگی غیرمتعارف یا تیپیک که وجه بارز آن خلق افسردهای است که با افزایش وزن همراه است نه کاهش وزن و فرد دچار پرخوابی است نه بیخوابی
3. افسردگی حولوحوش زایمان که عبارت است از نوعی افسردگی که حولوحوش زایمان یا ظرف یک ماه پس از زایمان بروز میکند (در DSM-IV افسردگی پس از زایمان نادیده میشد)
4. الگوی فصلی که خلق افسرده ای است که در زمان بخصوصی از ارسال و معمولاً زمستانها بروز میکند (نام دیگر آن اختلال عاطفی فصلی «ASD» است).
این تشخیص جدید بهعنوان یک اختلال افسردگی فهرست شده است و در کودکان بالاتر از 6 سال و زیر 18 سال تشخیصگذاری میشود و مشخصه آن قشرقهای شدید، تحریکپذیری مزمن و خلق عصبانی است.
بخش اختلالات اضطرابی شامل نه اختلال اختصاصی است (اختلال وحشتزدگی، گذر هراسی، هراس اختصاصی، اختلال اضطراب اجتماعی، اختلال اضطراب فراگیر، اختلال اضطرابی ناشی از بیماری طبی عمومی و اختلال اضطراب ناشی از مواد).
در این اختلالات، علائم اضطرابی ویژگی بارزنمای بالینی است. از آنجا که اختلال اضطراب جدایی و گنگی انتخابی در کودکی بروز میکنند، در بخش اختلالات دوران کودکی گنجانده شده است.
مشخصه حملهی وحشتزدگی، احساس ترس یا وحشت شدیدی است که بهصورت ناگهانی در موقعیتهایی بروز میکند که چیز ترسناکی وجود ندارد. این حملات با افزایش سرعت ضربان قلب یا تپش قلب، درد قفسهی سینه، تنگی نفس یا احساس خفگی، سرگیجه، لرزش یا رعشه، احساس از حال رفتن یا سبکی سر، تعریق و تهوع همراهاند.
بازارهراسی، پیامد شایع اختلال پانیک است اما ممکن است در غیاب حملات پانیک (وحشتزدگی) نیز بروز کند. در این اختلال، فرد از موقعیتهایی که تصور میکند آغازگر حملهی وحشتزدگی (یا علائم شبیه وحشتزدگی) است یا گریز از آن ها درصورت بروز حملهی وحشتزدگی دشوار است، اجتناب میکند یا سعی میکند اجتناب کند.
مشخصه هراس اختصاصی، ترس مفرط و نامعقول از اشیا یا موقعیتهای بخصوص است و این ترس تقریباً در همهی موارد مواجهه با محرک ترسناک بروز میکند. فرد از محرک هراسآور اجتناب میکند و درصورت عدم اجتناب، شدیداً مضطرب یا ناراحت میشود.
مشخصه جمعهراسی این است که فرد میترسد در حضور دیگران مسخره یا تحقیر شود. در اینجا نیز همچون هراس اختصاصی، از محرک هراسآور اجتناب میشود و یا در صورت عدم اجتناب، فرد شدیداً مضطرب یا ناراحت میشود. وقتی محرک هراسآور شامل اکثر موقعیتهای اجتماعی باشد قید جمعهراسی منتشر (تعمیمیافته) بهکار میرود.
مشخصه اختلال اضطراب فراگیر، نگرانی مفرط و مزمنی است که اکثر روزها وجود دارد و کنترل آن دشوار است. نگرانی با علائمی نظیر اشکال در تمرکز، بیخوابی، تنش عضلانی، تحریکپذیری و بیقراری جسمی همراه است و سبب رنج و عذاب قابل توجه یا تخریب عملکرد میشود.
تشخیص اختلال اضطرابی ناشی از بیماری طبی عمومی زمانی مطرح میشود که شواهد نشان دهند اضطراب قابل توجه بیمار، پیامد مستقیم یک بیماری طبی عمومی است (مانند پرکاری تیروئید).
اختلال اضطرابی ناشی از مواد، زمانی تشخیص داده میشود که علت اضطراب، مسمومیت یا ترک یک ماده (مانند کوکائین) یا دارو (مانند کورتیزول) باشد.
اختلال اضطرابی جدایی در کودکان بروز میکند و مشخصه آن اضطراب مفرط در مورد جدایی از خانه با چهرههای مورد دلبستگی فراتر از حد مورد انتظار برحسب میزان رشد کودک است.
مشخصه گنگی انتخابی امتناع مستمر از صحبت در موقعیتهای اختصاصی علیرغم نشان دادن توانایی صحبت کردن در سایر موقعیتهاست.
هشت طبقه اختلالات فهرست شده در این بخش همگی با وسواس (افکار تکراری) یا اجبار (فعالیتهای تکراری) ارتباط دارد.
مشخصه OCD افکار یا تصاویر مزاحم و تکراری است که ناخواسته هستند (وسواس فکری) یا رفتارهای تکراری که فرد احساس میکند مجبور است آنها را انجام دهد (وسواس عملی یا اجبار) یا هر دو، غالباً وسواس عملی برای کاهش اضطراب همراه با فکر وسواسی انجام میشوند.
مشخصه اختلال بدریخت انگاری بدن اشتغال ذهن مختلکننده و ناراحتکننده ای است یا نقص جزئی یا تخیلی در تظاهر. اگر باور فرد شدتش در حد هذیانی باشد در آن صورت اختلال هذیانی نوع جسمانی را میتوان تشخیصگذاری کرد.
اختلال انباشتگری الگوی رفتاری جمعآوری اقلام به شکلی وسواسی است که ممکن است برای فرد کاربرد داشته باشند یا نداشته باشند. بیمار قادر نیست از این اقلام خلاص شود حتی وقتی موقعیتهای خطرناکی در منزل ایجاد میکنند مانند خطر آتشسوزی.
مشخصه تریکوتیلو مانیا کندن مکرر مو است که منجر به از دست رفتن مشهود موها میشود. این حالت ممکن است در هر جای بدن روی دهد (مانند سر، ابروها و ناحیهی عانه).
مشخصه بارز اختلال کندن پوست نیاز وسواسی برای مالیدن پوست خود تا درجهای است که ایجاد آسیب جسمی کند.
مشخصه این اختلال وسواسهای فکری یا رفتارهای وسواسی است که ثانویه به مصرف دارو یا موادی نظیر سوءمصرف کوکائین ایجاد میشود که میتواند سبب کندن وسواسی پوست شود (فرمیکاسیون).
علت وسواس فکری یا رفتار وسواسی یک اختلال طبی است که گاهی ممکن است پس از عفونت استپتوکوکی دیده شود.
این طبقه شامل گروهی از اختلالات است نظیر حسادت وسواسی که در آن فرد افکار مکرر درمورد بیوقایی همسر یا شریک جنسیاش پیدا میکند. این حالت باید از باور هذیانی مانند کورو افتراق داده شود که اختلالی است که در جنوب و شرق آسیا که در آن فرد معتقد است اندام تناسلیاش چروکیده شده و به درون بدنش فرو میرود؛ اختلال رفتاری تکراریِ متمرکز بر بدن اختلالی است که در آن فرد الگوی رفتاری وسواسی دارد مانند ناخن جویدن یا جویدن لب.
این گروه از اختلالات براثر مواجهه یا فجایع طبیعی یا ساختهی دست انسان یا یک عامل استرسزای چشمگیر زندگی مانند تجربهی سوء رفتار ایجاد میشود. 6 اختلال در DSM-5 تحت این طبقه قرار میگیرند.
این اختلال در شیرخواری یا اوایل کودکی بروز میکند و مشخصه آن تخریب شدید در توانایی ارتباط بهدلیل مراقبت کاملاً بیمارگونه است.
در این اختلال کودک یا نوجوان ترس عمیقی از تعامل با غریبهها بخصوص بزرگسالان دارد که معمولاً نتیجهی پرورش آسیبزاست.
PTSD پس از یک رویداد آسیبزا بروز میکند که طی آن فرد معتقد است یک رویداد آسیبزا بروز میکند که طی آن فرد معتقد است در معرض خطر جسمی یا زندگیاش بهخطر افتاده است. PTSD همچنین میتواند پس از مشاهدهی یک رویداد خشن یا تهدیدکنندهی حیات برای فردی دیگر اتفاق افتد. علائم PTSD معمولاً کمی پس از رویداد سانحه بروز میکنند هرچند در برخی موارد علائم ماهها یا حتی سالها پس از سانحه خود را نشان میدهند. PTSD زمانی تشخیصگذاری میشود که فرد به رویداد سانحه با ترس واکنش نشان دهد و علائم را در طول زمان مجدداً تجربه کند یا علائم اجتناب یا بیشبرانگیختگی را نشان دهد. علائم حداقل 1 ماه طول میکشند و سبب تخریب چشمگیر بالینی در عملکرد یا ایجاد ناراحتی میشود.
اختلال استرس حاد پس از همان نوع عوامل استرسزایی که زمینهساز PTSD هستند بروز میکند؛ اما اختلال استرس حاد در صورتی که علائم بیش از 1 ماه طول بکشد تشخیصگذاری نمیشود.
اختلالات سازگاری واکنشهای غیر انطباقی به استرس مشخص زندگی هستند. این اختلالات بسته به نوع علائم به چند نوع تقسیم میشوند: با اضطراب، همراه با خلق افسرده و مختلط، آشفتگی سلوک، آشفتگی مختلط هیجانات و سلوک.
سوگ پایدار و مزمن مشخصهاش همراه تلخکامی، خشم یا احساسات دوسوگرا نسبت به فرد متوفی همراه با کنارهگیری طولانی و شدید است که مشخصه اختلال داغدیدگی پیچیدهی پایدار را تشکیل میدهند (همچنین سوگ عارضهدار یا داغدیدگی عارضهدار نیز نامیده میشود). این حالت باید از سوگ یا داغدیدگی طبیعی افتراق داده شود.
بخش اختلالات تجزیهای شامل 4 اختلال اختصاصی است (فراموشی تجزیهای، گریز تجربهای، اختلال هویت تجزیهای و اختلال گسست از خویشتن/ گسست از واقعیت). مشخصه این اختلالات، گسست در کارکردهای معمولاً یکپارچهی آگاهی، حافظه، هویت یا ادراک است.
مشخصه فراموشی تجزیهای، نقصان حافظه درمورد اطلاعات مهم شخصی است که معمولاً ماهیتی آسیبزا دارند.
مشخصه گریز تجربهای، مسافرت و دور شدن ناگهانی از منزل همراه با نقصان نسبی یا کامل حافظه درمورد هویت خویشتن است.
ویژگی اساسی اختلال هویت تجزیهای که قبلاً اختلال شخصیت چندگانه وجود یا چند هویت مجزا است که کنترل رفتار فرد را بهدست میگیرند.
ویژگی اساسی این اختلال دورههای عودکننده یا مداوم گسست از خویشتن (حس تغییریافته از وجود فیزیکی خود از جمله اینکه فرد بیرون از بدن خود است. از لحاظ جسمانی جدا یا با فاصله از مردم است، احساس غوطهوری، احساس مشاهدهی خود از فاصلهی دور (انگار دارد خواب میبیند) یا گسست از واقعیت است (تجربهی محسط بهصورت غیرواقعی یا تحریف شده).
مشخصه این گروه از اختلالات (که قبلاً در DSM-IV اختلالات شبه جسمی نامیده میشدند) اشتغال ذهنی بارز بایدن و ترس از ابتلا به بیماری یا پیامدهای بیماری مانند مرگ است.
مشخصه اختلال علائم جسمانی سطوح بالای اضطراب و نگرانی مستمر در مورد نشانهها یا علائم جسمانی است که به عنوان ابتلا به یک بیماری طبی شناخته شده سوء تعبیر میشود. این اختلال همچنین خودبیمارانگاری نیز نامیده میشود.
اختلال اضطراب بیماری عبارت است از ترس بیمار شدن با علائم جسمای معدود یا بدون علائم جسمانی. این تشخیص جدید در DSM-5 محسوب میشود.
این اختلال قبلاً در DSM-IV بهنام اختلال تبدیلی شناخته میشد و مشخصه آن نواقص حسی حرکتی یا ارادی غیرقابل توضیح است که حاکی از وجود یک بیماری نورولوژیک یا سایر بیماریهای طبی عمومی است. تصور میشود تعارض روانشناختی مسئول بروز علائم باشد.
این طبقه مخصوص مشکلات روانشناختی است که به وسیلهی افزایش خطر پیامدهای ناگوار اثراتی منفی بر بیماری طبی میگذارد.
اختلال ساختگی که اختلال مونشهاوزن نیز نامیده میشود عبارت است از تولید عمدی علائم روانی یا جسمانی بهمنظور اتخاذ نقش بیمار. اختلال ساختگی تحمیل شده به دیگری قبلاً اختلال ساختگی نیابتی نامیده میشد زمانی است که فردی شخص دیگری را بیمار جلوه میدهد و اغلب مادر و کودک وجه افتراق اختلال ساختگی از تمارض در این است که در تمارض با اینکه مانند اختلال ساختگی علائم بهصورت کاذب گزارش میشود اما انگیزه فرد انگیزههای بیرونی نظیر اجتناب از مسئولیت، دریافت غرامت مالی یا دریافت مواد است.
این طبقه مشخص اختلالاتی است که در طبقات بالا طبقهبندی نشده است. یکی از این اختلالات حاملگی کاذب است که در آن فرد بهغلط معتقد است که باردار است (اکثراً زنها و به ندرت در مردها دیده میشود).
مشخصه اختلالات خوردن و تغذیه آشفتگی بارز در رفتار خوردن است.
بیاشتهایی عصبی یک اختلال خوردن است که مشخصه آن کاهش وزن بدن و امتناع از خوردن است. اشتها معمولاً تغییری نمیکند.
پراشتهایی عصبی یک اختلال خوردن است که در آن پرخوریهای مکرر و عودکننده با یا بدون استفراغ دیده میشود.
اختلال پرخوری نوعی از پراشتهایی عصبی است که با دورههای گاهگاهی پرخوری (هفتهای یک بار) همراه است.
هرزهخواری عبارت است از خوردن مواد غیر خوراکی (مانند نشاسته).
ویژگی اساسی اختلال نشخوار بالا آوردن مکرر غذا است که معمولاً در شیرخوارگی یا کودکی شروع میشود.
قبلاً در DSM-IV اختلال تغذیهی شیرخوارگی یا کودکی نامیده میشد و ویژگی این اختلال فقدان علاقه به غذا یا خوردن است که منجر به نارسایی میشود.
این اختلالات، دفعی هستند که براثر عوامل روانشناختی یا فیزیولوژیک ایجاد میشوند. دو اختلال در این طبقه وجود دارد: بیاختیاری مدفوع یعنی ناتوانی کنترل روده و بیاختیاری ادرار یا ناتوانی حفظ کنترل مثانه.
اختلالات خواب- بیداری شامل بههم خوردن کیفیت خواب، زمانبندی و میزان خواب است که منجر به تخریب روزانه و ناراحتی میشود. در DSM-IV این اختلالات شامل اختلالات با گروههای اختلالات زیر هستند.
اشکال در بهخواب رفتن یا تداوم خواب مشخصه اختلال بیخوابی است. بیخوابی ممکن است یک اختلال مستقل باشد یا ممکن است همراه با یک اختلال روانی دیگر، یک اختلال خواب دیگر یا یک اختلال طبی دیگر دیده شود.
اختلال پرخوابی زمانی بروز میکند که بیمار بیش از حد میخوابد و علیرغم خواب طبیعی یا بهدلیل میزان طولانی خواب به نحو مفرطی احساس خستگی میکند.
وجه بارز بدخوابیها رفتار غیرطبیعی، تجربیات با رویدادهای فیزیولوژیک حین خواب است. این طبقه به 3 زیرنوع تقسیم میشود:
اختلالات انگیختگی حرکات خواب غیر REM که شامل بیدار شدن ناقص از خواب همراه با خوابگردی یا اختلال وحشت خواب است
اختلال کابوس که در آن کابوسهای شبانه سبب بیداریهای مکرر و ایجاد ناراحتی و تخریب میشوند
و اختلال رفتاری خواب REM که مشخصه آن آواگری یا رفتار حرکتی در خلال خواب است.
مشخصه نارکولپسی حملات خواب است که معمولاً با از بین رفتن قوام عضلانی (کاتاپلکسی) همراهاند.
سه نوع فرعی اختلالات خواب مرتبط با تنفس وجود دارد. رایجترین نوع وقفه یا کمبود تنفسی انسدادی خواب که در آن وقفهی تنفسی (فقدان جریان هوا) و کمبود تنفس (کاهش جریان هوا) بهطور مکرر در خلال خواب بروز میکند و منجر به خروپف و خوابآلودگی روزانه میشود. وقفهی تنفسی مرکزی خواب عبارت است از وجود تنفس شین استوکس علاوه بر وقفهی تنفس و کمبود تنفس. نوع آخر افت تهویه یا هیپوونتیلاسیون است که موجب افزایش سطوح CO2 براثر کاهش تنفس میشود.
سندرومهای پای بیقرار حرکات اجباری پا ها در خلال خواب است.
این طبقه شامل اختلالات خوابی است که براثر یک دارو یا مواد ایجاد شدهاند (مانند الکل، کافئین).
زیربنای این اختلالات الگویی از بههم خوردن خواب است که سبب تغییر یا بههم خوردن سیستم شبانهروزی فرد میشود و منجر به بیخوابی یا خوابآلودگی مفرط میگردد. در این طبقه 6 نوع اختلال وجود دارد:
1. نوع تأخیر مرحلهی خواب در آن زمانهای خواب بیداری چندین ساعت دیرتر از زمانهای مرسوم یا مطلوب هستند.
2. نوع مرحلهی جلو افتادهی خواب که مشخصه آن شروع خواب و بیدار شدن زودتر از معمول است.
3. نوع خواب – بیداری نامنظم که مشخصه آن منقطع شدن خواب در تمام طول 24 ساعت است بدون آنکه دورهی خواب عمده ای وجود داشته باشد و ریتم شبانهروزی خواب – بیداری قابل تشخیصی وجود ندارد.
4. نوع خواب – بیداری غیر 23 ساعت که نوعی الگوی 24 ساعته است که با محیط 24 ساعته همراه نیست و اغلب در بین افراد نابینا یا اختلال بینایی دیده میشود.
5. نوع کار نوبتی ناشی از کار در برنامهی شبانه براساس یک برنامهی منظم است
6. نوع نامعین که هیچیک از ملاکهای فوق را احراز نمیکند.
کژکاریهای جنسی به 10 اختلال تقسیمبندی میشوند که مرتبط با تغییر در میل یا عملکرد جنسی هستند.
انزال دیررس عبارت است از ناتوانی یا تأخیر بارز انزال در خلال مراقبت یا خودارضایی است.
اختلال نعوظی عبارت است از ناتوانی به دستیابی به نعوظ کافی یا حفظ آن برای دخول مقاربت است.
اختلال ارگاسمی زنان عبارت است از فقدان توانایی به ارگاسم یا کاهش قابل ملاحظهی شدت احساس ارگاسمی در خلال خوادارضایی یا مقاربت.
اختلال میل/ برانگیختگی جنسی زنان عبارت است از فقدان یا کاهش علاقه به تخیلات یا رفتارهای جنسی که موجب ناراحتی در فرد میشود.
اختلال دخول/ درد تناسلی لگنی جایگزین اصطلاحات واژینیسموس و مقاربت دردناک یا دیسپارونیا (اسپاسمهای واژن و دردی که مانع مقاربت میشود) شده است. در این اختلال پیشبینی درد یا واقعی در خلال فعالیت های جنسی وجود دارد که بخصوص مرتبط با دخول است.
اختلال کمبود میل جنسی مر دان عبارت است از فقدان یا کاهش خیالپردازیهای جنسی با میل جنسی در مردان.
انزال زودرس بهصورت انزالی تظاهر میکند که بیش از دخول در خلال مقاربت یا بلافاصله پس از آن ایجاد میشود.
کژکاری جنسی ناشی از مواد/ دارو عبارت است از اختلال عملکرد ناشی از مواد (مانند فلوکستین).
این اختلالات شامل اختلال جنسی ناشی از یک بیماری طبی هستند (مانند اسکلروز متعدد).
مشخصه نارضایتی جنسیتی که قبلاً اختلال هویت جنسی نامیده میشد، ناراحتی مستمر درمورد جنسیتزیستی فرد و در برخی و موارد تمایل به داشتن اندامهای جنسی جنس مقابل است. این اختللا به دو دستهی نارضایتی جنسیتی در کودکان و نارضایتی جنسیتی در نوجوانان و بزرگسالان تقسیمبندی میشود.
در این طبقه اختلالاتی همراه با مشکلاتی در خودکنترلی هیجانات و رفتار گنجانده شده است.
اختلال نافرمانی مقابلهجویانه در کودکان و نوجوانان تشخیصگذاری میشود. علائم عبارتاند از خشم، تحریکپذیری، نافرمانی و امتناع از تبعیت از مقررات.
اختلال انفجاری متناوب شامل انفجارهای کنترل نشدهی پرخاشگری است.
اختلال سلوک در کودکان و نوجوانان تشخیصگذاری میشود و مشخصه آن جدال و قلدری است.
آتشافروزی مکرر ویژگی متمایزکنندهی آتشافروزی
دردی مکرر ویژگی بارز این اختلال محسوب میشود.
مواد روانگردان یا سایر مواد ممکن است سبب مسمومیت و سندرومهای محرومیت شوند و موجب القای اختلالات روانپزشکی شوند ازجمله اختلال دوقطبی و اختلالات مرتبط، اختلال وسواسی جبری و اختلالات وسواسی جبری و اختلالات مرتبط، اختلالات خواب، کژکاریهای جنسی، دلیریوم و اختلالات عصبی شناختی.
گاهی بهعنوان اعتیاد از آنها نام برده میشود و شامل گروهی از اختلالات است که برحسب مادهی سوء مصرف تشخیصگذاری میشود
الکل، کوکائین، کانابی، توهمزاها، مواد استنشاقی، مواد افیونی، مواد رخوتزا، مواد محرک یا توتون.
اختلالات مرتبط با الکل منجر به تخریبی میشوند که براثر مصرف مفرط الکل ایجاد میشوند. این اختلالات شامل مصرف الکل )مصرف مکرر الکل (است که موجب پیدایش تحمل و محرومیت میشود؛ مسمومیت الکل که همان مستی ساده است و محرومیت الکل که میتواند موجب دلیریوم ترمنس مغز شود.
این گروه از اختلالات شامل اختلالات روانپریشی، دوقطبی، افسردگی، اضطرابی، خواب، جنسی و عصبی شناختی ازجمله اختلال نسیانی (که سندروم کورساکف نیز نامیده میشود) هستند.
آنسفالوپاتی ورنیکه که یک اختلال نورولوژیک شامل آتاکسی، فلج عضلات چشم و سردرگمی است پس از مصرف الکل بروز میکند. این دو اختلال اخیر ممکن است باهم بروز کنند (سندروم ورنیکه- کورساکف). زوال ذهن پایدار ناشی از الکل وجه افتراقش از کورساکف وجود نقایص شناختی متعدد است.
طبقات مشابه (اختلالات مسمومیت، اختلالات محرومیت و اختلالات ناشی از الکل) برای کافئین، کانابیس، فنسیکلیدین و سایر توهمزا، مواد استنشاقی، مواد افیونی، مواد رخوتزا خوابآور یا ضد اضطراب، مواد محرک یا توتون ذکر شدهاند.
اختلال قماربازی بهعنوان یک اختلال غیرمرتبط با مواد طبقهبندی شده است. این اختلالات شامل قماربازی وسواسی همراه با ناتوانی توقف یا کاهش قمار است که منجر به مشکلات اجتماعی و مالی میشود. برخی بالینگران معتقدند که اعتیاد جنسی نیز به همین شیوه باید طبقهبندی شود اما در حال حاضر جزء تشخیصهای DSM-5 است.
این اختلالات اختلالاتی هستند که مشخصه آنها تغییر ساختار و کارکرد مغز است که منجر به مختل شدن یادگیری، قضاوت موقعیتسنجی، حافظه و کارکردهای هوشی میشود. این اختلالات قبلاً بهعنوان زوال ذهن، دلیریوم، اختلالات نسیانی و سایر اختلالات شناختی در DSM-IV نامیده میشدهاند. این اختلالات به 3 دسته طبقهبندی میشوند.
وجه بارز سردرگمی کوتاهمدت و اختلال شناختی ناشی از مسمومیت یا محرومیت مواد است (محرومیت مواد کوکائین، مواد افیونی، فنسیکلیدین)، داروها (کورتیزول) بیماری طبی عمومی (عفونت) یا سایر علل (محرومیت از خواب).
اختلال عصبی شناختی خفیف عبارت است از افت خفیف یا جزئی کاکردی شناختی. این اختلال را باید از تغییر شناختی طبیعی وابسته به سن (کهولت بهنجار وابسته به سن) افتراق داد.
اختلال عصبی شناختی عمده (اصطلاحی که میتوان آن را بهعنوان مترادف زوال ذهن (دمانس) بهکار برد که هنوز از سری اکثر روانپزشکان ترجیح داده میشود). وجه بارز آن تخریب شدید در حافظه، قضاوت، موقعیتسنجی و شناخت است.
13. نوع اختلال عصبی شناختی عمده وجود دارد.
1. بیماری آلزایمر: که معمولاً در افراد مسنتر از 65 سال بروز میکند
2. زوال ذهن عروقی که شامل پیشرفت گامبهگام در پسرفت شناختی است که براثر ترومبوز یا خونریزی عروقی ایجاد میشوند
3. اضمحلال لوب فونتو تمپورال که مشخصه آن مهار رفتاری است (نام دیگر آن بیماری پیک است)
4. بیماری جسم لویی که شامل توهمات همراه با زوال ذهن است
5. آسیب ضربهای مغز ناشی از ترومای فیزیکی است
6. بیماری HIV
7. بیماری پریون که براثر پروتئین پریون قابل انتقال با رشد آهسته ایجاد میشود
9. بیماری پارکینسون
10. بیماری هانتیگتون
11. ناشی از بیماری طبی
12. ناشی از مواد/ داروها (مثلاً الکل سبب بروز سندروم کورساکف میشود)
13. سببشناختی چندگانه و زوال ذهن نامعین.
مشخصه اختلالات شخصیت الگوهای غیرانطباقی عموماً دیرپا و ریشهدار رفتاری است که معمولاً در نوجوانی یا زودتر از آن قابل شناسایی هستند.
مشخصه اختلال شخصیت پارانوئید بدگمانی نابجا، حساسیت بیش از حد، حسادت، رشک، انعطافناپذیری، مهم دانستن افراطی خود و گرایش به سرزنش یا نسبت دادن انگیزههای شیطانی به دیگران است.
مشخصه اختلال شخصیت اسکیزوئید عبارت است از کمرویی، حساسیت پیش از حد، انزوا، اجتناب از روابط رقابتی یا صمیمانه، غیرمتعارف بودن، عدم توانایی شناسایی واقعیت، رؤیابینی روزانه و ناتوانی ابراز خصومت و پرخاشگری.
اختلال شخصیت اسکیزتایپی شبیه شخصیت اسکیزوئید است اما در این اختلال فرد همچنین بهطور مختصر واقعیت سنجیاش مختل میشود، عقاید عجیب دارد، سرد و کناره جو است.
مشخصهOCPD نگرانی مفرط درمورد سازگاری و معیارهای وجدان است. فرد ممکن است غیرقابل انعطاف، وجدانگرای افراطی، وظیفهشناس افراطی، مهار شده باشد و قادر به استراحت و آرام گرفتن نباشد (P وقتشناس [punctual]، خسیس [parsimonious] و دقیق [precise]).
مشخصه اختلال شخصیت نمایشی عبارتند از بیثباتی هیجانی، هیجانپذیری، پیشواکنشدهی، خودبینی، ناپختگی، وابستگی، ابراز نمایشی خود توجهطلبی و اغواگری.
فرد مبتلا به اختلال شخصیت دوریگزین سطوح پایینی از انرژی دارد، زود خسته میشود، شور و شوقی نشان نمیدهد، قادر به لذت بردن از زندگی نیست و نسبت به استرس حساسیت بیش از حدی دارد.
اختلال شخصیت ضد اجتماعی افرادی را دربر میگیرد که در تعارض با جامعه هستند. این افراد قادر به وفاداری نیستند، خودخواه و سنگدلاند، مسئولیتناپذیرند، رفتار تکانشی دارند و قادر به احساس گناه یا آموختن از تجربیات نیستند؛ این افراد تحمل ناکامی پایینی دارند و معمولاً دیگران را سرزنش میکنند.
مشخصه اختلال شخصیت خودشیفته احساسات خودبزرگبینی، احساس استحقاق، فقدان همدلی، حسادت، بازی دادن دیگران و نیاز به توجه و تحسین است.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی بیثابت و تکانشی هستند؛ روابط جنسی آشفتهای دارند، اعمال خودکشی و رفتارهای جرح خود نشان میدهند، مشکلات هویتی دارند، دچار دودلی دوسوگرایی و احساس پوچی و کسالت هستند.
در این اختلال فرد رفتار مطیع و انفعالی دارد، از خودش مطمئن نیست و کاملاً به دیگران وابسته میشود.
این طبقه شامل تغییراتی در شخصیت براثر یک بیمای طبی است (مانند تومور مغزی).
این طبقه شامل سایر صفات شخصیتی است که در هیچیک از الگوهای توصیف شدهی فوق نمیگنجند.
در پارافیلیا جنسی فرد عمدتاً نسبت به اشیاء است تا انسانها و معطوف به اعمال جنسی که معمولاً همراه با مقاربت نیست یا معطوف به مقاربتی است که تحت شرایط غیرعادی انجام میشود.
اختلال پارافیلیک عبارت است از کنشنمایی رفتار جنسی که میتواند سبب آسیب احتمالی به فرد دیگر شود. اختلالات پارافیلیک عبارت است از نمایشگری (نمایش دستگاه تناسلی)، تماشاگری (نگاه کردن به اعمال جنسی).
مالشدوستی (مالیدن خود به فردی دیگر). بچهبازی (جاذبهی جنسی نسبت به کودکان). آزارخواهی جنسی (دریافت درد). آزارگری جنسی (وارد کردن درد و رنج بر دیگری) یادگارخواهی (انگیختگی براثر یک شیء بیجان) و مبدلپوشی.
این یک طبقهی باقیمانده که شامل 4 اختلال است که ملاکهای کامل هیچیک از اختلالات روانی توصیف شدهی قبلی را احراز نمیکنند:
1. سایر اختلالات روانی معین ناشی از یک بیماری طبی دیگر (مثلاً علائم تجزیهای ناشی از سرع لوب گیجگاهی)
2. اختلال روانی نامعین ناشی از یک بیماری طبی دیگر (مثلاً صرع لوب گیجگاهی تولیدکننده علائم نامعین
3. سایر اختلالات روانی معین که در آنها علائم وجود دارد اما به آستانهی یک بیماری روانی اختصاصی نرسیده است.
4. اختلالات روانی نامعین که در آن علائم وجود دارد اما به حد آستانهی هیچ اختلالی روانی نرسیده است.
برخی بالینگران از اصطلاح (forme fruste به فرانسوی بهمعنای شکل ناکامل) برای توصیف تظاهرات تخفیفیافته یا غیرمعمول بیماری یا یک سندروم استفاده میکنند که بهمعنای ناکامل بودن یا وجود ناقص اختلال یا بیماری است. این اصطلاح در مورد 3 یا 4 فوق کاربرد دارد.
10 اختلال در این طبقه وجود دارند:
1. پارکینسونیسم ناشی از نورولپتیک یا سایر داروها شامل لرزش ریتمیک، سفتی عضلانی، کندجنبی یا برادیکینزی، آکینزی که در صورت قطع داروی مسبب یا کاهش دوز آن برگشتپذیر است.
2. سندروم نورولپتیک بدخیم که بهصورت سفتی عضلانی، دیستونیا یا افزایش دمای بدن تظاهر میکند.
3. دیستونی حاد ناشی از دارو که شامل انقباض آهسته و مداوم عضلات است که موجب انحرافات وضعیتگیری میشود.
4. ناآرامی حاد ناشی از دارو که شامل بیقراری حرکتی و تحرک مداوم است.
5. دیسکنزی دیررس که مشخصه ی ان حرکت غیر ارادی لبها فک زبان و سایر حرکات دیسکنیتیک غیر ارادی است.
6. دیستونی دیررس یا ناآرامی دیررس که نوعی دیسکینزی دیررس است که شامل سندروم خارج هرمی است.
7. لرزش وضعیتی ناشی از دارو یا یک لرزش ضعیف است که معمولاً در حالت استراحت دیده میشود و براثر داروها ایجاد میگردد.
8. سایر اختلالات حرکتی ناشی از دارو شامل سندروم خارج هرمی غیرمعمول ناشی از دارو.
9. سندروم قطع داروی ضد افسردگی که یک سندروم محرمیت است که پس از قطع ناگهانی داروهای ضد افسردگی بروز میکند (مانند فلوکستین) و
10. سایر عوارض داروها شامل تغییراتی در فشار خون، اسهال و نظایر آن است که براثر دارو ایجاد میشود.
این حالات حالاتی هستند که ممکن است با عملکرد کلی تداخل ایجاد کنند اما شدت آنها در حدی نیست که یک اختلال روانی نیستند اما ممکن است اختلال روانی موجود را تشدید کنند. طیف وسیعی از مشکلات زندگی و عوامل استرسزا در این بخش قرار میگیرند ازجمله موارد زیر:
1. مشکلات ارتباطی شامل مشکلات مرتبط با پرورش در خانواده نظیر مشکلات با خواهر و برادرها بزرگ شدن دور از والدین و مشکلات مرتبط با گروه حمایتی اصلی نظیر مشکلات مربوط به همسر یا شریک زندگی، جدایی طلاق، هیجان ابراز شدهی خانوادگی یا داغدیدگی بدون عارضه و
2. سوءرفتار و غفلت که شامل بدرفتاری با کودک و مشکلات غفلت است نظیر سوءرفتار جسمانی، سوءرفتار جنسی، غفلت یا سوء رفتار روانشناختی و بدرفتاری با بزرگسال و مشکلات غفلت که شامل خشونت روانی، جنسی، جسمی شریک زندگی یا همسر و غفلت او یا سوء رفتار بزرگسال بهوسیلهی فردی غیر از همسر یا شریک زندگی. عملکرد هوشی مرزی در DSM-5 لحاظ شده است.
علاوه بر طبقات تشخیصی که در بالا فهرست شده است طبقات بیماریهای دیگر در DSM-5 وجود دارد که پیش از آنکه بخشی از نظام طبقهبندی رسمی شوند مستلزم مطالعات بیشتر هستند. برخی از این اختلالات محل مناقشهاند. اینها شامل 8 اختلالاند:
1. سندروم روانپریشی تخفیفیافته که عبارت است از علائم و نشانههای زیر آستانهای روانپریشی که در نوجوانی بروز میکند
2. دورههای افسردگی همراه با هیپومانیای کوتاهمدت شامل دورههای کوتاه (2 تا 4 روزه) هیپومانیا هستند که با افسردگی اساسی بروز میکند
3. اختلال داغدیدگی پیچیدهی پایدار نوعی داغدیدگی است که بیش از یک سال پس از فقدان ادامه مییابد.
4. اختلال مصرف کافئین عبارت است از وابستگی به کافئین همراه با سندورم محرومیت.
5. اختلال بازی اینترنتی عبارت است از استفادهی مفرط از اینترنت که موجب بههم خوردن زندگی بهنجار میشود
6. اختلال عصبی رفتاری همراه با مواجههی پیش از تولد با الکل شامل تمام اختلالات رشدی است که در رحم براثر مصرف مفرط الکل بهوسیلهی مادر ایجاد میشوند (مانند سندروم الکل جنینی)
7. اختلال رفتار انتحاری عبارت است اقدامات مکرر خودکشی که صرفنظر از طبقهی تشخیصی بیماری روانی بروز میکنند و
8. خودزنی غیر انتحاری نوعی برش پوست و آسیب به خود است بدون قصد خودکشی.
برخلاف DSM-5 که اختلالات روانی را بهصورت خوشههایی از علائم و نشانهها توصیف میکند، شیوهی دیگر طبقهبندی اختلالات روانی وجود دارد که مبتنی بر مقیاسهای عصبی زیستی است. این سیستم که بهوسیلهی مؤسسهی ملی سلامت روان طراحی شده است مستلزم ادغام یافتههای حاصل از مطالعات ژنتیک، تصویربرداری، تشریحی شیمیایی، عصبی فیزیولوژیک و بالینی است بهگونهای که ریسمان مشترکی در درک بیماری روانی وجود داشته باشد.
این سیستم مبتنی بر بررسی حوزههای پژوهشی است که به ساختار و عملکرد مغز میپردازند ازجمله نقشهبرداری مدارهای عصبی که سبب فراخوانی الگوهای رفتاری بهنجار و نابهنجار میشوند.
پنج حوزه برای مطالعه شناسایی شدهاند:
1. سیستمهای ظرفیت منفی که شامل ترس، اضطراب و فقدان است.
2. سیستمهای ظرفیت مثبت که شامل پاداش، یادیگری پاداش و ارزشگذاری پاداش است.
3. سیستمهای شناختی که توجه، ادراک، حافظهی کاری و کنترل شناختی را دربر میگیرند.
4. سیستمهای پردازش اجتماعی که تشکیل دلبستگی، ارتباط اجتماعی و ادراک خود و دیگران را پوشش میدهند و
5. سیستمهای انگیختگی/ تعدیلی که شامل انگیختگی، ریتم شبانهروزی، خواب و بیداری است.
توسط مطالعهی حوزه ها پیشآیندهای مشترک اختلالات روانی را میتوان یافت.
برای مثال مطالعهی افراد مبتلا به تشخیصهای DSM اختلالات روانپریشی ممکن است چندریختی ژنتیکی و تغییرات اختصاصی در برخی مناطق مغزی را آشکار کند که با حوزهی سیستم شناختی مرتبط هستند. به همین ترتیب بیماران دچار انواعی از اختلالات اضطرابی ممکن است در ویژگیهای زیستی مرتبط با بعد تنظیمی انگیختگی اشتراک داشته باشند که بازنمود یک فرآیند بیماری است نه چندین بیماری.
سیستم طبقهبندی RDC در طفولیت خود قرار دارد و بیشتر به کار پژوهشگرانی میآید که به نقشهبرداری مغز رفتار و نیز کشفیات ژنومیک در مطالعات انسان و حیوانات غیر انسان میپردازد.
هدف نهایی تدوین نظام طبقهبندی جدیدی مبتنی بر یافتههای علمی برای جایگزینی طبقهبندی توصیفی DSM موجود است و به اینترتیب نزدیک کردن تشخیصهای روانپزشکی به سایر شاخههای طب. اما تابهحال DSM همچنان بهترین ابزاری برای هدایت روانپزشکان و سایر متخصصین بهداشت روانی در تشخیصگذاری و درمان بیماران مبتلا به اختلالات روانی است.